آیا ماندن در برجام به نفع ایران است؟
ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست عبدالرحمن فتح الهي| ديپلماسي ايراني براي بررسي آينده برجام در ورود به چهارمين سال حيات سياسيش، گفت وگويي را با مهدي ذاکريان، کارشناس و پژوهشگر حقوق بين الملل، مدرس و محقق در بنياد دانشگاهي اروپا - بروکسل، موسسه مطالعات اسلام معاصر دانشگاه لايدن، دانشکده حقوق و مرکز مطالعات خاورميانه دانشگاه پنسيلوانيا، موسسه دانشگاهي اتحاديه اروپا و همچنين استاد مدعو دانشکده حقوق دانشگاه پنسيلوانيا، عضو هيات تحريريه فصلنامه Relacions Internationales دانشگاه کورتابيا و بوينس آيرس ترتيب داده است که در ادامه ميخوانيد: با توجه به اينکه در سومين سالگرد توافق هسته اي با 1+5 موسوم به برجام هستيم. از نگاه شما اين سند ديپلماتيک در تاريخ سياست خارجي ايران را چگونه ارزيابي مي کنيد؟ من در همان روزهاي ابتدايي انعقاد برجام نزديک به دو سال و نيم پيش توافق هسته اي را به کنگره وين در ۱۸۱۵ ميلادي تشبيه کردم که اين کنگره وين بعد از سال ها جنگ، خشونت و نزاع به واسطه ديدگاه هژمونيک و اقتدار طلب ناپلئون بناپارت شکل گرفته بود در نهايت موجب نواخته شدن نداي صلح در قاره سبز شد و در سال ۱۸۱۵ در کنگره وين ديپلماسي بر جنگ پيروز شد. آن چه در سال ۲۰۱۵ در وين روي داد به فاصله دو قرن دقيقا تکرار پيروزي ديپلماسي از جنبه ديپلماسي ايراني بر نگاه جنگطلبانه و هژمونيک قدرت هاي جهاني بود. با توجه به اين نکات من در يک ارزيابي کلي معتقدم که مجموعه فعاليتهاي ديپلماتيک با يک تيم زبده به رياست محمدجواد ظريف، وزير امورخارجه توانست در نزديک به دو سال مذاکرات فشرده و کش و قوس هاي فراوان، سندي را در تاريخ ديپلماسي ايران منعقد کند که از يک سو بر حقانيت توان هسته اي ايران مبتني بر دانش داخلي و به رسميت شناختن حق غني سازي از سوي جامعه داخلي تاکيد داشت و از آن سو توانست کشورهاي اروپايي، روسيه، چين و به خصوص ايالات متحده آمريکا را از نگراني ها در خصوص پرونده هسته اي ايران آسوده کند، به گونه اي که اکنون پس از گذشت سه سال و ارائه چندين گزارش متعدد از سوي گزارش آژانس بين المللي انرژي اتمي، يک گزارش و يک خط بر فعاليتهاي مشکوک هستهاي ايران و يا تخطي تهران از تعهدات خود اشاره نکرده است. اين نشانه بارز پيروزي ديپلماسي ايراني در طول اين سه سال بوده است و اين يک نگاه برد برد به شرايط بود شرايطي که در آن تضاد منافع بازيگران و کشورها در اوج بود و اين نشان مي دهد که هنر ديپلماتيک کشور توانسته مانند کنگره وين در ۱۸۱۵ شرايط را با استفاده از ديپلماسي هوشمندانه و منعطف به سمت ايران به چرخاند و امروز پس از گذشت گذشت سه سال باز هم بر اين باورم که آنچه در سال ۲۰۱۵ ميلادي در وين رويداد يک اتفاق بي نظير و حتي کم نظير در تاريخ ديپلماسي تاريخ ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران بلکه در تاريخ ديپلماسي ايران است. با خروج ماه مي سال 2018 ميلادي مي توان گفت برجام از حيز انتفاع براي ايران خارج شد؟ ببينيد مسئله را بايد به درستي مطرح کرد. منافع ايران با خروج ايالات متحده از توافق هسته اي در طول اين مدت ناديده گرفته شده است، نه با تهعد تهران به برجام. اتفاقا اين مسئله هم بر اهميت و قدرت برجام صحه گذاشته است. چون برجام از همان روز ابتدايي حياتش تا به امروز همواره تاکيد جدي بر حفظ منافع ايران در همه ابعاد دارد. اين ترامپ است که با رفتارهاي خلاف عقلانيت ديپلماتيک مانع رسيدن منافع برجامي به تهران شده است. چرا ما به اشتباه برجام را مقصر تمامي شرايط و مشکلات امرزو کشور مي دانيم. به جاي مقصر جلوه دادن توافق هسته اي بايد تزوير آمريکا، رژيم صهيونيستي و عربستان سعودي پايه و اساس مشکلات کشور به واسطه فشارهاي تحريمي دانست. در اين راستا علاوه بر مانع شدن براي رسيدن به منافع اقتصادي و تجاري برجام به کشور، واشنگتن به همراهي تل آويو و رياض، تلاش هاي جدي براي برخورد ديگر بازيگران و کشورهاي جهاني با ايران را دارد. البته تهران نيز از طريق برخي مجاري مانند ديوان دادگستري بين المللي اقامه دعوايي عليه ايالات متحده داشت که خوشبختانه به پيروزي و در اصل به حقانيت جمهوري اسلامي ايران در برابر رفتارهاي ظالمانه و يکجانبه ايالات متحده آمريکا انجاميد. براي روشن تر شدن مسئله بايد چند نکته را يادآور شد. ما در ماه مي سال ۲۰۱۸ ميلادي شاهد بد عهدي آشکار کاخ سفيد در سايه دستور خروج دونالد ترامپ، رئيس جمهور ايالات متحده از توافق هسته اي بوديم. اما در اين خصوص دو نکته را بايد خاطر نشان کرد؛ اول اين که خروج واشنگتن از توافق هسته اي به عنوان يکي از امضا کنندگان آن، تنها به انزواي اين کشور در جامعه جهاني انجاميد، چرا که ذيل قطعنامه ۲۲۳۱ شوراي امنيت سازمان ملل، تمامي اعضاي اين سازمان موظفند که در همه زمينههاي اقتصادي، سياسي و ديپلماتيک مناسبات و روابط خود را آغاز کرده و آن را ادامه دهند. پس اقدام ماه مي سال گذشته ميلادي دونالد ترامپ، تنها و تنها به انزواي ايالات متحده در جهان منجر شد. اتفاقا نشست سپتامبر سال گذشته ميلادي براي محکوم کردن ايران در شوراي امنيت که با بازيگرداني خانم نيکي هيلي، نماينده دائم آمريکا در سازمان ملل متحد برگزار شد به انتقادهاي جدي ديگر اعضاي شوراي امنيت به آمريکا در سايه خروج واشنگتن از توافق هسته اي و تمجيد از حسن رفتار و حسن نيت سياسي و ديپلماتيک تهران براي تداوم تعهدات برجاميش منجر شد. اين مصداف بارز شکست و انزواي جهاني آمريکا بود. از سوي ديگر نکته مهمتر ناظر بر اين واقعيت است که با خروج ايالات متحده آمريکا از برجام، توافق هسته اي از هم نباشيد و اين نشان مي دهد که استخوان بندي و ستون فقرات متن اين توافق از ابتدا درست و محکم چيده شده است، به گونه اي که با خروج ايالات متحده آمريکا اين اين سند ملغي نشد، بلکه در يک قالب جديد با 1+4 به حيات سياسي و ديپلماتيک خود ادامه داد. چون با خروج آمريکا و يا هر يک از اعضاي حاضر، برجام مي تواند باز به حيات خود ادامه دهد؛ تنها و تنها با خروج تهران است که برجام از کارکرد و اعتبار خود ساقط مي شود و اين نشان دهنده اهميت، جايگاه و نقش تهران در اين توافق هسته اي است. چرا که در سايه يک هوشمندي ديپلماتيک سندي را در جامعه جهاني تنظيم و تدوين کرده ايم که بقا و حيات آن تنها با حضور و يا عدم حضور تهران معني پيدا خواهد کرد. اين ميتواند اهرم فشار جمهوري اسلامي ايران براي برخورداري از منابع توافق هسته اي باشد، به گونهاي که اکنون ديگر فقط برجام که مي تواند حرف اول و آخر را بزند. چون نکته مهم ديگر در سايه هوشمندي ديپلماتيک ايران در اين مهم بازميگردد که در سايه مذاکرات با 1+5 و طرح 1+4 اين نکته را متذکر شديم که با ملغي شدن برجام هيچ مذاکره جديدي و يا هيچ اصلاح ديگري در برجام صورت نخواهد گرفت. هم اکنون امنيت اروپا و حتي چين و روسيه و ايالات متحده به بقاي