عماد افروغ: سامان دادن اقتصاد بدون "عدالت اجتماعی" امکان پذیر نیست
فرهيختگان/ متن پيش رو در فرهيختگان منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست علي جمشيدي| عماد افروغ جامعهشناس، استاد دانشگاه و نماينده سابق مجلس شوراي اسلامي است. او در 40 سالگي انقلاب جمعبندي جامعي از مولفههاي سنجش عملکرد چهار دهه گذشته مسئولان در کشور دارد، نظراتي در مورد امنيت، استقلال، آزادي، عدالت، کارآمدي اقتصادي و نهايتا اخلاق. افروغ سخنان خود را با واکاوي مقوله امنيت آغاز کرد و گفت: «به لحاظ امنيت، چه داخلي و چه خارجي، کارنامه بسيار موفقي داريم، يقين دارم. منتها برخي مواقع تفاسيري که از اين امنيت داده ميشود برخلاف آن فرآيندي است که اتفاق افتاده. امنيت دو بعد سختافزاري و نرمافزاري دارد و بنده معتقدم نبايد مداوم روي وجه سختافزاري صرف تاکيد شود چون اگر عقبه و پشتيباني نرمافزاري را نداشتيم اين توفيق بزرگ هم حاصل نميشد. ما در دنيايي هستيم که بايد به قدرت نرم توجه ويژهاي شود مخصوصا با تجربه انقلاب اسلامي. بعد نرم مربوط به حضور مردم ميشود و مربوط به قدرت اجتماعي است و درواقع توفيقهاي بعد سختافزاري به خاطر حمايتهاي مردم بوده است. از اين رو رشد و پيشرفت در فلان صنعت که امر مشهودي است بايد توامان با بعد نرم ديده شود.» استقلال دستاورد محکم حرکت 40 ساله نظام است استاد دانشگاه تهران موضوع دوم را «استقلال» عنوان کرد و گفت: «بايد تاکيد کنم موفقيت در بعد امنيتي کشور مرهون استقلال ماست، يعني استقلال سياسي مقدم بر وجه امنيتي است. ما از ابتدا سياست نه شرقي و نه غربي را دنبال و به نظر من در اين 40 سال هم در اين جهت حرکت کردهايم، البته ممکن است لغزشهايي هم داشته باشيم، ولي بهگونهاي نبوده که ما را از اساس منحرف کند. معتقدم يکي از دستاوردهاي محکم ما همين استقلال سياسي است؛ به عبارت ديگر کسي نميتواند به ما دستوري را ديکته کند -برخلاف گذشته- و خيلي از کشورها ظاهري از استقلال دارند اما تحت سيطره ديکتههاي قدرتهاي برتر هستند. به هر حال اگر به ما بگويند از بين شعار استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي کدام را محقق ميدانيد بيترديد شعار استقلال است که بيش از همه محقق شده است.» فاصله گرفتن از هويت فرهنگي، وابستگي سياسي و اقتصادي به دنبال دارد عماد افروغ با توضيح نگاه سياسي دولتها و گروههاي مختلف به مقوله استقلال بحث خود را اينگونه توضيح داد که استقلال سياسي ما بدون استقلال فرهنگي و استقلال اقتصادي پايدار نخواهد ماند. ما در دنيايي نيستيم که تفکر غيرمنظومهاي داشته باشيم. بيخود نيست که حضرت امام(ره) روي استقلال فرهنگي تاکيد بسيار برجستهاي داشتند. فراموش نکنيم استقلال سياسي ما مرهون استقلال فرهنگي ماست. اگر کسي به لحاظ فرهنگي بهگونهاي وابسته شد، چه کم و چه زياد و بهگونهاي با فرهنگ و تاريخ و هويت ما بيگانه، مطمئن باشيد روي سياستهاي اقتصادي و سياسي آن هم اثرگذار است. شاهد اين بودهايم که خيلي از آقايان از هويت فرهنگي خود فاصله گرفتند، لذا شما ميتوانيد رد اين فاصلهگيري را روي سياستهاي اقتصادي هم مشاهده کنيد و به ميزاني که اتکا به هويت فرهنگي داشتند و باور به خويشتن خويش کردند و به هويت تاريخي خود بازگشتند، مشاهده ميکنيد روي سياستهاي اقتصادي مستقل آنها و خودجوششان اثرگذار است. از اين رو اگر ميبينيد افرادي از فرهنگ فاصله ميگيرند و گرايش ليبراليستي پيدا ميکنند شما بازتاب آن را روي اقتصاد و به تبع آن روي ارتباط با خيلي از کشورها ميبينيد يا اينکه اگر