سرمقاله کیهان/ این باب بسته است
کيهان/ « اين باب بسته است » عنوان يادداشت ميهمان روزنامه کيهان به قلم دکتر محمدحسين محترم است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: ۱- براساس سخنان رهبر معظم انقلاب«باب مذاکره با آمريکا» در هر سطحي و درباره هر موضوعي بسته شد و مدعيان غربگرا که آمريکا را کدخداي جهان ميدانند، بايد بدانند از امروز «باب اقدام و باب مقاومت» که سياست قطعي نظام و ملت ايران است بهروي دولت و مسئولان کشور گشوده شده است. و قطعا اين بسته شدن باب مذاکره با آمريکا از روي حکمت و گشوده شدن باب اقدام و مقاومت هم هرچند از قبل بروي ملت ايران باز بود، از روي رحمت خداوند است که بشارت دهنده پيروزي ملت ايران و شکست آمريکاست. رهبرمعظم انقلاب در ديدار مسئولان نظام با بيان اينکه «آدم احساس ميکند بعضيها از اين هيبت ظاهري و هياهوي آمريکا جا ميزنند و وحشت ميکنند»، انذار دادند «هيچ کس از هيبت ظاهري آمريکا نبايد بترسد، هيچ کس!». ايشان با تاکيد براينکه «تا وقتي آمريکا به تعبير امام آدم نشده مذاکره ما و آمريکا سَم است، و با اين دولت کنوني آمريکا، يک سَمّ مضاعف است»، گزينه قطعي ملّت ايران را «مقاومت در مقابل آمريکا» اعلام کردند. ايشان در مرداد سال گذشته هم در ديدار اقشار مردم تذکر داده بودند «اگر بر فرض محال قرار بود دولت جمهوري اسلامي با رژيم آمريکا مذاکره بکند، با اين دولت کنوني آمريکا هرگز مذاکره نميکرد». با توجه به اين مواضع و سياستهاي رهبري نظام، همه در مقابل «شديدترين تحريمها در طول تاريخ» که آمريکا عليه ما اعمال کرده، بايد به دنبال «سختترين شکست در طول تاريخ براي آمريکا» باشيم نه اينکه بدنبال مذاکره و گرفتن «بزرگترين تضمين در طول تاريخ» از آمريکا باشيم که مثل آب خوردن زير آن ميزند!. رهبرمعظم انقلاب سال گذشته نيز در ديدار هيئت دولت فرموده بودند که:«برجام هدفي نيست که ما لازم باشد اين را حتماً حفظ کنيم؛ چنانچه به اين نتيجه رسيديد که برجام نميتواند منافع ملّي را تأمين بکند، برجام را بگذاريد کنار، هيچ اهمّيّتي ندارد.» ۲- هرچند به هزاران دليل و ادله منطقي و عقلاني در چند سال گذشته گفته شده که برجام منافع و امنيت ملي ما را تامين نميکند و خود مذاکرهکنندگان نيز به آن اذعان کردهاند، اما متاسفانه دولت خيلي دير به اين نتيجه و جمعبندي رسيد که برجام منافع ملي را تامين نکرده و نميکند و اقدام دولت در برداشتن يک گام در جهت خروج از برجام في نفسه اذعان بهاشتباه بودن مسير گذشته در مذاکرات هستهاي و امضاي برجام بوده است. اما سؤال اين است: چرا دولت اکنون که به اين نتيجه رسيده منافع ملي کشور با برجام تامين نميشود، براساس فرمايش رهبرمعظم انقلاب برجام را کنار نميگذارد؟ و چه شرايطي موجب شده تا دولت به جاي کنار گذاشتن برجام، تصميم به اقدام ديرهنگام و کم اهميت، آنهم گام به گام بگيرد؟ در اين خصوص بايد گفت اولا همانگونه که تاکنون به هشدارها و تذکرات و شروط نه گانه رهبري عمل نکردند و موجب تحميل هزينهها و خسارات فراوان بر کشور شدند، اکنون نيز اگر به اين فرمايش رهبري عمل نکنند، هزينههاي بيشتري بر مردم و کشور تحميل خواهند کرد. ثانيا با توجه به نتايج غيرقابل قبول برجام و بدتر شدن وضع اقتصادي مردم، فشار سياسي- اجتماعي و نخبگان کشور براي خروج از برجام زياد شده است و دولت در شرايطي قرار دارد که راهي جز اين ندارد. اما سايه سنگين تفکر غربگراي حاکم بر دولت به هيچ عنوان اجازه خروج از برجام را به دولت نميدهد و به همان دليل که توافق به هر قيمتي را امضا کردند، تلاش دارند برجام را نيز به هر قيمتي حفظ کنند. دادن مهلت بيشتر به دشمنان پيام انفعال را ارسال کرد و هم در حاشيه آن سيگنال بازي مذاکره مجدد را فرستاد. ثالثا متاسفانه تصميم گيران اصلي سياست خارجي در دولت تحت تاثير تفکرات نفوذيها دچار تغيير و اشتباه محاسباتي شدهاند و تصور ميکنند اين اقدامات جمهوري اسلامي است که موجب تنش ميشود! و براساس اين تفکر غلط مدعياند ميخواهند با اين اقدام گام به گام، تنش زدايي کنند!. اما از درک اين موضوع ناتوانند که تنشزدايي با کشوري که ماهيتاً و ذاتاً در اهداف و سياستهايش تنش زا است و جز از طريق تنشزايي و درگيري نميتواند به اهداف خبيثانه و سياستهاي زياده خواهانهاش برسد، معنا ندارد و مدعي چنين تفکري کمترين فهمي از روابط بينالملل و حاکميت نظام سلطه ندارد. عربستان بغل گوش ما براي مدعيان چنين تفکري اگر مختصر عقلانيت سياسي داشته باشند، ميتواند نمونه عبرت آموزي باشد. تنشزدايي در فرهنگ آمريکا به معني ايجاد روابطي مثل روابط با عربستان بهعنوان گاو شيرده است که هرچه به او توهين شود و منابع و ثروتش توسط آمريکاييها غارت شود، جرات حتي يک واکنش ديپلماتيک و سياسي نمايشي براي حفظ ظاهري آبروي خود را هم نداشته باشد. آيا نتيجه«سياست تنشزدايي» دولتهاي اصلاحات و سازندگي و اکنون دولت آقاي روحاني در برجام چيزي جز فراهم کردن «فرصت بيشتر براي تنشزايي» طرف مقابل به دليل اينکه تنشهاي بين آمريکا و ايران واقعي و استراتژيک هستند، در پي داشته است؟ لذا رئيسکميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس با کدامين منطق سياسي و ديپلماتيک در توئيتي فارسي– انگليسي ادعا ميکند تنشهاي بين ايران و آمريکا «مصنوعي» است و در شرايط فعلي راه تنش زدايي مذاکره با آمريکاست؟! رابعا دولت و تيم وزارت خارجه که تاکنون اميدوار به روي کار آمدن تيم دموکراتها در انتخابات رياست جمهوري آينده آمريکا بودند، مجددا در تحليلي غلط اندرغلطتر اکنون به اين تحليل رسيدهاند که به احتمال قوي ترامپ بدليل بهبود موقتي اقتصادي آمريکا، در دور دوم نيز رئيسجمهور خواهد بود و از روي کارآمدن دموکراتها نااميد شدند. لذا به نظر ميرسد به اين جمعبندي رسيدهاند که جان بولتون و مايک پمپئو را دور بزنند و مستقيما باب گفتوگو با ترامپ را بگشايند. ۳- متاسفانه در اقدام متقابل دولت سه عامل مهم موفقيت هرگونه آرايش جنگي در هر نبردي، يکي غافلگيرکننده بودن، دوم سريع و برق آسا بودن و سوم پيشدستانه بودن، هيچکدام رعايت نشد و به مرور با اقدامات و مواضع خنثي کننده طرف مقابل روبرو شده و ميشود!. وقتي در هر صحنه نبردي يک طرف آرايش جنگي به خود ميگيرد، به هيچ عنوان اقدامات بازدارنده و دفاعي و تهاجمي خود را نه براي طرف مقابل رو ميکند و نه به دشمن فرصت ميدهد آرايش جنگي متناسب بگيرد و آتش تهيه خود را تشديد کند.