غرب و اسرائیل در حال رادیکالیزه کردن جهان هستند
ديپلماسي ايراني/ واکاوي دلايل و بسترهاي وقوع حادثه تروريستي نيوزيلند احمد بخشايش اردستاني در گفت و گو با ديپلماسي ايراني پيرامون دلايل و بسترهاي وقوع حادثه تروريستي نيوزيلند اذعان دارد: استراليا و نيوزيلند به شدت تحت تاثير افکار و تحولات بريتانيا هستند و از نظر سياسي، اجتماعي و فرهنگي نيز شباهت هاي بسيار زيادي با آنان دارند. مضافاً اين که نبايد اين تحليل اشتباه را داشته باشيم که دو کشور نيوزيلند و استراليا به دليل فاصله زياد از سير تحولات جهاني تاثير نخواهند گرفت. همان گونه که با حضور دونالد ترامپ موج راست گراي راديکال مسيحي در اروپا قدرت و شدت پيدا کرد، يقيناً به تبع آن نيز اين موج در نيوزيلند و استراليا قوت ميگيرد. چون همان طور که گفتم اين دو کشور به شدت تحت تاثير تفکرات و تحولات اروپا، به خصوص بريتانيا هستند و از نظر سياسي، اجتماعي و فرهنگي تابعي از اقتضائات اروپا به شمار مي روند. حادثه تروريستي روز "جمعه سياه" در شهر "کرايست چرچ" نيوزيلند که توسط برنتون تارانت 28 ساله روي داد و تا کنون بيش از 50 کشته و 30 زخمي را در پي داشته است به شکلي روي داد که اکثر کارشناسان از شدت و ميزان تنفر و خشونت عامل اين حادثه هولناک و تکرار آن نگرانند. اما به واقع دلايل و بسترهاي وقوع اين حادثه تلخ تروريستي در يک جزيره دور افتاده چيست؟ اساساً تحولات جهاني، به خصوص حضور دونالد ترامپ مي تواند به عنوان کاتاليزور در افزايش تنفر از مسلمانان و وقوع اين حوادث موثر باشد؟ آيا بايد در آينده شاهد تکرار چنين وقايعي باشيم؟ ديپلماسي ايراني براي پاسخ به اين سوالات و پرسش هايي از اين دست، گفت وگويي را با احمد بخشايش اردستاني، دکتراي علوم سياسي دانشگاه "نيو ساوت ولز" استراليا، نماينده مجلس نهم و عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس و کارشناس مسائل بين الملل و پژوهشگر حوزه امنيت ترتيب داده است که در ادامه مي خوانيد: اگر چه در طول دو سال اخير بسياري از کارشناسان نگراني هاي جدي را در خصوص تاثير افکار راست راديکال و پوپوليستي دونالد ترامپ بر تحولات جهاني مطرح کرده اند، اما آيا به واقع مي توان حادثه تلخ تروريستي نيوزيلند را در ادامه و دامنه تاثيرات اين افکار راست گرايانه رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا دانست و يا اين که جريانات اسلامهراسي و ضد اسلامي به صورتي منفک و جداگانه از تفکرات ترامپ در حال افزايش است و اين حادثه نيز از تبعات اين مسئله است؟ به واقع مي توان گفت که هر دو مسئله در وقوع حادثه تلخ تروريستي نيوزيلند و کشتار نمازگزاران بي گناه موثر بوده اند. به عبارت ديگر اگر چه جريانات ضد اسلامي و اسلام هراسي در جهان، به خصوص کشورهاي اروپايي در حال افزايش است، اما يقيناً دونالد ترامپ با روي کار آمدنش شدت آن را افزايش داد. از آن طرف وجود همين جريانات ضد اسلام گرايانه و مهاجر ستيز هم يکي از دلايل پيروزي دونالد ترامپ در انتخابات رياست جمهوري سال ۲۰۱۶ آمريکا بود. مضافا همين جريانات راست راديکال مسيحي نژاد پرست اکنون محبوبيت نسبي در ميان افکار عمومي اروپايي و آمريکايي