توافق هسته اي باز مي گردد، حتي با در نظر داشتن اين مسئله که دونالد ترامپ از برجام خارج شده است. حوزه تخصصي شما در حقوق بين الملل باز گرديم. بسياري از کارشناسان سياسي و حتي حاميان برجام معتقدند که اگر تيم ديپلماسي ايران در آن زمان براي اجرايي شدن توافق هسته اي عجله نمي کرد و برجام را در مجلس اتحاديه اروپا و کشورهاي اروپايي، مجلس نمايندگان و مجلس سناي ايالات متحده آمريکا، مجلس چين، روسيه و مجلس شوراي اسلامي ايران به صورت قانون در مي آورد، دونالد ترامپ به عنوان رئيس جمهوري ايالات متحده آمريکا با فراغ بال در ماه مه 2108 توان خروج از برجام را نداشت. ارزيابي شما در اين خصوص چيست؟ زماني ميتوان به اين مسئله و يا به قول برخي خلاء سياسي و ديپلماتيک از جانب تيم ايراني خرده گرفت که برجام به عنوان يک پروتکل و عهدنامه دو يا چندجانبه ميان اعضاء تعريف شده باشد، در صورتي که اساساً برجام يک سند همکاري است. هر چند که در مجلس شوراي اسلامي ايران و نيز در کنگره ايالات متحده نير برجام مورد بررسي قرار گرفت و تصميم بر آن بود که اين سند به صورت قانوني مورد تاييد کشورها قرار گيرد. اما فارغ از اين مسئله خود برجام به تضمين قطعنامه ۲۲۳۱ شوراي امنيت سازمان ملل رسيده است و در سايه اين قطعنامه همه کشورهاي جهان که عضو سازمان ملل متحد هستند، موظفند، تأکيد دارم موظفند که هرگونه رابطه و همکاري سياسي، ديپلماتيک و بهخصوص اقتصادي - تجاري با ايران داشته باشند. اتفاقا در سايه همين مسئله و عهدنامه مودت ايران و آمريکا بود که تهران توانست در اقامه دعواي خود عليه آمريکا در ديوان دادگستري بين المللي به پيروزي برسد و به صدور قرار موقت به نفع ايران منجر شود. پس خداي ناکرده کم کاري و خلائي از طرف تيم ديپلماتيک ايران صورت نگرفته است. اگرچه اگر برجام در مجلس اعضاي حاضر در اين سند به صورت يک قانون در ميآمد، تضمين هاي بيشتري براي تعهد به آن از طرف کشورها وجود داشت. البته باز اگر اين اتفاق صورت ميگرفت، نميتوانستيم تضمين جدي بدهيم که دونالد ترامپ رفتارهاي امروز را تکرار نمي کرد. چراکه او از هر گونه منطق و شعور سياسي و ديپلماتيک کاملا به دور است و احتمال دارد حتي قوانين مصوب را هم ناديده بگيرد، کما اين که در مدت دو سالي که زمامداري کاخ سفيد را برعهده داشته است بارها اين رفتارها را از او ديده ايم. ولي بعد از خروج آمريکا از توافق هسته اي و بازگشت تحريم هاو فشارها ايالات تمحده اکنون تهران در يک نوع سکون و فريزر سياسي قرار دارد. از يک سو هم چنان بايد خود را متعهد به برجام بداند و از سوي ديگر بايد تهديدها، تحريم ها و فشارهاي آمريکا را نيز تحمل کند. آيا با اين وصف در سومين سالگرد انعقاد برجام، باز مي توان به آينده اين توافق نگاه داشت؟ بگذاريد دوباره مسئله را روشن کنم. اگر از من سوال شود که خروج ايالات متحده آمريکا از برجام باعث ايجاد فشار، تحريم و مشکلات معيشتي و اقتصادي داخلي ايران شده، بله من هم بر اين واقعيت تاکيد دارم اين واقعيت انکار ناپذير امروز ما است و حتي امکان دارد که فشارها روز به روز در ايران بيشتر هم بشود. اما اگر از من سوال شود که مشکلات اقتصادي و سياسي کنوني کشور به واسطه تعهد ايران به برجام روي داده، اساساً چنين مسئله اي غير قابل باور است. اتفاقا ما با حضور و تداوم تعهد خود به برجام است که ميتوانيم منافع خود را با همکاري بين المللي پيش ببريم. با در نظر گرفتن خروج ترامپ از برجام هم