همسایگان میان ایران و امریکا کدام را انتخاب می کنند؟
ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست فريدون مجلسي در گفت و گو با ديپلماسي ايراني راجع به ارزيابي عملکرد دستگاه سياست خارجي در سال ۱۳۹۷ بر اين نکته تاکيد داشت: شايد اهميت مناسبات منطقه اي براي کشور زياد باشد، اما در شرايط کنوني اولويت مناسبات اروپايي است. چون ما اگر حتي مناسبات منطقه اي را هم به سامان برسانيم، مادامي که نتوانيم تکليف خود را با اروپا و آمريکا روشن کنيم، هيچ منفعت و سودي براي کشور، به خصوص از نظر اقتصادي و تجاري شکل نمي گيرد. لذا در سال ۱۳۹۷ کانون تلاش هاي ديپلماتيک حل مشکلات با اروپا بود. سال ۱۳۹۷ با تمام سختي ها و کش و قوس هايش در حال پايان است. در سايه اين کش و قوس ها، وزارت امور خارجه در اين سال شاهد فراز و فرودهاي بسيار زيادي بود. ديپلماسي ايراني براي بررسي عملکرد دستگاه سياست خارجي در بستر اين شرايط و وقايع و ارزيابي کارنامه وزير امور خارجه، گفت و گويي را با فريدون مجلسي، کارشناس مسائل بين الملل و ديپلمات اسبق کشورمان صورت داده است که در ادامه از نظر مي گذرانيد: در راستاي ارزيابي کارنامه وزارت امور خارجه و شخص وزير در سال جاري شمسي که روزهاي پاياني آن را سپري ميکنيم برخي بر اين باورند که به دليل فشارهاي ايالات متحده آمريکا بعد از خروج از توافق هسته اي در ارديبهشت ماه، تهران ناگزير از افزايش ميزان تلاش هاي ديپلماتيک خود با محوريت کشورهاي اروپايي بوده است و به موازات آن باز هم مناسبات منطقه با همسايگان در حاشيه قرار گرفت. تعدادي هم بر خلاف اين نگاه، معتقدند که ظريف امسال هم به سان سال هاي گذشته تلاشي براي گسترش و تعميق مناسبات منطقه اي نداشته است، ارزيابي شما در اين رابطه چيست؟ در اين رابطه چند نکته مهمه وجود دارد؛ اول اين که من گمان نمي کنم که دستگاه سياست خارجي و شخص محمد جواد ظريف در کارنامه ديپلماسي سال 1397 کم کاري کرده باشد. چناني که در سالهاي پيشين نيز وزير امور خارجه از هرگونه تلاشي براي رسيدن به اهداف و منافع جمهوري اسلامي ايران دريغ نکرده است، به خصوص امسال. اگر شما دقت کرده باشيد مي بينيد که از همان روزهاي ابتدايي سال ۱۳۹۷ تا به امروز ما سال بسيار سختي داشتيم و از نظر شرايط اقتصادي، سياسي، ديپلماتيک و حتي امنيتي - نظامي کشور در وضعيت خوبي قرار نداشت. در اين راستا وزارت امور خارجه نيز با درک اين سختيها و شرايطي که براي ملت ايران رقم خورده است، سعي کرد در حد توان خود باعث تعديل فشارها شود. از اين گذشته اگر شما به شرايط سياسي، به خصوص سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران از همان دوران مذاکرات برجام تا سال ۱۳۹۷ نگاه کنيد، ميبينيد که ما شاهد يک دوگانگي در مقوله ديپلماسي بوديم، از يکسو دولت که متولي رسمي سياست خارجه کشور است، خود را به آب و آتش زد تا بتواند برجام را به ثمر برساند و در کنار آن منافع اقتصادي را متوجه کشور کند که تا اندازه بسيار زيادي هم موفق شد. اما به موازاتش برخي از نيروهاي وابسته به قدرت از همان روز تا به اکنون کاري جز تخريب دستگاه سياست خارجي نداشتند و اتفاقات سال ۱۳۹۷، اوج تقابل اين دو نهاد در مقوله ديپلماسي بود. يعني از يک سو دولت و از طرف ديگر نهادهاي فرادولتي. چون اتفاقاً سال ۱۳۹۷ سالي بود که براي افکار عمومي شدت و ميزان دخالت هاي نهادهاي فرادولتي در امر سياست خارجي مشخص شد. حال شما با اين ميزان از فشار و