سرمقاله اعتماد/ کور خود، بینای مردم
اعتماد/ « کور خود، بيناي مردم » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته سيد علي ميرفتاح است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: گفت «عيب کسان منگر و احسان خويش/ ديده فروبر به گريبان خويش». حقيقتش ما زيادي مبتلا به «عيبجويي» شدهايم. هرجا هرکه را ميبينيم از کوچک و بزرگ، کور خود شده و بيناي مردم. ما روزنامهنگاران هم قافلهسالار عيبجويانيم. عيبي هم ندارد. وظيفه است. هرکسي را بهر کاري ساختند، ما را هم براي عيبجويي ساختهاند. بالاخره نقادي، به يک اعتبار عيبجويي است، ما هم چشم و گوش باز جامعهايم تا عيبها و بديها و نارساييها و خطاها را ببينيم و گوشزد کنيم، زنگهاي خطر را به صدا درآوريم. کار اصلي رسانهها همين است که نقاط کور را ببينند و گزارش کنند. اما با گسترش عجيب و غريب شبکههاي اجتماعي، هر کسي که يک گوشي موبايل دارد، خواسته و نخواسته تبديل به يک روزنامهنگار تمام عيار شده است و بيآنکه بداند براي چه، از زمين و زمان عيبجويي ميکند. او هم کار بدي نميکند. هر شهروند نه يک روزنامهنگار که يک «رسانه» شده و دايم چشم ميچرخاند تا نارساييهاي شهر را گزارش کند. هرکجا خطيبي تپق بزند، هرکجا مسوولي پا کج بگذارد، هر کجا رانندهاي بد بپيچد، هرکجا معلمي تعليم غلط دهد، هرکجا مردي زنش را بزند، هرکجا زني به شوهرش خيانت کند، هرکجا هر اتفاق بد ناصوابي بيفتد، صدها شهروند- خبرنگار، با دوربينهاي روشن، حاضر بهيراق ايستادهاند تا يقهاش را بگيرند و خبرش را پخش کنند. خيلي هم خوب. باور کنيد اگر موبايل و اين شبکههاي اجتماعي نبود، مبارزه با اختلاسها و برخورد با مفسدين هم به اندازهاي که الآن جدي شده، جدي نميشد و سرعت نميگرفت. اگر همين شبکههاي اجتماعي و شهروند- خبرنگاران ميليوني نبودند، محال بود پروندههاي فساد سرزبانها بيفتند و سر و سر اختلاسگران، دزدها و محتکران برملا شود. خير و برکت شبکههاي اجتماعي بيش از اطلاعرساني است. پشتبند اطلاعرساني پرسشگري ميآيد، پشتبند پرسشگري هم مطالبهگري. از صدقه سر همين اطلاعرسانيهاي فراگير بوده که مردم از مسوولان سوال ميکنند و به عنوان يک مطالبهگر صاحبحق حقوق حقه خود را پي ميگيرند. دموکراسي بدون اطلاعرساني و پرسشگري و مطالبهگري محقق نميشود و از اين حيث بايد قدردان روزنامهها و از پس روزنامهها، بايد قدردان همين شبکههاي اجتماعي باشيم. خيلي هم خوب اما و هزار اما که «عيش بينيش ميسر نشود/ نيست صافي که مکدر نشود». اگرچه شبکههاي اجتماعي خير و برکتهاي بسيار دارند اما عيب و ايراد هم دارند. ما روزنامهها هم عيب و ايراد داريم. مهمترينش اينکه آنقدر ديگران را ميبينيم که از توجه به خود غافل ميشويم. اين غفلت در شبکههاي مجازي سفتتر و سختتر و خطرناکتر است. در اينستاگرام و تلگرام و فيسبوک، ما خوبي خود را ميبينيم (بلکه جز خوبي خود نميبينيم) و بدي ديگران را ميبينيم (بلکه ديگران را جز به بدي نميبينيم.). از اصلاح زياد سخن ميگوييم اما نه اصلاح خود بلکه اصلاح ديگري. بحث اصلاح ميشود همه از دم، با شعر و نثر از اصلاح ديگري ميگويند و خود را بينياز از هر نوع اصلاحي معرفي ميکنند. مينويسند مردم قانونمدار نيستند، يا مردم حقوق هم را رعايت نميکنند، يا از اين دست جملات زياد گفته و نوشته ميشود، اما خوب که نگاه کنيد درمييابيد مردم يک طرفند، گوينده يا نويسنده جمله طرف ديگر است. با هر کس صحبت ميکنيد ميبينيد که خواسته و ناخواسته خود را تنزيه ميکند و ديگران را تقبيح. در لابلاي همه کامنتها و پستها ميتوانيد اين اصل مسلم را بيرون بکشيد که «ما خوبيم و بقيه بد». هر رانندهاي را که کنار دستش مينشينيد ميبينيد از خودش و از دستفرمانش و از قانونمدارياش تعريف ميکند اما به موتوريها و تاکسيها و رانندههاي تازهکار بهخصوص به دختران جوان که ميرسد با غيظ و لفظ زشت بدشان را ميگويد و نابلديشان را جار ميزند. حتي مقامات سياسي هم به اين بلا دچار شدهاند و در حين سخنراني و گفتوگو همه را مقصر ميدانند جز خود را. گويي