سرمقاله تعادل/ «جان» اقتصاد ایران
تعادل/ « «جان» اقتصاد ايران » عنوان سرمقاله سردبير روزنامه تعادل، منصور بيطرف است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: برايان مگي، فيلسوف معاصر انگليسي در تنها کتاب رمان خود به نام «مواجهه با مرگ» يک موضوع يا سوژه اساسي زندگي آدمي را به سگالش ميکشد و آن زندگي صادقانه انسان با خود و اطرافيانش است. در اين نوع زندگي آنچه مهم است، کيفيت زندگي است نه کميت آن. داستان مواجهه با مرگ از آنجا شروع ميشود که فرزند بزرگ خانوادهاي به سرطان دچار شده است و زمان کمي براي زندگي دارد. حال سوال اين است که آيا بايد به او راست گفت يا نه. چالشي که در اين زمينه رخ ميدهد بسيار خواندني است، اما در اينجا مهم انتخابي است که صورت ميگيرد. مصلحت براي «جان» نام نقش اول رمان چيست؟ چالش از همين جا شروع ميشود. جان در حالي که نميداند به چه بيماري دچار شده است تحت تصميمهايي قرار ميگيرد که ديگران براي او ميگيرند. او را از ماموريت خارجش به داخل فرا ميخوانند، براي او کاري را پيشنهاد ميدهند که خود علاقه چنداني به آن ندارد، مراسم عروسي ميگيرند که او اصلا دوست ندارد و... در واقع هر جامعهاي براي خود يک جان يا نقش اولي دارد که جامعه بنا بر مصلحت او جلو ميرود. او در حالي که نميداند دچار چه بيماري است برايش تصميم ميگيرند و او را تحت شرايطي قرار ميدهند که ناخودآگاه به سمتي ميرود که شايد به مصلحتش نيست که اگر ميدانست خود يک جور ديگر با آن برخورد ميکرد. در اين رمان يکي از دوستان صميمي جان به نام کي ير، که فيلسوف ماب هست خواهان برخورد صادقانه با جان است و معتقد است که اگر او بداند دچار چه بيماري است سرنوشتش را خودش تعيين ميکند و راحتتر با آن کنار ميآيد، اما اطرافيان از روي احساس، نه منطق، با پيشنهاد دوست جان مخالفت ميکنند و بخشي از اين مخالفت به اين خاطر است که هر کس، خودش را ميبيند، نه بيمار را. موضوع اقتصاد ايران هم تقريبا مانند نقش اول رمان برايان مگي است . بيماري اقتصاد، سالهاست که پنهان مانده و هر دولتي از ظن و احساس خود، نه منطق، سعي در مصلحت انديشي دارد . وابستگي بودجه دولت به نفت را همه ميدانند و هر دولتي هم که آمده سعي در رهايي بودجه از آن کرده اما هيچکس جرات برداشتن اين گام- يعني رهايي بودجه از درآمدهاي نفتي- را به خود نداده است زيرا دولت کسري بودجه را براي اين اقتصادي که گران اداره ميشود از کجا ميتواند تامين کند؟ درآمدهاي نفتي با وجود آنکه اقتصاد را تامين کرده است، اقتصاد را هم ناتوان کرده است . هر جا که کم آمد، پترو دلار آن را پر کرده است . هر کجا که کمبودي بوده است، دلار حاصل از نفت آن را تامين کرده است . هر کجا که مردم با کمبود کالا مواجه بودهاند، تامين آن بر عهده درآمدهاي نفتي بوده است. اين درآمد نگذاشته توان بالقوه مردم به نمايش گذاشته شود و دشمن هم ميدانست و ميداند که کجا را هدف بگيرد تا به ايران ضربه بزند. در ايران چندين دوره پيش آمد که رهايي بودجه از نفت به مرحله اجرا دربيايداما به دلايلي که مهمترين آن وابستگي دولت به بودجه نفت بوده است هيچوقت اين عزم به جزم مبدل نشده است. اکنون با توجه به تحريم نفتي که امريکا عليه ايران پيش آورده، به نظر ميآيد که مهمترين نقطه عطف ايران هم ميتواند در خصوص رهايي از وابستگي بودجه به نفت رقم بخورد. در همين ارتباط هم اتفاقا مرکز پژوهشهاي مجلس توصيه کرده بودجه سال آينده بدون نفت بسته شود، آيا بهتر نيست از اين فرصت بهره برد و توانمنديهاي بخشهاي ديگر را قوي کرد تا «جان» اقتصاد ايران از اين مخمصهاي که ساليان سال بدان گرفتار شده است رهايي يابد؟