سناریوهای واشنگتن بعد از نشست لهستان
ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست عبدالرحمن فتح الهي| سفر دوره اي جان بولتون، مشاور امنيت ملي کاخ سفيد به غرب آسيا، حضور مايک پمپئو، وزير امور خارجه ايالات متحده در خاورميانه، ديدار مخفيانه و غيرمترقبه دونالد ترامپ در عراق، روي کار آمدن چارلز کوپرمن به عنوان دستيار ارشد و معاون جديد دونالد ترامپ در دفتر امنيت ملي کاخ سفيد، افشاسازي سه روز گذشته والاستريتژورنال مبني بر وجود طرحي از جانب واشنگتن براي حمله نظامي به ايران، به عنوان قطعات پازل ايالات متحده عليه ايران، مبين وجود چه سناريويي از جانب کاخ سفيد است؟ علاوه بر آن واقعياتي چون خروج دونالد ترامپ از برجام و بازگشت تحريم هاي اقتصادي عليه جمهوري اسلامي ايران، انتقال نيروهاي نظامي ايالات متحده از سوريه به عراق در سايه مواضع رئيسجمهور آمريکا، استقرار ناوهاي آمريکايي در خليج فارس، همراهي بخشي از قاره سبز با سياست هاي کاخ سفيد و برگزاري نشست ضد ايراني فوريه در ورشوي لهستان بسترساز چه حوادثي در غرب آسيا با محوريت ايران خواهد شد؟ ديپلماسي ايراني پاسخ به اين سوالات را در گفت وگويي با مهدي مطهرنيا، آينده پژوه، کارشناس مسائل بين الملل و استاد دانشگاه پي گرفته است که در ادامه مي خوانيد: پس از خروج دونالد ترامپ از برجام و بازگشت تحريم هاي اقتصادي عليه جمهوري اسلامي ايران، اخيرا در سايه مواضع رئيسجمهور آمريکا شاهد انتقال نيروهاي نظامي ايالات متحده از سوريه به داخل خاک عراق هستيم. از طرف ديگر ناوهاي آمريکايي در خليج فارس مستقر شده اند، مضاف بر اين نکات اکنون بخشي از قاره سبز نيز با سياست هاي کاخ سفيد همراهي کرده و به عنوان مجري طرح هاي واشنگتن در اروپا عمل ميکند. در اين راستا قرار است سيزدهم و چهاردهم ماه فوريه نشستي ضد ايراني در ورشوي لهستان برگزار شود. با در کنار هم گذاشتن اين قطعات پازل، ايالات متحده آمريکا به دنبال اجراي چه سناريويي عليه جمهوري اسلامي ايران است؟ به هر حال بايد بپذيريم که اکنون ايران به عنوان نقطه گره و کانون تحولات "نوهارتلند" (فلات ايران) اکنون به "اَوَليّت" استراتژيک برنامه هاي ايالات متحده براي رسيدن به اولويتهاي خود در آسياي جنوب شرقي بدل شده است. لذا دونالد ترامپ سعي دارد تا سال ۲۰۲۰ تکليف پرونده ايران را در سايه برنامه ريزي دقيق روشن کند و براي ۴ سال دوم (به شرط حضور) نگاه جدي به آسياي جنوب شرقي و به خصوص چين در هارتلند عليا داشته باشد. فلذا با توجه به کدهايي که به آن اشاه داشتيد و نيز کدهاي ديگري که در منطقه و جهان در حال وقوع است در يک کلام مي توان عنوان داشت که سال ۲۰۱۹ ميلادي، سال اقدام آمريکا عليه ايران خواهد بود. به عبارت ديگر دونالد ترامپ در دو سال پاياني زمامداري خود از سيگنال هاي ضعيف عليه جمهوري اسلامي ايران اکنون به سمت ارتعاشات بزرگ گرايش پيدا کرده است. از اينرو کاخ سفيد به دنبال آن است که در ستون فقرات امنيتي و تعريف حوزه هاي استراتژيک خود براي سال ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ ديگر ايران را يک دولت چالشبرانگيز معرفي نکند، بلکه تهران به دشمن جدي سياست هاي ايالات متحده در قالب و تيتر جذاب "عنصر مخرب نظم نوين جهاني" بدل کند. همان گونه که پيشتر در مصاحبه با ديپلماسي ايراني بر اين نکته تاکيد داشته ام تلاش هاي ايالات متحده در زيرمايه و خمير مايه