سياست روز/ « فرار از جنگ صلح به بار نميآورد » عنوان سرمقاله سردبير روزنامه سياست روز، محمد صفري است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
آغاز يک جنگ نشانههايي دارد که بدون اين نشانهها، نميتوان پيشبيني کرد که جنگي اتفاق ميافتد يا نه؟! پرسشي اين روزها زياد مطرح ميشود که آيا ايران و آمريکا به سوي جنگ پيش ميروند؟ رجزخوانيهايي که از سوي آمريکا عليه جمهوري اسلامي ايران ميشود و پاسخهاي ايران به آن رجزخوانيها برخي را به هراس انداخته و وادار کرده تا تعبيراتي همچون دوراهي جنگ و صلح را به کار برند. چنين گروهي بايد به اين نکته توجه داشته باشند که فرار از جنگ با دشمن قسم خورده، صلح را به همراه نخواهد داشت بلکه تن دادن به خواسته دشمن، باز کردن راه براي آغاز جنگ عليه کشور است. صلحي در کار نخواهد بود چراکه آمريکا از جنگ دوري ميکند براي اين که ميداند با چه کشور قدرتمندي طرف است، به همين خاطر است که سعي ميکند با فشارهاي اقتصادي و سياسي ايران را تضعيف کند، چنين روشي دو هدف را دنبال ميکند يا باعث ميشود با مشکلات دروني درگير شود و باعث فروپاشي گردد، يا اين که ضعف دروني باعث ميشود دشمن دست به حمله بزند.
پس دوراهي جنگ و صلحي وجود ندارد و تنها مقاومت است که ميتواند از تحميل هر دو گزينه آمريکا جلوگيري کند. باز ميگرديم به احتمال جنگ ميان ايران و آمريکا که برخي درباره آن هراس و واهمه دارند و پيشنهاد صلح و مدارا با اين رژيم را ميدهند.
لحن و ادبياتي که مقامات آمريکايي به کار ميبرند، نشاني از جنگ و حمله نظامي عليه جمهوري اسلامي ايران ندارد، همه کساني که در آمريکا بر طبل جنگ ميکوبند، نخست به اين موضوع اشاره دارند که آغازگر حمله نخواهند بود و در انتظار آن هستند تا ايران آغازگر جنگ باشد. البته اين نکته را نبايد فراموش کرد که آمريکاييها ميتوانند خودزني کنند و سپس آن را به گردن ايران بيندازند و از اين فريب بخواهند که جنگي عليه ايران را شکل دهند، اما از آنجا که از ظرفيتها و قابليتهاي نظامي، دفاعي و تهاجمي نيروهاي مسلح ايران آگاهي دارند، بعيد به نظر ميرسد که حتي بخواهند از اين ترفند کثيف هم بهره ببرند.
دونالد ترامپ رئيسجمهور رژيم آمريکا، مايک پومپئو وزير خارجه، جان بولتون مشاور امنيت ملي کاخ سفيد، برايان هوک مسئول اتاق ايران هر چند جنگ طلب هستند اما بر اين نکته تأکيد دارند که آمريکا خواهان جنگ با ايران نيست و آغازگر آن نيز نخواهد بود اما اگر ايران به نيروهاي آمريکايي در منطقه حمله کند پاسخ خواهد داد. در آن سوي ماجرا که جمهوري اسلامي ايران قرار دارد، با وجود آمادگي در همه نيروهاي مسلح به خاطر تهديداتي که از سوي آمريکا ميشويم، مسئولين سياسي و نظامي ايران نيز چنين سياستي دارند که البته با توجه به اين که آمريکا درپي بهانه است، سياست مناسب و منطقي اي از سوي مسئولين ارشد نظام اتخاذ شده است.
وضعيت کنوني دو کشور با توجه به نشانههايي که ديده ميشود و براساس تحليلهاي موجود، نشاني از درگيري و جنگ ندارد اما اين موضوع را نبايد دور از ذهن داشت که هيچ چيزي در اين دنيا مطلق نيست به ويژه درباره آمريکا که نميتوان به رفتارهاي مقامات آن رژيم اعتماد و اطمينان کرد. به همين خاطر است که ايران هميشه و در همه زمينهها بايد آمادگي داشته باشد و اين آمادگي در نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران سالهاست که وجود دارد و روز به روز هم تقويت شده است.