پيدا کردند که سبب شده است تا کساني چون رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا، برزيل و لهستان به قدرت برسند و در پارلمان کشورهايي مانند آلمان، اتريش و ايتاليا نيز کرسي هاي خوبي را به دست بياورند. به عبارت ديگر اکنون ايالات متحده آمريکا، رژيم صهيونيستي و کشورهاي اروپايي در حال يک برنامه ريزي دقيق براي راديکاليزه کردن جهان و نهايتا دو قطبي کردن آن هستند، چرا که در اين صورت رسيدن به اهداف و منافع آنها بسيار ساده تر خواهد شد. در اين راستا با برنامهريزي دقيق و صرف هزينههاي بسيار هنگفت گروههاي تروريستي تندرويي مانند داعش، القاعده و طالبان را در طول اين سال ها به وجود آوردند تا بسترهاي تنفر آنها در افکار عمومي جهاني شکل گيرد و از آن سو شرايط و فضاي لازم براي شکل گيري انديشه هاي راست راديکال مسيحي نيز به وجود آمد تا بتوان در سايه اين دوقطب تندرو منافع و اهداف خود را پيگيري کنند. در سايه مقايسه واکنش ها و پوشش رسانه اي اين حادثه تروريستي با نمونه هاي آن در کشورهاي اروپايي که از جانب برخي گروه هاي تندرو به اصطلاح اسلامي پي گرفته شد، نشان از تفاوت نگاه به مقوله تروريسم از منظر و نگاه جامعه جهاني، به خصوص اروپا و آمريکا دارد؛ ارزيابي شما در رابطه با دلايل و ريشه هاي اين تفاوت نگاه به تروريسم با پوسته اسلامي و غير اسلامي چيست؟ در اين خصوص چناني که اشاره داشتم اکنون غرب در يک برنامهريزي سال هاست که سعي دارد جامعه را در قالب راديکاليزه کردن به يک دوقطبي برساند تا بتواند در سايه آن اهداف و منافع خود را پيگيري کند. از اين رو با اقدامات تروريستي گروههايي مانند داعش و طالبان برخوردهاي سخت، سنگين همراه با پوشش هاي وسيع و گسترده رسانه اي را همراه ميکند، اما در خصوص اقدامات نژادپرستي انديشههاي راست راديکال مسيحي واکنش منعطف، آرام دارد. به گونه اي که حتي اين اقدامات را تروريستي نمي داند و نهايتاً آن را به يک اقدام فردي از جانب يک شخص معرفي ميکند که داراي مشکلات رواني بوده است. اين دست از پوششهاي رسانهاي به واکنشهاي متفاوت جامعه جهاني در خصوص حوادث تروريستي نشان از اين دارد که غرب به دنبال تحت الشعاع قرار دادن و استحاله کردن اسلام، هم از طريق رفتار و اقدامات تروريستي گروههايي مانند داعش و القاعده است و هم به واسطه اقدامات البته به زعم آنها غير تروريستي گروههاي راست راديکال مسيحي نيز به دنبال ايجاد وحشت در ميان مسلمانان هستند. سوال مهم ديگري که اينجا پيش مي آيد اين است که چرا اين حادثه تلخ تروريستي در جزيره دور افتاده اي مانند نيوزيلند به وقوع پيوسته است. با توجه به اين که شما آشنايي کافي به استراليا و نيوزيلند داريد و به شرايط سياسي، اجتماعي و فرهنگي آن مناطق واقفيد، دلايل شکلگيري اين موج راديکال مسيحي را در اين قسمت از جهان را ناشي از چه عواملي مي دانيد؟ قبل از هر چيزي بايد عنوان کنم که استراليا و نيوزيلند به شدت تحت تاثير افکار و تحولات بريتانيا هستند و از نظر سياسي، اجتماعي و فرهنگي نيز شباهت هاي بسيار زيادي با آنان دارند. مضافاً اين که نبايد اين تحليل اشتباه را داشته باشيم که دو کشور نيوزيلند و استراليا به دليل فاصله زياد از سير تحولات جهاني تاثير نخواهند گرفت. همان گونه که با حضور دونالد ترامپ موج راست گراي راديکال مسيحي در اروپا قدرت و شدت پيدا کرد، يقيناً به تبع آن نيز اين موج در نيوزيلند و استراليا قوت ميگيرد. چون همان طور که گفتم اين دو کشور به شدت تحت تاثير تفکرات و تحولات اروپا، به خصوص بريتانيا هستند و از نظر سياسي، اجتماعي و فرهنگي تابعي از اقتضائات اروپا به شمار مي روند. به همين دليل شما شاهديد تروريستي که مسئوليت اين حادثه تلخ در نيوزيلند برعهده گرفت به صراحت خود را از پيروان تفکرات دونالد ترامپ رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا معرفي کرد. اين مسئله به روشني نشان از اين دارد که تاثيرات تحولات جهان، اروپا و آمريکا حتي بر مناطق دور افتاده اي مانند نيوزيلند نيز اثر خود را خواهد داشت. از طرف ديگر نبايد تاثير شبکه هاي اجتماعي و فناوري هاي ارتباطي را از نظر دور داشت. چرا که اين فناوري ها سبب شده تا مسئله فاصله مکاني و زماني و حتي چالش تفاوت زبان نيز از بين رود. همين مسائل باعث شده است که بستر براي تاثيرگذاري و تاثيرپذيري بر جامعه جهاني افزايش پيدا کند. در همين حادثه تلخ توريستي نيوزيلند جامعه جهاني به وضوح شاهد بود که يک تروريست با استفاده از ابزارهاي نوين ارتباطي، نژادپرستي و آدمکشي را به صورت زنده و آنلاين به تمام جهان مخابره ميکند، چناني که مانند همين رويه براي تفکرات راديکالي دينيِ اسلامي مانند داعش و القاعده نيز مصداق دارد. پيش از اين هم در 22 جولاي (ژوئيه) سال 2011 ميلادي مجموعه دو حادثه تروريستي تک نفره با عامليت "اندرس برينگ بريويک" که او هم يک راست گراي افراطي پوپوليست بود، موجب شد تا در يک بمب گذاري در شهر اسلو، پايتخت نروژ 7 کشته داشته باشد و به موازاتش هم درحمله مسلحانه به اردوي هواداران حزب کارگران نروژ ۶۹ کشته و بيش از 300 زخمي برجاي بگذارد. آيا در سايه اين دست حوادث مانند نروژ و نيوزيلند بايد شاهد تحت الشعاع قرار گرفتن امنيت باشيم؟ متاسفانه بايد اذعان داشت که در سايه تحولات چند سال اخير که دامن اروپا، آمريکا و حتي آمريکاي لاتين را گرفته است، ما بايد شاهد قدرت گرفتن اين جريان راست راديکال پوپوليستي مسيحي باشيم. به گونه اي که بيم آن ميرود که ما در سال هاي پيش رو به دوران نازيسم و فاشيسم بازگرديم و هيتلر زمان نيز دونالد ترامپ باشد. شايد از نگاه ما اين تفکرات، تفکراتي بسيار نژادپرستانه و به دور از انسانيت باشد، اما يقينا طرفداران خود را دارد. زماني که دونالد ترامپ براي مسئله ديوارکشي در مرز مکزيک خود را به آب و آتش مي زند و از آن سوي بخشي از جامعه و افکار عمومي ايالات متحده آمريکا طرفداري جدي از آن مي کنند، نشان از اين دارد که شرايط براي قدرت گيري اين تفکرات ضد انساني روز به روز در حال افزايش است. شما در کشورهاي اروپايي مانند اتريش، آلمان، انگلستان، هلند، مجارستان، لهستان، ايتاليا و حتي فرانسه شاهد قدرت گيري اين جريانات راست راديکال مسيحي هستيد. فلذا با قدرت گيري سياسي و البته قانوني اين جريانات يقينا دامنه اقدامات تروريستي مانند نروژ و نيوزيلند در ديگر نقاط جهان افزايش پيدا مي کند.