سرمقاله ایران/ درهای مدیریت کشور باید باز شود
ايران/ « درهاي مديريت کشور بايد باز شود » عنوان يادداشت روزنامه ايران به قلم عباس عبدي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: در تعطيلات نوروز حس نوشتن کمتر به دست ميآيد. حداقل بنده چنين هستم بويژه نوشتني که براي انتشار روزانه باشد. براي نوشتن يک يادداشت بايد با موضوع درگير شد و به طور پيوسته درباره آن فکر و گفتوگو کرد تا در نهايت درباره آن موضوع به چارچوبي رسيد و نوشت. اين درگيري ذهني در تعطيلات طولاني کمتر رخ ميدهد. به همين علت نتوانستم درباره سيل ، مطلبي بنويسم که شايسته اين بحران و درد و رنج مردم مناطق سيلزده باشد. ولي يک علت ديگر هم براي عجله نکردن در نوشتن پيش آمد و آن مطالعه نظرات به غايت متضاد ديگران بود، اعم از نوشته هاي افراد عادي يا نويسندگان يا مسئولين. بعد از خواندن اين همه تعارضات ديدگاهي و با وجود اين همه تفاوتها و تضادهاي رويکردي، به اين فکر افتادم که چگونه ميتوانيم درباره مسائل و حوادثي مهم و نيز درباره حکومتداري، به حداقلي از تفاهم برسيم. اين مقدمه را داشته باشيم تا به نکته ديگري بپردازم. يکي از کتابهايي را که در تعطيلات امسال خواندم «راهنماي تفکر نقادانه» با زير عنوان «پرسيدن سؤالهاي بجا» بود. ترجمه کوروش کامياب و ويراستاري هومن پناهنده. خوشحال بودم که ديدم چاپ نهم آن را دارم. اگر به تعداد تيراژ اين کتاب آن را خوانده بوديم، در اين صورت بعيد بود که اين همه بيمنطقي و با مغلطه سخن بگوييم. به طور تقريب ميتوانم بگويم که کمتر متني را ديدم که درباره سيل اخير باشد و واجد يکي از ضعفهاي منطقي برشمرده در اين کتاب نباشد. شايد يکي دو تا متن چنين بودند ولي ساير نوشتهها هر کدام به تناسبي از يک متن معتبر فاصله داشتند. شايد جاري شدن اين سيل نظرات، بدون رعايت اصول منطقي و تفکر نقاد، خطراتي بيشتر از سيل ناشي از باران داشته باشد. اشتباه نشود، قصدم تخطئه هيچ کس نيست. همه ما کمابيش در اين فرآيند مشارکت داريم و مقصر هستيم. روز چهارم فروردين بود که يکي از روزنامهنگاران متعهد و خوب تماس گرفت و پرسيد که بهعنوان انجمن صنفي روزنامهنگاران براي سيلزدگان چه کاري ميتوانيم انجام دهيم؟ پاسخ دادم که به صفت يک شهروند هر کس هر کمکي که ميتواند بايد انجام دهد ولي به صفت انجمن کاري که ميکنيم بايد متناسب با حرفه ما باشد، لذا پيشنهاد شد که در حد توانِ انجمن و با کمک گرفتن از افراد خيرخواه امکانات لازم براي تهيه يک گزارش تحقيقي از سيل گلستان فراهم شود. ابتدا تصور ميشد که مسأله فقط محدود به گلستان خواهد شد، ولي در ادامه معلوم شد که هموطنان عزيز لرستاني و خوزستاني و ساير مناطق نيز دچار اين مشکل شدهاند. در هر صورت ما کار خود را به همان سيل گلستان محدود ميکنيم. شايد بتوانيم درباره لرستان و خوزستان و احتمالاً رخداد غيرمنتظره دروازه قرآن شيراز نيز گزارش تحقيقي ويژهاي تهيه کنيم. نکته بعد اينکه متأسفانه بايد گفت گزارش ملي پلاسکو اگرچه تهيه شد ولي در عمل مورد توجه و اقدام قرار نگرفته است. در حقيقت نظام عصبي مديريت کشور در برابر مسائل واکنشهاي مناسب را نشان نميدهد. اين وضعيت به آن علت است که هرگونه اصلاح مؤثر در امور به ناچار در سطح جزئيات محدود نخواهد ماند. در واقع اصلاحات جزئي راهگشا نيست. در نهايت اصلاحات بايد به سطوح مديريتي و نظام رسانهاي و ساختار نظارتي رسمي (قضايي) و ساختار نظارت غير رسمي (مردمي و رسانهاي) برسد. بدون اين تحولات ممکن نيست که اصلاحات خرد و کوچک نتيجهبخش شود. کافي است که بپرسيم مثلا فلان مديريت بحران و نيروهاي تحت امرش واجد چه تواناييها و صلاحيتهايي هستند؟ و اصولاً معيار انتصاب آنان به اين پست چه بوده است؟ کارايي آنها در حوادث قبلي از جمله زلزله و نيز همين سيل چگونه بوده است؟ همچنين چرا يک استاندار منصوب شده تا اين حد غير مسئول و بيتفاوت است بهطوري که عطاي خدمت به مردم در چنين شرايطي را به لقاي سفر خارجي ميبخشند؟ تا هنگامي که درهاي مديريت کشور به روي نيروهاي کارآمد (و اين مسأله جناحي اصولگرا و اصلاحطلب هم نيست) باز نشود وضع از اين بهتر نخواهد شد. باز شدن درهاي مديريتي بايد همراه با آزادي رسانه رسمي و فراگير شدن آن باشد. در مورد اهميت نکات ديگر جداگانه بايد اشاره کرد.