لوبلاگ: جنگ طلبان آمریکایی به دنبال گزینه نظامی علیه ایران هستند
دنياي اقتصاد/ متن پيش رو در دنياي اقتصاد منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست شيرين هانتر، استاد دانشگاه جورج تاون| از برجام که ديگر جنازهاي هم نمانده است، طرف اصلي صريحا کنار رفت و بقيه هم که نميتوانند يا نميخواهند کاري کنند؛ حرف عدهاي در ايران اين است که از اين توافق ننگين خارج شويم و دوباره فعاليتهاي هستهاي را از سر بگيريم. اين خبر احتمالا براي برخي خوشحالکننده است؛ جنگطلباني در آمريکا همراه با لابي اعراب و بعضي گروههاي اپوزيسيون بر «دونالدشيردل» فشار خواهند آورد که ضرب شستي به ايرانيها نشان دهد و به دنبال اقدام نظامي برود. احتمال توفيق آنها کم نيست و نزديکان پرزيدنت هم از اين طرح حمايت خواهند کرد؛ جان بولتون که نزده ميرقصد و پمپئو هم بعيد است مخالفتي داشته باشد. آنها دلايل مختلفي را بيان ميکنند و از جمله استدلال اقتصادي آنها اين است که ترامپ به خوبي شرايط را درک ميکند. آنها مدعي هستند تا وقتي خيالشان از سمت ايران راحت نشده است نميشود خاورميانه و آسياي غربي را بهحال خود گذاشت بنابراين بايد حضور نظامي داشت که هزينههاي اين حضور زيادي بالا است. ايران آخرين کشور از فهرست کشورهاي ليست ۱۱ سپتامبر است که هنوز با ماشين نظامي آمريکا مواجه نشده است؛ در عراق و ليبي که لشکرکشي مستقيم رخ داد و جريان سوريه هم که مشخص است؛ بنابراين اين سه کشور ديگر هيچ خطري براي منافع آمريکا و متحدان آن در منطقه يعني اسرائيل ندارند. يک دليل اساسي ژئوپليتيک هم در اين ميان مطرح است مبني بر اينکه هيچ کشور متخاصمي نبايد در منطقهاي با منابع فراوان که کنترل آنها ميتواند نفوذ جهاني ايجاد کند موقعيت مسلط پيدا کند؛ روشن است که خاورميانه يکي از اين مناطق است، اين اصل آنقدر جدي است که حتي بلندپروازيهاي آخرين پادشاه ايران حتي باوجود ارتباط مناسبي که با واشنگتن داشت با مقاومت روبهرو شد؛ در راستاي بحث افزايش نفوذ، يک دولت مليگرا هم ميتواند خيلي خطرناک باشد. شايد علت اينکه کساني در آمريکا براي مبارزه با ايران به فرقه رجوي و بانو بهعنوان به اصطلاح آلترناتيو نزديک شدهاند همين باشد. گروهي منفور ولي سازمان يافته که ميتوانند در بزنگاهها موثر باشند، ولي مشروعيت لازم را براي کاري جدي ندارند. گفته ميشود تعدادي از نفرات آنها به عراق انتقال پيدا کردهاند. ايدهآل اين عده آن است که ايران به مرزهاي قومي و زباني تجزيه شود تا خطر آن کاهش يابد. برخي ديگر معتقد هستند حمله تمام عيار نظامي به ايران مثل آنچه که در عراق انجام گرفت، زيادي پرهزينه است، ولي بد نيست زيرساختهاي غيرنظامي مورد حمله گسترده قرار گيرد تا ريسک ايرانيها کاهش پيدا کند؛ اين گزينه اخير هوادار کم ندارد. يک دليل ديگر براي توجيه حمله نظامي ميتواند اين باشد که خيليها در ينگه دنيا قضيه گروگانگيري و ديگر اقدامات ايران را همچنان به ياد دارند و معتقدند بايد درسي جدي به ايرانيها داد تا بقيه کشورها نيز حساب کار دستشان بيايد؛ اينکه اوضاع چگونه ميشود بايد نشست و ديد، همه چيز بستگي به واکنشهاي آينده اهالي سياست و نظاميها دارد. ايران آخرين کشور در ليست تغيير رژيم دوران پسا ۱۱ سپتامبر است و تا اين لحظه از مداخله نظامي آمريکا چه مستقيم و چه نيابتي گريخته است. عراق سال ۲۰۰۳ اشغال شد، به ليبي در سال ۲۰۱۰ حمله شد و سوريه در جنگ داخلي به نابودي کشيده شد. در آينده قابل پيشبيني هيچيک از اين کشورها توان تاثيرگذاري ملموس در خاورميانه را نخواهند داشت و هيچيک تهديدي نظامي براي متحدان منطقهاي آمريکا، همچون اسرائيل محسوب نميشوند. بهطور خلاصه، ايران آخرين حلقه در زنجيره خلع سلاح سيستمهاي دولتي منطقه است. سناريوي ايدهآل براي جنگطلبان، فروپاشي داخلي ايران در سويههاي نژادي و زباني يا دستکم تغيير آن به اتحاديهاي منفک با قدرت مرکزي ضعيف است. چنين اهدافي با تحريم و اقدامات بيثباتکننده انجام نميگيرد، بلکه نياز به عمليات نظامي دارد گرچه کمي کوچکتر از نبرد تمام قد زميني؛ يک حمله هوايي عظيم به زيرساختهاي حياتي ايران کفايت ميکند. کساني که در آمريکا و اروپا و هر جاي ديگر نبرد فاجعهبار ديگري را در خاورميانه نميخواهند، بايد تمام تلاش خود را بهکار گيرند تا به دوئل کنوني ايران و آمريکا پايان دهند. يک راه ممکن براي اجتناب از فاجعه ميتواند برداشتن تحريمهاي ايران به مدت يک سال باشد به ازاي آنکه ايران به صحبتهايي جديد و گسترده درباره تمام مشکلات بزرگ ميان دو کشور تن دهد؛ در اين بين کشورهاي کليدي اروپا بايد تلاش کنند واسطه چنين معاملهاي باشند.