بايد گفت که حتي خود ايالات متحده آمريکا با برجام مشکلي نداشت. بلکه مشکا آنجا بود که کاخ سفيد انتظار داشت که ايران بايد سياست هژمونيک واشنگتن را بپذيرد، اما تهران با يک استقلال طلبي مثال زدني خود هيچ گاه حاضر به پذيرش اين مسئله نخواهد بود. لذا ما بايد با حضور در برجام و گسترش همکاري هاي بين المللي، آمريکا را در سايه بدعهدي هايش در انزوا قرار داده؛ نه اين که شرايط را براي اجماع جهاني عليه خود با خروج از توافق هسته اي شکل دهيم. البته در کنار تمام اين نکاتي که اشاره شد بايد اين را هم اضافه کنم که ما براي رسيدن به منافع خود در برجام در سايه همکاري با 1+4 ضرب الاجل مشخصي را براي عملياتي شدن تعهدات کشورهاي حاضر در توافق هسته اي به خصوص طرفهاي اروپايي اعلام کنيم. يقينا نمي توان تا ابد اين شرايط را ادامه داد. پس بايد در يک نقطه حساس فرصت کوتاه و مشخص شده اي را براي تعهدات برجامي ديگر اعضا مشخص کرد. لذا رفتار کنوني تهران رفتاري مبتني با همکاري هاي داوطلبانه ذيل N.P.T و سازمان بين المللي انرژي اتمي است. اگر قرار به خروج از برجام باشد، ايران به روشني و جديت مسير آينده خود را خواهد پيمود. پس تکليف ايران روشن است. اين طرف هاي برجامي هستند که بايد تکليف خود را در قبال توافق هسته اي روشن کنند. البته باز تاکيد دارم در اين برهه حساس بايد منطق و انعطاف ديپلماتيک و سياسي از طرف ايران در دستور کار قرار گيرد. اگر روي سخن شما به اتحاديه اروپا است، اکنون کشورهاي مانند آلباني، لهستان و مجارستان در کنار ايتاليا، اتريش، هلند و غيره سازه همنوايي با آمريکا کوک کره ادند. به گونهاي که مشاهده اخراج ديپلمات هاي خود از تيرانا بوديم و ماه فوريه هم شاهد برگزاري نشست ضد ايراني در ورشو هستيم. در اين راستا ميتوان گفت اتحاديه اروپا دوپاره در قبال برجام دوپاره شده است؟ بله من هم معتقدم که اکنون کشورهاي اروپاي شرقي عزم جدي براي همراهي با آمريکا در قبال ايران و توافق هسته اي دارند و در حال برنامهريزي براي ايحاد تله هاي سياسي و امنيتي در قبال تهران هستند، لذا بايد هوشمندي ديپلماتيک را در اين خصوص به اوج رساند. البته تاکيد ميکنم که کشورهاي اروپايي با شناختي که از تهران دارند به اين باور رسيده اند که تهران در اين برهه حساس هيچ گاه به اقداماتي براي تحت الشعاع قرار دادن منافع خود در قاره سبز انجام دست نخواهد زد. لذا اگر اتهامات ما از طرف دانمارک، هلند، آلمان و آلباني درست بود، يقين بدانيد اتحاديه اروپا و تمام ۲۸ کشور عضو آن سفراي خود را از ايران فرا مي خواندند، کما اين که در گذشته هم دست به اين کار زده اند. لذا اگر اکنون چنين اتفاقي روي نداده نشان از اين دارد که تمام اتهامات ناشي از برنامه ريزيهاي سرويس هاي امنيتي ايالات متحده آمريکا، رژيم صهيونيستي و برخي از کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس براي بدنامي ايران است. نکته مهم ديگر به اين مهم بازميگردد که اگرچه نشست ضد ايراني ورشو مي تواند بستري براي اجماع جهاني باشد، اما از آن سو اين مسئله يک شکست سياسي و ديپلماتيک براي ايالات متحده آمريکا است، چرا که اگر اين مسئله يک پيروزي بود، اتفاقاً بايد ايالات متحده آمريکا ابتدا به ساکن يک کنفرانس را براي اجماع جهاني عليه ايران شکل مي داد و بعد اقداماتي را عليه جمهوري اسلامي ايران انجام مي داد، اما اکنون برعکس شده است؛ اول ترامپ از برجام خارج ميشود و تحريمهاي خود عليه ايران