گرايشي به نظريه نوسازي پيدا ميکنند که يک بار امتحان خود را در ايران پس داده است دلالتهاي اقتصادي آن را شاهد بودهايم. بنابراين انقلاب اسلامي را با هويت فرهنگي گره ميزنم و پاسخ غيرمستقيم خود را ميدهم که هر کسي اين هويت فرهنگي را شناخت و از آن استفاده کرد و از آن زيرساختي براي رشد اقتصادي به دست آورد، موفقتر بوده و هر کسي فاصله گرفته ما را از سياست نه شرقي و نه غربي حداقل در وجه اقتصادي دورتر کرده است. آزادي جمعي همان استقلال سياسي است که در آن زبانزد هستيم استاد دانشگاه تربيت مدرس در مقوله آزادي با توضيح اينکه بايد آزادي جمعي و آزادي فردي به تفکيک بررسي شوند، گفت: «آزادي جمعي همان استقلال سياسي است که در آن زبانزد هستيم، اما در آزادي فردي فراز و فرود داشتيم و بهطور نسبي به شعار آزادي دسترسي پيدا کرديم. اما از آن آزادي مطلوب و در تراز جمهوري اسلامي و انقلاب که در قانون اساسي هم ذکر شده، فاصله داريم. ما واقعا نبايد فاصله داشته باشيم ولي عواملي باعث شده سطح متعالي آزادي را نداشته باشيم. وقتي در کشور تظاهر و ريا باب ميشود و يک عده از قِبَل تظاهر، نان ميخورند و به نان و نوايي ميرسند، خواهناخواه، فضاي شفاف و مطلوب آزاديبيان و آزاديهاي مدني و سياسي را تحتالشعاع قرار ميدهند. برخي مواقع ريا و تظاهر است که مانع آزادي ميشود چون افراد خودشان نيستند. در پس پرده چيز ديگري است و اين کار دست ما ميدهد و مانعي براي شفافيت و آزاديبيان ميشود ولي در مقايسه با رژيم گذشته و در مقايسه با رژيم پهلوي آزادي دلخواه و مطلوبي داريم اما با تراز انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي و قانون اساسي فاصله داريم. اما چرا بايد اين فاصله وجود داشته باشد؟ اسلام در آزادي رشد ميکند.» در بحث آزادي کارنامه خوبي نداريم وي گفت: «اگر به صحبت شهيد مطهري باور داشته باشيم که بايد آزادي معنوي و تفکر ايجاد شود؛ بيشتر از اين بايد بستر رشد عقلاني مردم را فراهم ميکرديم و از اين رشد عقلاني بهره بيشتري ميبرديم. مگر رشد عقلاني بدون آزادي امکانپذير است؟ با احساس و هيجان و ريا و تظاهر و تهجر کار پيش نميرود. نه احساسگرايي، نه تحجرگرايي، نه تظاهر، نه ريا هيچکدام بستر مناسبي براي آزادي نيست. اينها فضا را کاذب و تصنعي کردهاند. با اين شرايط يک عده خودسانسوري ميکنند. از انگ، بيحرمتي ميترسند و حق هم دارند. کسي دوست ندارد آبروي خود را به تاراج بگذارد. بنابراين ميتوانم بگويم به نظر ميرسد در بحث آزادي کارنامه خوبي نداريم و اين موضوع را هم بايد ريشهيابي کرد. معتقدم اگر ميخواهيم جامعه آزاد و عقلاني داشته باشيم بايد فرهنگ نقد بسط يابد. فرهنگ نقد و فحاشي دو مقوله جداست. اين که امام علي ميفرمايد «انظر الي ماقال و لاتنظر الي من قال» حرف بسيار صوابي است. ما با آنچه گفته ميشود بايد کار داشته باشيم نه آنکه بيان ميکند؛ متاسفانه چون رشد عقلاني نکردهايم بيشتر با که ميگويدها کار داريم و بعد به آنچه ميگويد!» وي در ادامه اشاره داشت: «متاسفانه اصلا کارنامه ما درباره عدالت اجتماعي و بهخصوص عدالت اقتصادي کارنامه خوب و موفقي نيست. شکاف طبقاتي و درآمدي وحشتناکي داريم که زيبنده جمهوري اسلامي نيست. وقتي 78 درصد مردم اعلام ميکنند مهمترين مشکل آنها اقتصادي است و دغدغه اقتصادي دارند و 81 درصد بعد از اتفاقات دي ماه اعلام ميکنند نارضايي اقتصادي دارند، معلوم است ما کارنامه خوبي نداريم.» اين استاد دانشگاه تربيت مدرس تاکيد کرد بحثش درخصوص توزيع درآمد و عدالت در توزيع و توليد است و عنوان داشت: «اگر بخواهيم اين دو اتفاق بيفتد بايد زيرساختها فراهم شود. با تمرکزگرايي و اتکا به اقتصاد نفتي نميتوان تحقق بخش عدالت در توليد باشيم. بنابراين کارنامه موفقي در عدالت نداريم، چون اقتصاد نفتي است. چه کساني جز دولتمردان اتکا و دسترسي به اقتصاد نفتي دارند؟ لذا دولتمردان ما سرپل ورود به نابرابريها هستند. هميشه هم اينطور بوده است. رابطه قدرت و ثروت بوده است.» افروغ تصريح کرد: «يکي از شعارهاي انقلاب اسلامي عدالت بود و ما نه در عدالت اجتماعي توفيق داشتيم و نه در اخلاق! متاسفانه در اخلاق هم مصيبت داريم. نبايد فراموش کنيم وجه مميزه انقلاب اسلامي از ساير انقلابها بحث اخلاق و معنويت است. بهرغم اينکه دينداري خيلي مهم است اما اخلاق بايد مرتبط با دينداري تعريف شود، نيامده و يک رابطه همگني را برقرار نکرده است و اين به سياستهاي بسياري از دولتمردان ما برميگردد. وقتي دولتمردان ما به راحتي دروغ ميگويند توقعي غير از اين نبايد داشت.» اين جامعهشناس برجسته کشورمان گفت: «عدالت يک هسته مرکزي دارد. من مخالف اين نيستم که بگوييم عدالت قضايي و عدالت سياسي و عدالت فرهنگي، اما مضمون و هسته اصلي يعني عدالت اقتصادي فراموش نشود. يک عدهاي اين مفاهيم را مطرح ميکنند و خواسته و ناخواسته مفهوم اصلي عدالت اجتماعي را تحتالشعاع قرار ميدهند. عدالت در وهله اول اقتصادي است. وقتي از عدالت اجتماعي صحبت ميشود و وقتي امام ميفرمايد حکومت تشکيل شد براي اينکه عدالت اجتماعي بسط يابد و در صحبتهاي خود از عدالت اجتماعي صحبت ميکند مضمون اقتصادي دارد. وگرنه عدالت سياسي بحث فردي مييابد، اگر عدالت فرهنگي بگوييد هم امر فردي ميشود. ممکن است عدالت فرهنگي باشد يعني به کالاهاي فرهنگي دسترسي داشته باشيد و مشارکت در خردهفرهنگها و فرهنگ مشترک داشته باشيم. اينها ممکن است اتفاق بيفتد اما کماکان توزيع نابرابر باشد و کماکان عدالت در توليد محقق نشده باشد. دقت کنيد دال مرکزي عدالت اجتماعي، اقتصادي است.» وي افزود: «حتي در نهجالبلاغه نيز وقتي از عدالت صحبت ميشود مثلا گفته ميشود حتي اگر به مهر دختران رفته باشد تقسيم ميکنم، مضمون اقتصادي است. بعد از انقلاب اصلا تئوري اقتصادي خوبي نداشتيم. ما اصلا فلسفه اقتصادي مشخصي نداشتيم و براي اين تعريفي نشده است.» سامان دادن اقتصاد بدون عدالت اجتماعي امکانپذير نيست وي در پايان و در پاسخ به اين سوال که اگر بگوييم اقتصاد را سامان دادهايم، آيا الزاما عدالت هم سامان مييابد، خاطرنشان کرد: «سامان دادن اقتصاد بدون عدالت اجتماعي امکانپذير نيست. عدالت اجتماعي به معناي مساواتگرايي هم نيست. ما نميگوييم تئوري مارکس را بهکار ببريم. ما ميگوييم حضرت امير را داشته باشيم که هم به مساوات و هم به شايستگي افراد توجه دارد. افرادي که تلاش بيشتري ميکنند تعلق بيشتر هم دارند و شکي در اين نيست. بايد سطح استاندارد اوليهاي براي همه اقشار تعريف شود و آن استانداردها نسبي است و براي هميشه تعريف نميشود. چرا حضرت امير بيتالمال را به تساوي تقسيم ميکردند؟ اين را بايد جواب دهيم. اگر کسي تلاش بيشتر ميکرد حضرت امير از او نميگرفت. چرا حضرت امير ميفرمايند «خدا را خدا را در رسيدگي به طبقه فرودست!» اين همان عدالت اجتماعي است. در صورتي اتفاق ميافتد که باور به اصالت جامعه هم داشته باشيد؛ يعني چيزي وراي جمع جبري هم وجود دارد چون برخي معتقد به اصالت فردي صرف هستند؛ يعني ميگويند جامعه تنها متشکل از افراد است. اين ليبراليسم و سرمايهداري است. بايد به حيات مستقل و استانداردهاي سالم زندگي اقتصادي توجه بيشتري شود.»