هيچکس در وضع موجود تقصيري ندارد و تنها طرف مقابل بوده که وضع مملکت را به اينجا رسانده. به خطابهها گوش کنيد. هرکسي از هر جناحي که صحبت ميکند بياغراق کور خود است، بيناي رقيب. اينکه در جامعه همه همديگر را مراقبت کنند و چهار چشمي مواظب هم باشند فينفسه بد نيست. خيلي از جوامع از همين طريق جلوي فساد را ميگيرند. اما مشکل اصلي اين روش آن است که ما آنقدر سرگرم ديگري ميشويم که هيچوقت فرصت اصلاح خود را نمييابيم بلکه فرصت نميکنيم به خودمان نگاه کنيم و ضعف و قوت خود را واقف شويم. بالاخره ما هم بايد خود را درست کنيم و عيبها و نقصهايمان را برطرف کنيم، لااقل کمشان کنيم. ما، همه ما، عيب و ايراد زياد داريم. هم سبک زندگيمان اشکال دارد، هم سطح سوادمان و هم شکل حضورمان در جامعه. از من رنجه نشويد. واقعيت اين است که ما بددهن و پرخاشگر و عصبيمزاج و تهمتزن و تاحدودي بيفرهنگ شدهايم. به راحتي نسبتهاي بد به يکديگر ميدهيم و بيملاحظه دنيا و آخرت به محض اينکه به «مخالف» ميرسيم هرچه زشتي و پلشتي را بارش ميکنيم. قطع و يقين همه اينطور نيستند. نبايد با بيمبالاتي براي همه حکم کلي صادر کرد. آدمهاي مودب و خيرخواه و مصلح همهجا هستند. از آنجا من لفظ «همه» را به کار بردم که صداي پرخاشگران و بيادبها و بددهنها بلندتر از بقيه است. خدا نکند نظر اين جماعت پرسروصدا نسبت به بختبرگشتهاي برگردد. آنقدر در شبکههاي مجازي و کاغذي فحشبارانش ميکنند که راه نفس کشيدنش را ميبندند. تصريح ميکنم که همه اينطور نيستند اما کسي که از بيرون ميبيند اين جماعت عيبجوي بيهنر آنقدر جلوي چشم است که نميگذارد بقيه را ببينيد. حالا که فصل بهار و خانهتکاني و احياي زمين مرده رسيده، پيشنهاد ميکنم، در کمال فروتني و خاکساري پيشنهاد ميکنم، قبل از هر تمنايي براي اصلاح جهان به اصلاح خود بپردازيم و سر به گريبان خود فروبريم. از خود شروع کنيم و تا آنجا که زورمان ميرسد عيوب بد را از خود دورسازيم. اتفاقا دعاي تحويل سال هم به مومنين همين آموزه مهم و سرنوشتساز را يادآوري ميکند که اصلاح خود مقدم بر اصلاح ديگري است. در بهار هيچ درختي به درخت ديگر کار ندارد. حتي سوال نميکند که بقيه آيا به شکوفه نشستهاند يا نه. بلکه هر گياهي مسوول شکوفههاي خود است. هر گياهي تلاش ميکند خود را احيا کند و از شادابي و سرزندگي بهار سهم ببرد. ما هم بايد از روي دست طبيعت از خدا بخواهيم که حولحالنا الي احسن الحال. هر کدام از ما که حالمان خوش شد، آنوقت حال جامعه نيز خوش ميشود. اينجا کلاس روانشناسي و اخلاق نيست. من هم صلاحيت ندارم خواننده خود را پند بدهم. مرا چه به پند و وعظ؟ اولا فقط و فقط پيشنهاد ميکنم، ثانيا با صداي بلند به دوستان عزيزم که خوانندگان اين روزنامهاند اعلام ميکنم که اين حقير فقير سراپاتقصير با تمام وجود زور ميزند تا اصلاحات را از خودش شروع کند و تا آنجا که بتواند تلاش ميکند تا در سال جديد مودبتر و صبورتر و خيرخواهتر و مسوولتر و متعهدتر و وطندوستتر و مهربانتر باشد و در کار روزنامه کمفروشي نکند، حرف ياوه نزند، دو به همزني نکند، به ديگران تهمت نزند، رقيب را – اگر رقيبي باشد- تخطئه نکند، با همه منصف باشد، مهمتر از همه کور خود و بيناي مردم نباشد. تا آنجا که وظيفه روزنامهنگاري اقتضا ميکند البته که بايد ببينم و گزارش بدهم اما مطابق وظيفه انساني عيوب خود را نيز بايد ببينم و اصلاح کنم. اولا از شما حلاليت ميطلبم و بابت قصورها و تقصيرهايم از شما عذر ميخواهم. اگر بد گفتيم و خطا گفتيم شما به بزرگواريتان ببخشيد.گر خطا گفتيم اصلاحش تو کن/ مصلحي تو اي تو سلطان سخن... ميبينيد مولوي اصلاح را به چه معنايي به کار ميبرد؟ مصلح در قاموس مولانا کسي است که بتواند بديها را تبديل به خوبيها کند و حال بد را به حال خوب برگرداند. کيميا داري که تبديلش کني/ گرچه جوي خون بود نيلش کني. معني دعاي سال تحويل هم همين است. حول حالنا الي احسن الحال. يعني بد ما را تبديل و تحويل به خوب کن. اينچنين ميناگريها کار توست/ اينچنين اکسيرها زاسرار توست.