تحولات سال 2019 عليه ايران به اين سمت خواهد رفت که پروژه فروپاشي دورني ايران را که حد فاصل ميان تغيير رفتار و تغيير رژيم در ايران است را، ذيل تشتت و سردرگمي از درون با کاتاليزور بيروني پيگيري کند. در اين راستا تلاش کاخ سفيد بر آن است که وحدت نظر و رويه اي ميان اپوزيسيون داخلي و خارجي ايران شکل دهد که يقيناً نشست ماه آتي ميلادي در ورشوي لهستان اين بستر و زمينه را براي واشنگتن فراهم مي کند. مضافا تئوري جنگ نامتعادل، يعني بزرگ نمايي تهديد تهران از ابعاد گوناگون براي جامعه جهاني و آسيب پذيري غرب در برابر اين تهديدات در دستور کار خواهد بود تا آمريکا بتواند اجماع بين المللي مد نظر خود را عليه تهران به منظور محاصره سياسي و ديپلماتيک سامان دهد. اين مهم نيز با استفاده ابزاري از کشورهاي اروپاي شرقي مانند آلباني، لهستان و مجارستان و نيز کشورهاي ديگري مانند دانمارک، هلند، اتريش و حتي آلمان و فرانسه نيز در ساير مطرح کردن اتهامات تروريستي ايران در قلب اروپا در حال پيگيري و انجام است. البته کار به اينجا ختم نميشود چراکه در نشست ورشو لهستان يکي از ابعاد مهم پروژه آمريکا، يعني برجستهسازي تهديد اقدامات و رفتار تهران براي امنيت جامعه جهاني نيز در دستور کار خواهد بود. حال به اين پروژه پيچيده و چند لايه، تحرکات نظامي و امنيتي نيروهاي آمريکايي را در عراق، سوريه و خليج فارس اضافه کنيم و به موازاتش تحريم هاي وزارت خزانه داري ايالات متحده را ضد جمهوري اسلامي ايران نيز در نظر بگيريم. لذا سينرژي اين تکه هاي پازل نشان از اين واقعيت دارد که در طول سال ۲۰۱۹ کاخ سفيد به دنبال اقدام عليه جمهوري اسلامي ايران است. حال اين که اين اقدام در چه سطحي است و با چه شدتي خواهد بود، جاي سوال و اما و اگرهاي بسيار دارد. اما به هر صورت ميزان وقوع آن به پارامترهاي بي شماري منطقه غرب آسيا بستگي دارد. حال بايد منتظر ماند و ديد که خاورميانه در سايه اين برنامه پيچيده و چند لايه کاخ سفيد، آبستن چه حوادثي خواهد بود. از اين رو در کل دکترين استراتژي ايالات متحده آمريکا در قبال ايران، يک دکترين دو وجهي خواهد بود که واشنگتن از يک بعد تلاش هاي جدي را براي محدودسازي روابط و مناسبات ايران در منطقه و جهان، از مناسبات اقتصادي تا روابط سياسي و ديپلماتيک را پي خواهد گرفت تا بتواند در صورت مقاومت تهران، زمينههاي ورود نيروهاي همسو با خود که در نزديکي مرزهاي ايران مستقر هستند را شکل دهد و در بعد ديگر مسئله اجماع سازي جهاني، چيزي شبيه به پرونده عراق در دوره بوش را پيگيري کند. به هرحال ترامپ به عنوان رئيس جمهوري با منش کاسب کارانه، هم به دنبال کاهش هزينه تقابل با ايران از طريق افزايش بازيگران و تحميل هزينه بر آنان است و از طرف ديگر مشروعيت زايي براي تقابل با ايران شکل دهد. لذا پروژه محدودسازي همکاري هاي بين المللي با ايران و محاصره منطقه اي تهران در کنار اجماع سازي جهاني در بستر پروژه فروريزش از داخل با کاتاليزور فشار بيروني است. با اين وصف اهميت نشست ورشو در چه پارامتر و يا پارامترهايي خلاصه مي شود؟ نشست ضد ايراني ورشو از آن جهت اهميت پيدا مي کند که حلقه وصل دو پروژه امريکا ضد ايران است. به بيان ديگر نشست ورشو حلقه وصل تلاش هاي ايالات متحده براي محدود سازي مناسبات ايران در عرصه بين الملل و برنامه اجماع سازي جهاني کاخ سفيد عليه تهران است. از اين رو لهستان اکنون ميزباني و بازيگري نقطه حساسي از برنامه آمريکا را عليه جمهوري اسلامي ايران بر عهده دارد. چون اگر اين کنفرانس و نشست بتواند اهداف مد نظر دونالد ترامپ را محقق کند، سبب خواهد شد تا اجماع سازي هرچند با کشورهاي کوچک و کم اهميت جهاني عليه ايران شکل بگيرد. در اين صورت نوعي مشروعيت زائي براي اقدامات آمريکا شکل خواهد گرفت و از آن سو تلاش هاي تهران دچار مشروعيت زدايي خواهد شد. در سايه سفر هاي دوره اي جان بولتون، مشاور امنيت ملي کاخ سفيد به غرب آسيا، حضور مايک پمپئو، وزير امور خارجه ايالات متحده در خاورميانه، سفر مخفيانه و غيرمترقبه دونالد ترامپ در عراق و نيز روي کار آمدن چارلز کوپرمن به عنوان دستيار ارشد و معاون جديد دونالد ترامپ در دفتر امنيت ملي کاخ سفيد در کنار افشاسازي سه روز گذشته والاستريتژورنال مبني بر وجود طرحي از جانب واشنگتن براي حمله نظامي به ايران، آيا مي توان عنوان داشت که سال ۲۰۱۹ به سمت تنش نظامي واشنگتن – تهران پيش خواهد رفت. در اين رابطه نشست ورشو، نشستي براي يارگيري و به قول شما مشروعيت زايي اقدامات ترامپ است؟ خير مسئله به حمله نظامي عليه تهران باز نمي گردد، بلکه تلاش کاخ سفيد در سال 2019 ناظر بر نمايش حمله نظامي به ايران خواهد بود. ببينيد استراتژي کلاسيک کاربرد قدرت نظامي ايالات متحده شامل دو مرحله است؛ اول تهديد به حمله نظامي و دوم انجام حمله نظامي. اما با روي کار آمدن ترامپ اکنون يک مرحله ديگر به استراتژي کاربرد قدرت نظامي آمريکا اضافه شده که گام مياني اين استراتژي است؛ اين گام همان طور که گفتم نمايش حمله نظامي است که بعد از تهديد به حمله نظامي و پيش از انجام حمله نظامي صورت مي گيرد. با حضور دونالد ترامپ در کاخ سفيد، ايالات متحده آمريکا استراتژي نظامي يک دهه گذشته خود را با تغييراتي به روزتر کرده است. اگر شما به رفتارها و اقدامات ترامپ در سال هاي 2017 و 2018 نگاه کنيد نشانه هاي بارز اين رفتار را خواهيد ديد. براي مثال نوع رفتارها و کنش هاي نظامي واشنگتن در خاورميانه و غرب آسيا با محوريت پرونده سوريه در قالب دو حمله موشکي به سوريه در سايه اتهام استفاده دولت دمشق از سلاح شيمايي، نشانگر اين گام است. يعني اقدام ترامپ از تهديد به حمله عبور کرد، در حالي که باراک اوباما از اين مرحله پافراتر نگذاشت، اما در آن سو ترامپ به مرحله حمله نظامي مانند بوش پسر هم نخواهد رفت. پس کاخ سفيد اکنون با حضور بولتون و کوپرمن در سايه تحرکات اخير که شامل خروج نيروهاي نظامي از سوريه، استقرار آنها در اربيل و الانبار عراق و روانه کردن ناوگروهي به خليج فارس است در پرتو يک برنامه ريزي دقيق سعي دارند تا نمايش حمله به ايران را در يک فضاي بينابيني ميان تهديد به حمله و انجام حمله به تهران را مديريت کنند. در اين راستا اگر آمريکا و شخص ترامپ با نقشه بولتون بتواند در هر کدام از اين گام ها به حداقل اهداف و منافع خود در قبال ايران دست يابد، از آن گام پا فراتر نمي گذارد تا از آن گام متناسب با ظرفيت هاي موجود، بهره برداري خود را داشته باشد. البته اين نکته را هم بايد خاطرنشان کرد که هر چه بر روند تحولات منطقه مي گذرد، غلظت نمايش حمله به ايران هم در سال 2019 افزايش پيدا مي کند. اين مساله مي تواند زمينه و بستر برخورد و اصطکاک نظامي را از وضعيت "ممکن" به وضعيت "احتمال" بکشاند. وضعيت ممکن، ناظر بر وضعيتي است که از نظر امکان وقوع دور از انتظار است.