پایان بازی ترامپ در قبال ایران چیست؟
ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست ايالات متحده اعلام کرده معافيت شماري از مشتريان نفتي ايران از تحريم ها را تمديد نخواهد کرد و اگرچه در ظاهر از هدف خود براي وادار کردن ايران به تغيير رفتار و باز گرداندن آن بر سر ميز مذاکره براي گفت و گو بر سر توافقي «بهتر» سخن مي گويد، اما ابزار به کار گرفته شده با هدف همخواني دارد و بيشتر به نظر مي رسد براي دستيابي به نتيجه اي در زمينه تغيير نظام در ايران بي قرار شده است... اعمال فشار حداکثري با حداقل صبر و تحمل توامان در حال رخ دادن است. دولت ترامپ با خودداري از تمديد معافيت مشتريان نفتي ايران از تحريم ها، يک قدم ديگر به سمت بر هم زدن شرايط موجود در رابطه با اين کشور برداشته است. اين تصميم ايالات متحده را در مسير مواجهه با چين، هند و ترکيه قرار مي دهد. هر سه اين کشورها از مشتريان اصلي نفت ايران به شمار مي روند و در صورت ادامه خريد نفت خام از اين کشور بعد از دوم ماه مه احتمالا با مجازات هايي از سوي ايالات متحده مواجه خواهند شد. به نظر مي رسد که تصميم دولت ترامپ در اين زمينه با هدف تحت فشار گذاشتن بيشتر دولت تهران صورت گرفته است. اما تحت فشار گذاشتن تا کجا؟ نتيجه مطلوب کمپين دولت ترامپ عليه ايران هنوز تا اندازه اي نامعلوم و حتي متناقض به نظر مي رسد. مايک پومپئو، وزير امور خارجه آمريکا در زمان اعلام اين تصميم جديد بار ديگر تاکيد کرد که هدف از افزايش فشار اقتصادي بر تهران آغاز روند مذاکرات جديد با هدف رسيدگي به سياست هاي بي ثبات کننده آن است. اين مساله با موضع ديرينه ترامپ هم که به دنبال دستيابي به يک توافق بهتر با جمهوري اسلامي است، همخواني دارد. توهمات فردي ترامپ شايد ناخوشايند باشد، اما تصور اينکه فشار شديد مي تواند تهران سرسخت را به مصالحه وادارد، تماما غير واقع گرايانه نيست. رهبران ايران از ديرباز در برابر مذاکره با ايالات متحده مقاومت مي کردند، اما تدابير اعمال شده از سوي دولت باراک اوباما در سال هاي 2010 تا 2013 فوريت جديدي را در تهران براي يافتن راه حلي براي بحران ايجاد کرد که آغاز کننده مذاکرات دو و چند جانبه بود. در ديگر بازه هاي زماني پس از انقلاب اسلامي هم در موارد اعمال فشار تهران را به قائل شدن امتيازات غير قابل تصوري وا داشته است. با اين حال، لب هاي مقامات دولت ترامپ يک چيز مي گويد و قلبشان چيز ديگر؛ آن طور که جان بولتون، مشاور امنيت ملي دولت ترامپ گفته، به نظر مي رسد براي آنها تنها گزينه قابل قبول تغيير نظام در ايران است. طبق جدول زماني که بولتون ارائه کرده، دولت ترامپ فعلا برنامه عقب افتاده است: او دو سال پيش در سخنراني براي گروه تبعيد شده از ايران گفت که تا پيش از 2019 فروپاشي جمهوري اسلامي را جشن خواهند گرفت! احساس غيرممکن بودن پيشگويي هاي قبلي بولتون و درک اينکه مهارت هاي جمهوري اسلامي براي بقا خيلي بيشتر از آن چيزي است که تصور مي شده، تا اندازه اي علت عجله ناگهاني دولت ترامپ در تلاش ها