گردش پردردسر سگها در شهر
صبح نو/ متن پيش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست ماجراي هجوم صاحب يک سگ به يکي از شهروندان و مجروح شدن او در پارک ستارخان يک بار ديگر موجب شده تا معضل سگگرداني در شهر مورد توجه افکار عمومي قرار بگيرد؛ امري که خلأ قانوني و دستور قضايي لازم را دوباره در جامعه مطرح ميکند؛ دستوري که بعد از ماجراي حمله سگها در لواسان به يک کودک صادر شد اما تاکنون اجرايي نشده است. به نظر ميرسد با شيوع اين فرهنگ وارداتي در ميان خانوادههاي ايراني، بيش از دستورات قهري به وضع قوانيني احتياج داريم که به امنيت و آسايش شهروندان منجر شود. نگهداري از حيوانات خانگي در ايران سابقهاي طولاني ندارد. تا همين 20 سال پيش کمتر کسي را ميديديد که در خانه خود سگ و گربه نگهداري کند. تا پيش از اين سگها معمولاً وظيفه نگهباني از گله، باغها و مزارع را داشتند اما رفتهرفته طي دو دهه اخير پاي آنها به خانهها و حتي تخت خواب خانهها هم باز شد. با وجود اينکه ورود سگها و گربهها به خانه کاملاً از فرهنگ ايراني - اسلامي ما به دور است اما طولي نکشيد که آنها نيز بهعنوان عضوي از خانواده پذيرفته شدند. نگهداري از سگها ابتدا ميان قشر مرفه جامعه ديده ميشد. کافي بود سري به بوستانهاي بالاي شهر بزنيد تا افراد و خانوادههاي زيادي را همراه سگشان ببينيد. اما در يک دهه اخير با گسترش شبکههاي اجتماعي و کانالهاي ماهوارهاي، نگهداري از حيوانات خانگي در قشر متوسط و پايين جامعه نيز مرسوم شده و حالا کمتر ساختماني را در شهر ميبينيد که صداي سگ يا گربهاي از آن بلند نشود. اما با وجود اينکه اين رفتار وارداتي بيش از 10سال است ميان ايرانيها نفوذ کرده، هنوز فرهنگ آن در ميان ما جا نيفتاده و بستري براي آن فراهم نشده است. همين موضوع سبب ميشود که گاهوبيگاه خبرهاي ناگواري از همنشيني اين حيوانات زبانبسته با انسانها بشنويم. در آذر 97 بود که دو سگ در يکي از پارکهاي لواسان به دختربچهاي 10ساله حمله کردند. حمله سگها به اين دختر 10 ساله در لواسانات تهران تبديل به موج خبري در رسانههاي خبري و اجتماعي شد؛ حادثه تلخي که جراحات جسمي و رواني زيادي را همراه داشت. بلافاصله پس از اين اتفاق صاحب سگها دستگير و تحويل مقامهاي قضايي شد. بهدنبال اين حادثه و موج رسانهاي پس از آن، رييس پليس تهران دستور ممنوعيت سگگرداني در خيابانها را صادر کرد. به موجب اين دستور؛ نهتنها سگگرداني در خيابانها، بلکه حمل سگ در درون خودروها نيز ممنوع است و در صورت مشاهده اين موضوع، برخورد جدي پليس با حاملان سگ در خودروها انجام ميشود. آيا دستور ممنوعيت سگگرداني درست است؟ اکنون حدود پنج ماه از اعلام ممنوعيت سگگرداني در خيابانها ميگذرد، با اين وجود نهتنها تعداد سگگردانيها در معابر عمومي کم نشده است بلکه حتي از وقوع حوادثي از اين دست نيز جلوگيري نکرده است. در اينباره آقاي محمد خجسته، مديرمسوول نشريه جريان در صفحه توييتر خود با انتشار چند عکس از دوست خود درباره حادثهاي که براي او پيش آمده، نوشته است: «اميرمحمد از رفقاي علوم سياسي ما در دانشگاه تهران است.