دخالت، چگونه مي توانيد انتظار داشته باشيد که وزير امورخارجه بتواند به همه وظايف خود به درستي عمل کند. نکته مهم ديگري که نبايد از نظر دور داشت بحث اولويت و اهميت مناسبات منطقه اي و يا مناسبات اروپايي است. شايد اهميت مناسبات منطقه اي براي کشور زياد باشد، اما در شرايط کنوني اولويت مناسبات اروپايي است. چون ما اگر حتي مناسبات منطقه اي را هم به سامان برسانيم، مادامي که نتوانيم تکليف خود را با اروپا و آمريکا روشن کنيم، هيچ منفعت و سودي براي کشور، به خصوص از نظر اقتصادي و تجاري شکل نمي گيرد. شايد برخي از آقايان سفر محمدجواد ظريف و حسن روحاني به عراق را يک نمونه موفق از مناسبات منطقه ارزيابي کنند، اما من به شما اين اطمينان را ميدهم تا زماني که نتوانيم تکليف خود را با اروپا و برجام روشن کنيم هر گونه معاهده و قرارداد با کشورهاي همسايه مانند ترکيه، عراق، آذربايجان، ارمنستان، افغانستان و ديگر کشورها کلا به حاشيه خواهد رفت. حتي يک درصد هم فکر نکنيد که کساني چون عادل عبدالمهدي، برهم صالح، رجب طيب اردوغان، عبدالله عبدالله، اشرف غني احمدزي، الهام علياف، عمران خان و امثال آن کساني باشند که بخواهند ميان دونالد ترامپ و فشارهاي کاخ سفيد و تهران جانب جمهوري اسلامي ايران را بگيرند. شما هم اکنون مي بينيد که کشوري مانند عراق که آقايان ادعا دارند از دوستان صميمي و شرکاي محور مقاومت ايران به شمار ميرود در مناسبات بانکي دلاري هيچ گونه ارتباطي با ايران ندارد و از آن سو يکي پس از ديگري شرکتها و بانکهاي ايراني را در راستاي فشارهاي آمريکا تحريم مي کند و به موازاتش سران و مقامات عراقي از همکاري با ايران سخن مي گويند. آن هم آمريکايي که عراق را از چنگ رژيم بعث خلاص کرد و ساختار اقتصادي نوين اين کشور را بنا نهاد و ضمناً از خريداران عمده نفت عراق به شمار مي رود، در صورتي که ايران و عراق اکنون به عنوان صادرکنندگان طلاي سياه، رقيب هم به شمار مي روند. با اين پارامترها به نظر شما در فشار انتخاب ميان ايران و ايالات متحده آمريکا، کشور عراق کدام را انتخاب مي کند؟ يا مثلا کشور ترکيه که تنها به واسطه دستگيري کشيش آمريکايي مورد تحريم آمريکا قرار گرفت، فقط چند ماه بعد از فشارهاي اقتصادي کاخ سفيد، ترکيه مجبور شد اين کشيش را آزاد کند، حال شما تصور کنيد آقاي اردوغانِ فرصتطلب که دو روييش در پرونده سوريه براي ما مسجل است ميان تهران و واشنگتن، جمهوري اسلامي ايران را انتخاب کند. البته من منکر مناسبات اقتصادي خود با همسايگان نيستم و اتفاقاً بايد پيگيري شود، اما بستر، زيربنا و شرط لازم آن پيگيري مناسبات با اروپا است. اگر ما بتوانيم با قاره سبز تکليف خود را روشن کنيم کشورهاي همسايه ما نيز با دلگرمي بيشتري پاي کار مي آيند. اين نکته را هم تاکيد کنم سخنان من دال بر تاييد آمريکا و سياست هاي خبيثانه دونالد ترامپ نيست. تمامي نکاتي که گفتم تنها براي روشن شدن واقعيات منطقه و جهان، نه شعارهاي آقايان است. اين نکته را هم بايد گفت کساني که اصرار دارند روابط ما همسايگان در حوزه تجاري افزايش پيدا کند، چرا چوب لاي چرخ دولت مي گذارند؟ کشور عراق و ديگر همسايگان از اعضاي اف اي تي اف به شمار ميروند، لذا تهران بايد براي مناسبات بانکي و جابهجايي ارز نيز اين لوايح را تصويب کند، در صورتي که ماه هاست کشور اين لوايح را ميان دستگاهها و ارگانها پاس کاري مي کند و به خيال خود با اين پاس کاري در فرجه هاي سه ماهه از اين گروه مالي فرصت دريافت مي کند، در حالي که نمي داند تنها بازنده اين بازي خود تهران است. نکته مهم تر اين است که اگر شما به تاريخچه اين لوايح نگاه کنيد مي بنيد مسئله اين لوايح، نه به دولت حسن روحاني که به دولت مورد علاقه خود اين آقايان باز ميگردد و برخي از مخالفين سينهچاک لوايح از امضاء کنندگان همين لوايح در مجامع جهاني بودند. پس اين آقايان اکنون بايد پاسخ دهند که چرا آن موقع لوايح خوب بود، ولي اکنون لوايح خود تحريمي است؟ حال شما با اين مشکلات چگونه ميتوانيد انتظار داشته باشيد که محمد جواد ظريف بتواند وظايف خود را به درستي انجام دهد، هرچند به نظر من تا به امروز کوچکترين کم کاري در خصوص سياست خارجي نداشته است و هرگونه مشکل و خللي را بايد در موازيکاري و دخالت هاي بي جا در دستگاه سياست خارجي دانست. شما به اولويت مناسبات با اروپا اشاره داشتيد، اما برخي معتقدند که در طول ماههاي گذشته هنوز مذاکرات ما با اروپا نيز نتايج ملموسي را براي کشور در پي نداشته و نهايت آن اينستکسي را شکل داده است که سقف مناسبات تجاري ايران با قاره سبز را تنها به يک ميليارد دلار ميرساند؟ شما بگوييد يک ميليون دلار؛ همين که سه کشور اروپايي آلمان، فرانسه و انگلستان در تقابل با سياستهاي زيادخواهانه و ظالمانه آمريکا قدعلم کرده اند و در سايه ماه ها مذاکره يک سازوکار مالي را انتخاب کردهاند که بتوانند از طريق آن مناسبات تجاري با ايران را پيگيري کنند خود يک دستاورد بزرگ است. شما به روابط اروپا و آمريکا از بعد از جنگ جهاني دوم تا به امروز نگاه کنيد. در کجاي تاريخ شاهد بوديد که اروپا در برابر آمريکا قلم علم کند. حتي در دوران حمله به عراق، حزب کارگر انگلستان، تاکيد دارم حزب کارگر که هيچ گونه سنخيتي با سياستهاي جمهوريخواهان آمريکا ندارد به رياست توني بلر، نخست وزير وقت انگليس قدم به قدم و نعل به نعل با جورج دبليو بوش پسر در حمله به عراق همراهي کرد، اما اکنون شما نگاه کنيد يک دولت دست راستي انگلستان به نمايندگي ترزا مي به همراه خانم مرکل و مکرون دست راستي در برابر دونالد ترامپ ايستادهاند. در ضمن مسئله مهم سطح مناسبات تجاري ايران با اروپا نيست، ما عليرغم اين که مناسبات تجاري چندان زيادي هم در دوره برجام با اروپايي ها نداشتيم، اما به همراهي، حمايت و همکاري اروپا نياز داريم. چون اگر قاره سبز اين حمايت را داشته باشد ديگر کشورهاي جهان نيز حاضر به همکاري با ما خواهند بود. پس اروپا به همراه چين و روسيه اکنون بايد اولويت سياست خارجي ايران باشند، چون اين کشورها به عنوان اعضاي 1+4 ميتوانند تکليف ما را با ديگر کشور ها براي مناسبات تجاري روشن کنند. حتي چين و روسيه هم منتظر اقدام سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان هستند. لذا بايد ما مناسبات خود را با اين سه کشور ادامه دهيم. چون احتمالا سال 1398 هم ميزان فشارهاي اقتصادي آمريکا افزايش خواهد يافت. من حتي يک نکته مهم ديگر را هم مي خواهم يادآوري کنم در سال ۱۳۹۷ با تلاش هاي دونالد ترامپ، مايک پمپئو به خصوص جان بولتون شاهد بوديم که برخي از کشورهاي اروپايي در تقابل با آلمان، فرانسه و انگلستان برخي کارشکنيها را داشتند، اما اين سه کشور کماکان به سياستهاي حمايت از ايران ادامه دادند. ولي در تقابل با نکات شما سه کشور اروپايي در مسئله توان موشکي و نفوذ منطقه اي ايران سياستهايي به مراتب تندتر از ايالات متحده آمريکا را در پيش گرفتند، آيا با اين شرايط ميتوان به اين سه کشور اطمينان کرد؟ هيچ گاه، مگر مسئله راجع به اعتماد است. ما در خصوص ديپلماسي حرف ميزنيم، نه در مورد اخلاق. در اين رابطه مگر مي توان به عراق، ترکيه، سوريه و روسيه هم اعتماد کرد؟ پس با اين وضعيت، شرايط ما در اين مناسبات نيم بند به کجا کشيده مي شود؟ ببينيد ما خودمان خواستيم که شرايط به اينجا کشيده شود. زماني که به صراحت ديگر کشورها را در منطقه تهديد مي کنيم و يا به دليل برخي رفتارهاي ما حساسيت هاي بي موردي شکل ميگيرد، يقيناً مناسبات ما با اروپا نيز در خصوص اين مسائل به اينجا مي رسد. من اين نکته را به شما بگويم که قبل از ايالات متحده آمريکا اين کشور هاي اروپايي هستند که حامي امنيت اسرائيل به شمار مي روند، چرا که از نظر فاصله مکاني، اروپا به اسرائيل نزديک تر است. لذا امنيت اروپا به امنيت اسرائيل گره خورده است. از طرف ديگر ميزان نفوذ يهوديان و صهيونيست ها در کشورهايي مانند فرانسه بسيار پررنگ است، همان گونه که ميزان نفوذ آنها در روسيه هم بسيار چشمگير است. حال شما ميخواهيد با اين شرايط اروپا در مقابل امنيت اسرائيل سکوت کند و نسبت به توان موشکي و نفوذ منطقه اي ايران واکنش نشان ندهد؛ بسيار مسخره است. مگر مي شود ما با توان موشکي و نفوذ منطقه اي خود در مرزهاي اسرائيل حضور پيدا کنيم و از آن سو شاهد سکوت اروپايي ها باشيم؟ پيرامون کارشکني برخي از کشورهاي اروپاي سخن گفتيد. در سال ۱۳۹۷ مسئله اتهامات تروريستي به ايران، کانون برخي از تنش ها با کشورهاي اروپايي شد. حتي فرانسه نير وزارت اطلاعات را تحريم کرد. آيا در سايه اين تنش ها مي توان به افزايش مناسبات چشم داشت؟ اتفاقاً يکي ديگر از انتقادات جدي من در خصوص موازي کاري و دخالت در مسائل ديپلماتيک به همين مسئله بازميگردد. ترور کساني مانند کلاهي، کشميري و ديگران که جنايتشان براي همه ملت ايران آشکار است، چرا بايد با اين وضعيت انجام شود؟ ما ميتوانستيم مانند خود کشورهاي آمريکايي و اروپايي به صورت کاملا آشکار آنان را مورد تعقيب قرار دهيم. چگونه آمريکا براي بن لادن جايزه تعيين مي کند و آن را به صورت قانوني در کشورهاي ديگر مورد تعقيب قرار مي دهد، ما هم مي توانستيم اين کار را بکنيم؟ چرا پرونده کساني مانند کلاهي که جنايت مزورانه اش مشخص است بايد به گونه اي رقم بخورد که يک جنايتکار به قرباني تبديل شود؟ گويي ما به قصد سعي داريم روابط خود را به کشورهاي اروپايي تخريب کنيم و از آن سو مشکلات را به گردن دولت بيندازيم. متاسفانه به واسطه همين دست اقدامات حتي روابط ما با کشورهاي آفريقايي نيز به هم خورده است و انتظار داريم که وزارت امور خارجه واکنش قاطع نشان دهد. نکته مهم ديگر که نبايد فراموش شود اين است که اگر وزارت امور خارجه در اين قبيل مسائل دخالت کند مورد هجمه خود کشورهاي اروپايي قرار خواهد گرفت. چون با اين مواضع دستگاه سياست خارجي مسئوليت حضور در اين اقدامات را خواهد پذيرفت و تمام مذاکراتي که تاکنون انجام شده است به خطر خواهد افتاد. اين اتفاقا همان چيزي که اين آقايان ميخواهند. چناني که اکنون روابط ما حتي با کشورهاي آفريقايي مانند مراکش و کنيا هم به هم خورده است. اما جناب مجلسي ميزان نفوذ و توان ايران با آمريکا در اروپا و جهان قابل قياس نيست، آن هم اروپايي که همواره حمايت هاي خود را از اين تروريست ها داشته و دارد؟ مگر من ميگويم ندارد. اتفاقاً همين کشورهاي اروپايي بيشترين حمايت را از اين تروريست ها داشته و در ادامه خواهند داشت. همين فرانسه اکنون سال هاست که ميزبان تروريستهاي گروه منافقين هستند. مسئله به حمايت اروپا باز نميگردد، بلکه تاکيد من بر اين است که عملکرد ما نبايد به گونه اي باشد که دشمنان جمهوري اسلامي ايران مانند ايالات متحده آمريکا، عربستان سعودي و اسرائيل از آن نهايت بهره برداري را ببرند، آن هم در برهه حساسي کنوني که روابط ايران با قاره سبز در حال نتيجه دادن است. چرا ما بايد در شرايطي که خود کشورهاي اروپايي به صراحت اعلام ميکنند که ميان مرگ اين افراد و اقدامات ايران هيچ گونه ارتباط پيدا نکرده ايم، به گونهاي عمل کنيم که خود را در مظان اتهام قرار بدهيم و اين همان فرصتي است که ايالات متحده از آن نخواهد گذشت. در سال ۱۳۹۷ برخي از مواضع محمدجواد ظريف مانند مسئله پولشويي و استعفاي ايشان به به نام گل به خودي به منافع کشور ناميده شد. ارزيابي شما در اين خصوص چيست؟ متاسفم که برخي از آقايان مسئله را به گونه اي تحليل ميکنند و کلماتي را به کار ميبرند که گويي وزير امور خارجه دشمن منافع جمهوري اسلامي ايران است. خود رهبري عنوان داشتند که مخالفان خود را به همراهي با دشمن معرفي نکنيم بعد آقايان اين رفتارها را هم دارند. ابتدا به ساکن بايد بگويم وزير امور خارجه پيشران حفظ منافع کشور است. در خصوص پولشويي اين نکته را بايد يادآور شد که آقاي ظريف مسئله پولشويي را در مصاحبه با رسانههاي داخلي مطرح کرد، در صورتي که شما در مصاحبه ها و يا نشست هاي خارجي ميبينيد که وي بيشترين دفاع را با تندترين عبارات به کار مي برد. پيرامون مسئله استعفا هم بايد آقاي ظريف يک بار براي هميشه تکليف را روشن ميکردند. اگر آقايان به دنبال نمايش سياسي پيروزي در سوريه بودند، چرا مسئله سفر بشار اسد که ماهيت حضورش ديپلماتيک است را به گونه اي نمايش مي دهند که خلاء حضور وزير امور خارجه در آن بسيار مشهور است؟ اين مسئله دو حالت بيشتر ندارد، يا به عمد اين کار صورت گرفته که يقيناً واکنش مقتضي آن همان استعفاي ظريف بود و يا اين که کم کاري از جانب ديگر نهادها بوده است. مگر مي شود با يک برنامهريزي دقيق رئيس جمهور سوريه را در ميان چالش هاي امنيتي وارد تهران کرد، اما از آن سو نمي توان با يک تلفن ساده وزير امور خارجه را در جريان اين سفر گذاشت؟ آيا اين مسئله چيزي جز ناديده انگاشتن جايگاه وزير امور خارجه است؟ اگر چنين است و آقايان به وزير امور خارجه کشور خود اعتماد ندارند، چرا به ايشان راي اعتماد دادند؟ اکنون هم که به ايشان اعتمادي وجود ندارد، همان بهتر بود که خود آقاي ظريف استعفا مي داد که چنين هم کرد. حالا برخي اعتقاد دارند که ايشان با استعفاي خود دستاوردهاي پيروزي سوريه با پوسته و ظاهر ديپلماتيک را تحت الشعاع قرار داده اند؛ کدام پيروزي؟! اگر پيروزي در کار بود، چرا آقاي ظريف در آن حضور ندارد. اما وزير امور خارجه بعد از آن، مسئله را به سفر آقاي بشار اسد مربوط ندانستند. شايد ايشان در مواضع بعدي اين سفر را دليل استعفاي خود نداند، اما به واقع همه ما ميدانيم که ذات اين استعفا به همين مسئله بازمي گردد. ولي به دليل برخي فشارها ايشان مجبورند اين گونه اعلام کنند. ما بايد بدانيم که مسئول سياست خارجي کشور نهادهاي نظامي هستند و يا وزارت امور خارجه؟ اگر وزارت امور خارجه متصدي ديپلماسي است، ديگر نهادها در سفر ديپلماتيک چه نقش و حضوري دارند، اگر هم نهادهاي نظامي مسئوليت را برعهده دارند، خوب در وزارت امورخارجه را گل بگيرند و آقاي ظريف هم خانه نشين شود.