لذا فضاسازي درباره حضور ناوهاي خليجفارس و فرصت دو ماهه به اروپاييها دقيقا دو مصداق اين موضوع هستند که علاوهبر داشتن فرصت براي اتخاذ اقدام متقابل،فرصت فضاسازيهاي رسانهاي را نيز براي هدايت افکارعمومي با امکانات فراواني که در اختيار دارند، بدست آوردند. ۴- با توجه به آنچه که گفته شد مسئولان بايد به چند نکته محوري توجه کنند. يک - براساس مواضع رهبري که فرمودند« مذاکره با دولت ترامپ سم مضاعف است»، اگر احتمال پيروزي ترامپ در انتخابات رياست جمهوري آينده آمريکا به واقعيت بپيوندد و تا سال 2024 در قدرت باقي بماند، دولت آقاي روحاني تا پايان مسئوليتش يعني تا سال 1400 و همچنين دولت بعدي حداقل در دوره چهار ساله مسئوليتش بايد پنبه مذاکره با آمريکا را از گوش خود بيرون کنند. دوم- اين بحث در محافل رسمي آمريکا مطرح است که «اگر تحريمها بر ايران تاثيرگذار و نتيجه بخش بود، نياز به اعمال تحريم جديد نبود. لذا سياست نفتي آمريکا عليه ايران محکوم به شکست است» و براين اساس رهبرمعظم انقلاب تاکيد ميکنند «قطعا آمريکا شکست خواهد خورد». سوم- ديديه بيليون پژوهشگر موسسه روابط بين المللي و راهبردي فرانسه (ايريس) ميگويد «اروپاييها ميتوانند نظر ايران را درباره برجام تامين کنند، اما نميخواهند و اراده سياسي لازم را ندارند و اينستکس نوزادي مرده به دنيا آمده است». براين اساس هرگونه فرصت دادن به اروپاييها و مذاکره با آنها نيز بينتيجه است.چهارم-فروکش کردن فشارهاي رسانهاي–سياسي آمريکايي در بازي القاي جنگ، نشان داد که آمريکا پيام سخنان رهبرمعظم انقلاب در ديدار رمضاني مسئولان نظام و موضع قاطع نظام را به خوبي درک کرده است. رييس جمهور آمريکا در جمع هوادارانش در فلوريدا ابتدا به بازي بودن اعزام ناو جنگي به خليجفارس اذعان کرد و بلافاصله نااميدي خود را از هرگونه مذاکرات با ايران نشان داد و گفت «اميدوار بودم بتوانم در زماني که شايد هرگز رخ ندهد، احتمالا رخ نخواهد داد، بنشينم و با ايرانيها بر سر توافقي کار کنم»!. پمپئو هم در گفتوگو با شبکه سي ان بي سي اذعان ميکند «ايران يک تهديد فعال براي منافع آمريکاست و براي همين ميخواهيم با آنها مذاکره کنيم!». اين يعني آمريکا از قدرت تهديد کنندگي ايران ترسيده و آن را درک کرده است که نشان ميدهد سياست دفاعي و موشکي و نفوذ منطقهاي ايران بازدارنده بوده و باعث شده آمريکاييها خود را مجبور به مذاکره ببينند، نه جنگ و رسما و علنا پيام بدهند ما خواستار جنگ نيستيم!. و اکنون با اين موضع آمريکاييها و در مقابل موضع قاطع رهبرمعظم انقلاب، براي همگان روشن شد که «نه آمريکا با ايران جنگ ميکند و نه جمهوري اسلامي با آمريکا مذاکره ميکند». پنجم-با توجه به اينکه دولت امکانات و اختيارات کافي و حتي فراقانوني از طريق جلسه هماهنگي سران سه قوه را دارد، بايد سياست «صبر استراتژيک» خود به اميد گشوده شدن «باب المذاکره» را از طريق «باب المقاومه» به «اقدام استراتژيک»، چه در سياست داخلي براي دنبال کردن رونق توليد و خودکفايي و چه در سياست خارجي براي شکست تاريخي آمريکا و فراهم کردن زمينه جهش اقتصادي کشور در آينده تبديل کند.