آیا مسئله اصلی معترضان به قوانین حجاب، آزادی و حق انتخاب است!؟
الف/ متن پيش رو در الف منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. ديروز که در ميان دانشجويان معترض دانشگاه تهران در رفت و آمد بودم، آنچه بيش از همه جلوه ميکرد باور خدشه ناپذير اکثريتشان به اين بود که نوع پوشش يک مسئله کاملا شخصي و از آزاديهاي مشروع فردي است. از اين همه سادهانگاري مسئله پوشش در عجب شدم و اين جرقه در ذهنم زده شد که با يک استدلال ساده و همه فهم و بدون وارد شدن به چالشهاي ناتمام فقهي و حقوقي، نشان دهم آنگونه که باور اين دسته از افراد شده: انتخاب نوع پوشش، يک حق الهي، ذاتي و طبيعي نيست و همچنين نشان دهم که مقصد نهايي معترضان (برخلاف آنچه فکر ميکنند) نه کسب آزادي و حق انتخاب، بلکه سر تا پا غربي شدن به معناي حقيقي کلمه است. بياييد از اين پرسش شروع کنيم: معترضان اين مسئله را که انتخاب نوع پوشش يک حق طبيعي و آزادي مشروع است از کجا آوردهاند؟ خب معلوم است چه بدانند چه ندانند آن را از مکتب ليبراليسم غرب آموختهاند. چگونه آموختهاند؟ اين هم معلوم است يا به صورت آکادميک يا با اثرپذيري از موج تبليغات رسانه هاي غربي. رسانه به تدريج و بدون اينکه بفهمند به آنها قبولانده که انتخاب نوع پوشش حق خدادادي آنهاست. حقي که در جوامع به اصطلاح آزاد غربي، همه از آن بهرهمندند، اما در جوامع اسلامي همانند کشور ما غصب شده است. اکنون اجازه دهيد برپايه يک فرض محال سوالي را طرح کنم. اگر يک دانشجوي پسر، تصميم ميگرفت به صورت برهنه در بين معترضان ديروز دانشگاه تهران حضور يابد، آنها اين حق را براي او قائل بودند يا اينکه براي حفظ کرامت و شخصيت خود، با وي بدترين برخوردها را ميکردند؟ مشخص است که راه دوم را انتخاب ميکردند. پس براحتي ميشود فهميد که آزادي پوشش آنقدرها هم که تبليغ ميشود يک حق غيرقابل انکار نيست، بلکه محدوديتهايي دارد. خب، پس حالا صورت مسئله به سادگي عوض شده و مشخص شد برخلاف باور معترضان، انتخاب پوشش يک مسئله کاملا شخصي نيست، بلکه دعواي اصلي بر سر آنست که محدوديتهاي قانوني بر سر نوع پوشش تا چه حد بايد باشد؟ بياييد يک فرض ديگر انجام دهيم. فرض کنيم از فردا فقط پوشش سر در کشور ما آزاد شود. آيا معترضان به مسئله حجاب خوشحال و راضي به خانههاي خود ميروند و ديگر هرگز به قوانين موجود معترض نميشوند؟ مشخص است که اينطور نيست. چند صباحي که گذشت غائله جديدي بر سر شلوارها و لباسهاي کوتاه يا سوراخ شده به وجود ميآيد و اگر اين هم حل شود، مدتي بعد از آن بر سر پوشيدن دامن کوتاه و پس از آن ميزان کوتاهي آن که بالاي زانو باشد يا پايين و پس از آن پوشيدن شرت و پس از آن ... . قطعا تصديق خواهيد کرد که معترضان از پا نخواهند نشست تا تصوير جامعه ما شبيه تصويري شود که از آنتنهاي ماهواره و شبکههاي اينترنتي به عنوان يک جامعه ايدهآل به آنها قبولانده ميشود. در حقيقت مسئله اصلي اين نيست که ما خودمان بر مباني فقهي و حقوقي و ديني و ملي خودمان، حد و مرزهايي را براي پوشش تعريف کنيم و در گذر زمان و در صورت نياز، باز خودمان با توجه به نيازها و چالشهاي بومي خودمان در آن تغييراتي ايجاد نماييم. مسئله اينست که بخشي از جامعه ما، تحت تأثير رسانه غربي، پذيرفته که سبک زندگي ايدهآل، سبک زندگي است که غرب ليبرال تعريف ميکند و تنها وقتي ميشود به آرامش رسيد که سر تا پا شبيه نمونه غربي شد. سخن پاياني با آن دسته انگشت شمار از جامعه ايراني نيست که چون از باورهاي توحيدي و مذهبي و حتي ايراني تهي هستند از هم اکنون پاي راه انداختن کابارهها و مشروب خوريها و جزيرههاي لختي و ... ايستادهاند؛ با آن بخش اصلي معترضان به قوانين حجاب است که ريشههاي ديني و ملي دارند. هموطنان عزيزم، برخلاف آنچه فکر ميکنيد اينجا بحث و دعوا بر سر تفسيرهاي متفاوت از قرآن و سنت نيست. بر سر نوع نگرش متفاوت افراد به دين و مذهب نيست. بحث اصلي پذيرش فرهنگ ليبرال غربي است. فرهنگي که خود انديشمندان غربي نيز در درست و غلطي آن به شک و ترديد افتادهاند. پس چرا ما بايد بدون مطالعه و تحقيق، فرهنگ و سنتهاي خود را وانهيم و چشم بسته فرهنگ آنها را بپذيريم؟