ديروز(غروب سهشنبه) بعد از خريد در بازار با رفيقش به خاطر اينکه مغازه فستفودفروشي جاي نشستن نداشت و هنگام افطار بود به نزديکترين پارک محله ستارخان رفتند تا روزه نخستين روز ماه رمضان را افطار کنند. بعد از اذان، يک مرد با سگش به سمت اميرمحمد و رفيقش آمد. اميرمحمد پايش را بلند کرد که سگ نزديکش نيايد و سگ هم شروع کرد به پارسکردن! اميرمحمد به حمله سگ واکنش نشان داد و صاحب سگ هم بدون عذرخواهي چاقوي بلندي را از جيبش بيرون آورد و از پشت چاقو را به کمر و نخاع امير وارد کرد!» خجسته روز گذشته در توييتي تکميلي نوشته است: «با برادر اميرمحمد حرف زدمف. ميگفت اوضاع درماني او بهتر شده ولي خون در ريهاش جمع شده و نفس که ميکشد خونابه از ريهاش بيرون ميزند.» اين خبر به سرعت در فضاي مجازي منتشر شد و در همين راستا جانشين پليس پيشگيري پايتخت اعلام کرد: «وقتي پليس در جريان اين درگيري قرار گرفت، بلافاصله دستگيري صاحبان اصلي سگ را در دستور کار خود قرار داد ولي تاکنون هنوز آنها دستگير نشدهاند.» حال سؤال اينجاست که چرا با وجود گذشت بيش از پنج ماه از خبر ممنوعيت سگگرداني در معابر عمومي هنوز شاهد اين دست حوادث هستيم؟ آيا بهطور کلي ممنوعيت سگگرداني و برخوردهاي قهري اين چنيني اقدام بجا و درستي است و تا چه اندازه ميتواند از بروز چنين اتفاقاتي پيشگيري کند؟ شايد بد نباشد بدانيد که قلمرو سگها بيش از يک کيلومتر است و نگهداشتن آنها در آپارتمانهاي 100 متري ممکن نيست. اکنون نيز که بخش زيادي از خانوادهها در جامعه از حيوانات خانگي نگهداري ميکنند، ممنوعکردن حضور سگها در شهر ممکن نخواهد بود. در اينجاست که بايد به وضع قانون و ايجاد بسترهاي مناسب براي راحتي اين حيوانات زبانبسته و آسايش شهروندان بپردازيم. شايد بهتر بود از ابتدا نيز هنگامي که يک رفتار را از غرب وام گرفتيم، بستر و فرهنگ آن را نيز از آنها ياد ميگرفتيم. در اروپا و آمريکا چگونه سگها را مديريت ميکنند؟ در اروپا و ايالتهاي مختلف آمريکا، نگهداري از سگها قوانين مختلفي دارد. بهطور مثال وجود سگ نژاد پيتبول در بسياري از ايالات آمريکا ممنوع بوده يا با قوانين خاصي مجوز نگهداري از آنها صادر ميشود. جالب است بدانيد يکي از سگهاي حادثه پارک لواسان، سگ پيتبول است. خصوصيات وحشيانه اين سگ باعث شده نگهداري از آن علاوه بر آمريکا در برخي از کشورهاي جهان مانند فرانسه، لهستان، آلمان، اسپانيا، ايتاليا، دانمارک، روماني، سوئد و در کشورهاي اروپايي ممنوع باشد. اما متاسفانه در کشور ما به آساني پرورش، نگهداري و حتي به فروش ميرسد که تعداد آنها در شهرهاي همجوار پايتخت زياد است. قانون قلاده و سروصدا در اروپا هرگاه حيواني به کسي حمله کند و آن شخص بهعنوان دفاع از خود به مقدار لازم او را دفع کند و همين دفاع موجب مردن يا آسيب ديدن آن حيوان شود، شخص دفعکننده ضامن نيست. همچنين براي سروصداي سگها نيز قانوني وضع شده است؛ اين قانون براي سگهايي است که صاحبان آنها ساعتها در خارج از خانه مشغول کار کردن هستند و سگشان در خانه شروع به پارس کردن ميکند. در اين قانون بعد از شکايت همسايهها در مرحله نخست از صاحب سگ تعهد کتبي براي کنترل پارس سگ ميگيرند و اگر سگ همچنان به پارس کردن ادامه دهد، سگ را به بازداشتگاه حيوانات پرسروصدا منتقل و بعد از آموزش، سگ را به فرد ديگري ميدهند. همچنين بنا بر قانوني که درباره لزوم استفاده قلاده آمده است، سگها در معابر عمومي يا پارکهايي که استفاده آن براي عموم آزاد است، حق تردد بدون قلاده را ندارند. اين قانون عاملي است تا از گاز گرفتن سگ جلوگيري شود و از بروز خطر برخورد سگها با اتومبيل جلوگيري کند. در برخي از ايالتهاي آمريکا طول بند قلاده نبايد از ۶ فوت (7/2 متر) بيشتر باشد. اينها از جمله قوانيني است که براي رفتوآمد سگها در اروپا و آمريکا وضع شده است. به نظر ميرسد اکنون که شمار زيادي از خانوارها در ايران نيز سگ را به خانههاي خود راه دادهاند، وضع چنين قوانيني از بروز هرگونه حوادثي جلوگيري کند اما دستورهاي قهري و ممنوعيت يکباره آنها بعيد است که به تهراني بدون سگ منجر شود.