براي افزايش فشار بر ايران را توضيح مي دهد. تا همين حالا هم اعمال مجدد تحريم هاي آمريکا عليه ايران هزينه هاي قابل توجهي را بر اين کشور تحميل کرده که با کاهش ارزش ارز داخلي همراه بوده و سرمايه گذاران خارجي را رانده و به پيچيده تر شدن معاملات بين المللي ايران انجاميده است. طبق ارزيابي صندوق بين المللي پول اقتصاد ايران در سال جاري 6 درصد کوچک خواهد شد و کمبود بسياري از اقلام ضروري مشهود خواهد بود و اين تجربه براي بسياري از ايراني ها آشناست و با 8 سال جنگ با عراق شباهت هايي دارد. و با اين حال، به نظر مي رسد تهران توانسته با حداقل آسيب به ثبات سياسي يا توانايي در منعکس کردن قدرت، اين دوره را بگذراند. قطعا نشانه هايي از کاهش کمک هاي اقتصادي ايران به گروه هاي تحت حمايت آن همچون حزب الله و دولت بشار اسد در سوريه ديده مي شود، اما شواهد چنداني دال بر فروپاشي نظام جمهوري اسلامي وجود ندارد. به علاوه، تهران تا کنون طعمه وسوسه انگيز دولت ترامپ براي خروج از توافق هسته اي و نقض تعهداتش يا اقدامات تلافي جويانه عليه منافع آمريکا در منطقه را نگرفته است؛ اما اين چيزي است که ايالات متحده براي به دست آوردن پشتيباني گسترده تر بين المللي در کمپين اعمال فشار حداکثري عليه ايران به آن نياز دارد. اگر هدف ترامپ واقعا ديپلماسي بود، شايد اين شرايط ناخوشايند مي توانست لحظه مناسب براي دست يافتن به نتيجه اي مطلوب در برابر تهران را فراهم آورد. اما اين چشم انداز که تهران احتمالا به سادگي خود را با فشارهاي طولاني مدت تطبيق خواهد داد، مخاطرات جديدي براي دولت واشنگتن در پي خواهد داشت. براي رهبران ايران، بقا به مثابه پيروزي است. دولت ترامپ هم در پي نگراني از آنکه تهران پيروزي شيريني را از واشنگتن بگيرد، اکنون در صدد وارد کردن ضربه اي مهلک برآمده است. اما آيا موفق خواهد شد؟ همانند همه اقدامات انقلابي ديگر، براي پيش بيني خيلي زود است. يک دهه گذشته نشان داده که ايالات متحده مي تواند صدمات شديدي به اقتصاد ايران وارد آورد و جامعه بين المللي منابع و انگيزه لازم براي تغيير در نتيجه را ندارد. با اين حال، هيچ نمونه اي در تاريخ وجود ندارد که از استفاده موفق از فشار اقتصادي خارجي براي جرقه يک تغيير سياسي از نظامي اقتدارگرا به يک دموکراسي دوام آوردني يا ثبات منطقه اي خبر دهد. به علاوه، دلايل کمتري براي باور به اين مساله وجود دارد که تصميم گيرندگان در کاخ سفيد عواقب ثانويه و ثالث اقدامات خود و جنگ اقتصادي عليه ايران را در ارتباط با منافع آمريکا و متحدانش در نظر گرفته باشند. ايران پيشتر تهديد کرده اگر نتواند نفت صادر کند، همسايگانش هم به همان سرنوشت دچار خواهند شد؛ و ابزار آزموده شده اي براي عمل به اين تهديد دارد. شايد بد نباشد ترامپ که عموما خشمش از هر اتفاقي و به ويژه افزايش قيمت بنزين را در توئيتر اعلام مي کند، اندکي به اين مساله بينديشد که ايجاد يک بحران نفتي تمام عيار در خليج فارس در ميانه کمپين انتخاباتي هيچ سودي براي او نخواهد داشت. منبع: بروکينگز