باز مي گرداند و زماني که ميبيند در انزواي جهاني قرار گرفته و تهران در سايه تحريمها کماکان به حيات خود ادامه مي دهد، مجبور شده براي توجيه اقدامات خود و نيز يارکشي عليه ايران دست برگزاري کنفرانس در ورشوي لهستان بزند. اين نشانه بارز شکست سياستهاي آمريکا در قبال ايران است. برخي معتقدند که براي ايجاد تحريک در کشورهاي اروپايي در خصوص عملياتي کردن سازوکار ويژه مالي بايد تعدادي از موارد برجامي از جانب تهران به حالت تعليق درآيد. ارزيابي شما در اين خصوص چيست؟ من به نظر تمامي کارشناسان احترام ميگذارم. اما معتقدم که بايد پاسخ نهايي و تکليف برجام بايد از سوي مقام معظم رهبري تعيين شود. اما از نگاه من اگر در يک فرصت تعيين شده و ضربالاجل مشخص براي انجام تعدات ديگر اعضاء، مقامات و مسئولين جمهوري اسلامي ايران به اين يقين برسند، تاکيد دارم که به اين يقين برسند هيچ گونه تلاش و تعهدي از سوي کشورهاي حاضر در برجام براي حمايت از تهران در برابر تحريم ها انجام نمي شود، بايد برجام را به آتش کشيد، چرا که توافق هسته اي که براي ايران سود و منافعي در پي نداشته باشد، اساساً بي ارزش و تدوام آن براي منافع ما بسيار خطرناک است، همان گونه که پيشتر گفتم اين حضور و عدم حضور ايران در برجام است که به آن اعتبار مي بخشد. اگر ايران از برجام خارج شد، حال همه کشورهاي جهان متعهد به آن باشند، هيچ ارزشي ندارد. پس بايد تمام کشورهاي جهان، ذيل قطعنامه 2231، وظايف و تعهدات خود در قبال ايران انجام دهند. در غير اين صورت ايران هيچ گونه تعهدي به تداوم توافق هسته اي را در آينده نخواهد داشت و مسئول مستقيم ملغي شدن برجام را بايد در ابتدا به ساکن شخص دونالد ترامپ و کجفهمي هاي او از دنياي سياست خارجي و ديپلماسي دانست و بعد از آن کم کاري هاي ديگر اعضاي حاضر در برجام براي حمايت از تهران مقصر ناکامي برجام خواهد بود. ديدگاه من صفر و صد و سياه و سفيد کامل نيست، اما به هر حال اگر برجام آن منافعي که مدنظر تهران بوده است را تامين نکند، اساسا ماندن در برجام ديگر به سود کشور نخواهد بود. لذا تهران در بهترين حالت بايد تا سپتامبر سال جاري ميلادي (شهريور ماه سال 1398) به کشورهاي اروپايي فرصت انجام تعهدات برجامي خود را بدهند. اما بيش از زمان آن ديگر نشان از اين واقعيت تلخ دارد که ديگر اعضاي حاضر در توافق هسته اي اراده اي عملياتي براي حفظ برجام و انجام تعهدات خود ندارند. پس زودتر از ماه سپتامبر نبايد ايران دست به اقدامي بزند و يقينا بعد از ماه سپتامبر نيز اگر شرايط تغيير نيافت، ديگر به صلاح ايران نيست که توافق هستهاي را ادامه داده به آن متعهد باشد. در سايه نکات مثبت و منفي که به آن اشاره داشتيد، آيا مي توان به آينده توافق هسته اي و همکاري هاي ديگر اعضاء اميد داشت؟ چرا نبايد اميد داشت؟! در دنياي ديپلماسي هر اتفاقي امکان وقوع دارد. اتفاقاً همين ساز و کار ويژه مالي مدنظر اتحاديه اروپا مي تواند با ديپلماسي فعال تر ايران راه اندازي شود. ما کشور ايران بزرگ هستيم، نه مانند عراق که در سايه تحريمها به واسطه نبود شير خشک شاهد از بين رفتن کودکانمان باشيم. چون ايران يک اقتصاد بزرگ و گسترده دارد و بايد اين توانايي را به همه کشورهاي جهان نشان دهيم که خوشبختانه در سايه سفر آقاي دکتر ظريف، وزير امور خارجه به هندوستان و عراق بخش کوچکي از اين مهم به جهان نشان داده شد. لذا مي توان به آينده ساز و کار ويژه مالي و برجام اميدوار بود.