اکنون وضعيت ميان ايران و آمريکا چگونه است آيا به سوي درگيري و جنگ پيش ميروند يا اين که تنها به قدرتنمايي و رجزخواني ميپردازند؟
برخي تحليلگران و کارشناسان نظامي و سياسي بر اين اعتقاد هستند که وجود درگيري لفظي و تهديدات زباني ميان دو کشور نشانهاي از تصميم دو طرف براي جنگ است. اما اين موضوع سالهاست که ميان ايران و آمريکا وجود داشته و پس از درگيري محدود آمريکا با ايران در خليجفارس در سال ۶۷ که منجر به سرنگون کردن هواپيماي مسافربري ايران بر فراز خليجفارس شد، تاکنون درگيري نظامي ميان دو کشور وجود نداشته است. ضمن آن که همانگونه که گفته شد، آمريکاييها با وجودي که دشمن اصلي جمهوري اسلامي ايران هستند، اما خواهان جنگ تمام عيار با ايران نيستند و اين موضوع در رفتار و گفتار آنها وجود دارد. اگر برخي به خاطر اعزام ناو هواپيمابر آبراهام لينکلن به خليجفارس به اين نتيجه رسيدهاند که آمريکا در تدارک جنگ با ايران است، اين افراد بايد بدانند که اعزام اين ناو هواپيمابر پيش از آغاز چنين فضايي تصميمگيري شده بود و ارتباطي به جنگ لفظي با ايران ندارد، خليجفارس بارها شاهد ورود و خروج ناوهاي جنگي آمريکا بوده است. رژيم آمريکا در منطقه چندين پايگاه نظامي دارد.
براي يک جنگ گسترده و طولاني نيازمند تدارک و لجستيک بسيار زياد است، چراکه آمريکاييها با جمهوري اسلامي ايران مرز خاکي و آبي ندارند و هزاران کيلومتر دورتر از جمهوري اسلامي قرار دارند. تحرکات نظامي آمريکا حتي با توجه به اعزام ناو هواپيمابر لينکلن و چند فروند بمبافکن ب ۵۲ به منطقه، نميتواند نشانه تدارک جنگ باشد.
اين حجم از تحرکات نظامي آمريکا در خليجفارس، هميشه وجود داشته و ورود و خروج آنها نيز زير نظر نيروهاي دريايي جمهوري اسلامي ايران در منطقه قرار داشته است. در واقع اين تحرکات عادي است. يک جنگ گسترده مستلزم حضور همه ارکان نيروهاي مسلح يک کشور براي آغاز جنگ است، نيروي زميني، نيروي دريايي و نيروي هوايي بايد به طور کامل براي يک جنگ آماده باشند در غير اين صورت چنين پيشفرضي نميتواند نشان از تدارک جنگ از سوي آمريکا عليه ايران داشته باشد.
آيا اکنون چنين واکنش و تحرکي از سوي آمريکا در منطقه ديده ميشود؟
آمريکا در جنگ خليجفارس که به سرنگوني صدام مهره سوخته رژيم ايالات متحده انجاميد، از همه ارکان نيروهاي خود بهره برد. نيروي هوايي، دريايي و زميني هر سه حضور داشتند آن هم با حجم و اندازه بالا، تخمين زده ميشد که ارتش آمريکا ۶۰۰ هزار نفر نيروي زميني را براي حمله به عراق آماده کرده بود. آنچه که از نشانههاي دوطرف ديده ميشود، هر دو از آغاز درگيري دوري ميکنند، اما هر دو طرف بر اين نکته تأکيد دارند که اگر حمله به آنها صورت گيرد پاسخ خواهند داد. افزايش جنگ لفظي را نيز نميتوان صرفاً به شدت گرفتن تنشهاي ميان آمريکا و ايران برداشت کرد چراکه اين موضوع، هم ميتواند زمينهساز جنگ باشد و هم مانعي بر سر آغاز جنگ، که البته نشانههاي جلوگيري از بروز جنگ آن پررنگتر است.
وضعيت کنوني آمريکا که در جايگاه دشمن جمهوري اسلامي ايران شناخته ميشود، تنها بر اساس جنگ لفظي و جنگ رواني است و نشانهاي که ثابت کند آمريکا در تدارک آغاز جنگ با ايران و حمله پيشدستانه است ديده نميشود. دو طرف، يکديگر را زير نظر دارند، تحرکات نظامي را رصد ميکنند، نقل و انتقالات همديگر از چشمان نظاميان دور نيست. شرايط حساس هست به همين خاطر آمريکاييها بيشترين ملاحظه را در اين موضوع دارند تا باعث نشوند که درگيري آغاز شود و گسترش يابد. گسترش درگيري و جنگ در منطقه ابعاد فراتر از تصوري خواهد داشت که آمريکاييها به آن واقف هستند. پس نميتوان تنشهاي موجود ميان آمريکا و ايران را زمينه آغاز جنگ دانست و آنهايي هم که با اظهارنظرات و رسانههاي خود از دوراهي جنگ يا صلح سخن ميگويند، مجري همان راهبردي هستند که آمريکا درپي آن است.
بازار