ثبات و بیثباتی از سوچی تا ورشو
دنياي اقتصاد/ متن پيش رو در دنياي اقتصاد منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست همزماني نشست ورشو با نشست سوچي که در آن ايران در کنار دو قدرت بزرگ در سوريه يعني ترکيه و روسيه درخصوص آينده سوريه به تصميمگيري پرداخت، معاني مختلفي دارد: اولين نکته در حالي که نشست ورشو با اين تلقي برگزار شد که ايران يکي از مشکلات اصلي خاورميانه است، اما همزمان در نشست سوچي، ايران يکي از محورهاي مهم ثبات و امنيت در سوريه بهعنوان يکي از مهمترين بحرانهاي خاورميانه با ابعاد فرامنطقهاي شناخته ميشود که در کنار مسکو و آنکارا فرآيندهاي عملياتي براي خروج از اين بنبست را بر عهده دارد. دومين نکته مهم نوع و ماهيت ائتلافسازيها در هر دو نشست است که وحدت در عين کثرت را به تصوير ميکشد. در هر دو نشست محوريت با يک قدرت بزرگ و فرامنطقهاي است. در سوچي محوريت با روسيه و در ورشو محوريت با آمريکاست. طبيعتا ائتلاف سوچي در مقايسه با ائتلاف ورشو بهدليل مشخص بودن موضوع از پيوستگي بيشتري برخوردار است. سومين نکته در افتراقها و اشتراکات اين ائتلافها است. نشست سوچي ذيل پايان دادن بحران سوريه بود اما درخصوص آينده سوريه طبيعتا بين سه بازيگر اختلافنظرهايي وجود دارد. اين در حالي است که در ورشو موضوع يک عنوان کلي و فراخ تحتعنوان ثبات و امنيت در خاورميانه است که ظاهرا مورد اجماع بازيگران است، در حالي که درخصوص ايران و قدرت منطقهاي آن اختلافنظرها بيشتر است. موضوعي که باعث شد تا بسياري از کشورهاي مهم اروپايي و برخي دولتهاي عربي از حضور در اين نشست انصراف دهند. اين اختلافنظر حتي در اعضاي شرکتکننده هم وجود دارد. بهعنوان مثال قطر، کويت و عمان اگرچه در اين نشست شرکت کرده بودند، اما هر سه روابط خوبي با ايران دارند. چهارمين نکته هم نقشهايي است که در اين دو نشست وجود دارد. سوچي بهدنبال پايان دادن بحران در خاورميانه است، اما نشست ورشو توليد بيثباتي جديد را در پي دارد و به تعبير تحليلگران ميتواند ماجراجويي مشترک آمريکا، اسرائيل و عربستان سعودي را در منطقه بهدنبال داشته باشد.