خیابانی برای سهمخواهی
شرق/ متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست معصومه اصغري| نمونههايي که در اين سالها در نامگذاري معابر از آن سوي بام اصولگرايان و اين سوي بام اصلاحطلبان شاهد بودهايم، نشان ميدهد اين تصميمها عموما عجلهاي و فوريتي بيشتر از آنکه براي حفظ احترام و شأن يک هنرمند، ورزشکار، نويسنده يا مسئول سياسي بوده باشد، براي حفظ جايگاه و تثبيت يک ديدگاه سياسي و حزبي يا سهمخواهي از شهر به نفع همان ديدگاه بوده است.
زنده يا مرده باشيد، چپ يا راست، زن يا مرد، هنرمندي شاخص يا ورزشکاري با چندين مدال فرقي ندارد، وقتي قرار است يک کوچه در يک محله يا يک بزرگراه در پايتخت را به نامتان بزنند، ممکن است به چالشهايي فراتر از آنچه فکرش را ميکنيد، کشيده شويد؛ پس چه بهتر که زنده نباشيد تا ديگر درگيري براي اين نامگذاري را نبينيد. از سوي ديگر با آن ديدگاه غالبي که سالها در ميان بسياري از مسئولان و متصديان امور به راه افتاد که «ملاک حال افراد است»، بسياري از مسئولان به اين نتيجه رسيدند که تغييرات در جامعه زياد شده و ممکن است فلان هنرمند مشهور و معروف، فلان بازيکن مدالآور يا فلان مسئول قديمي و باسابقه، فردايي که از آن خبر نداريم، چرخش بر پاشنهاي ديگر چرخيد و دچار تحولات و تغييرات يا خبط و خطايي شد و ديگر نخواستند نامگذاري براي او داشته باشند. آن وقت با ميدان و استاديوم و خياباني که به نام اين افراد نامگذاري شده چه بايد کرد؟ در نتيجه اين تصميم نانوشته به آييننامهاي براي نامگذاري تبديل شد که هنرمند خوب و لايق نامگذاري، هنرمند و ورزشکار و خلاصه نامآور مرده است؛ اما داستان اين حساسيت براي نامگذاري برخي از افراد حتي بعد از مرگشان هم ادامه داشت و آنهايي که تشخيص ميدادند چه کساني بايد برايشان نامگذاري شود، تشخيصشان بدون سؤال از مردم، مبني بر ضرورت اين نامگذاري نبود. نمونههاي اين اتفاق هم در اين سالها زياد بوده است؛ از نامگذاري يک کوچه که سالها اسمش شبنم بوده و اکنون ميخواهند يک رديف عدد برايش بگذارند تا نامگذاري خياباني به نام محمد مصدق که چند دهه نامگذارياش طول کشيد و دست آخر بايد يک جريان به شوراي پايتخت غلبه ميکرد تا اين نامگذاري محقق شود و معلوم نيست فردايي که اين شورا نباشد آن نام هم روي ديوار بماند. اختلاف درباره نامگذاريهاي مسئلهدار در دوره قبلي شوراي شهر تهران هم وجود داشت؛ وقتي شورا براي نامگذاري استاد کاظم معتمدنژاد پيشنهاد نامگذاري آورد و مهدي چمران قبول نکرد؛ چون اين فرد در قيد حيات بود و در نهايت هم وقتي اين استاد ارتباطات فوت شد، نامگذاري هم انجام شد. دوفوريتهاي لحظهاي هم فقط مربوط به اين شورا نيستند و در دورههاي قبلي هم يکباره در يک برگه امضا جمع ميشد تا اسم ميداني را تغيير دهند؛ مثل وقتي که فلکههاي اول و سوم تهرانپارس به سجاديه و قمر بنيهاشم نامگذاري شدند؛ اما تنها يک نام عليالسويه براي اين موقعيت مکاني هستند و مردم هنوز اين ميدانها را با نام قديمي ميشناسند و کاش آنهايي که در آن شورا و اين شورا بهدنبال نامگذاريهاي از سر تعيين تکليف براي مردم و رفع تکليف براي خودشان هستند، تجربه تاريخي نهچندان دور خيابانها و ميدانهاي قبل از انقلاب را جلوي رويشان بگذارند و ببينند تا مردم نخواهند، نام آن مکان تغيير نميکند.
حالا بايد گفت همانقدر که برخي نامگذاريهاي جهتدار و غيرهمسو با نياز شهروندان در 12 تا 14 سال مسئوليتشان بر مديريت شهري ريشهدار نشدند و نامي فرماليته براي مردم شدند، بسياري از نامگذاريهاي اصلاحطلبان در اين شورا هم آنگونه که شواهد نشان ميدهد، تعهدي اجتماعي ندارند و بيشتر براي جبران کمبود فضاي سياسي عملکردشان است و به نظر ميرسد لازم است بهجاي عجله در نامگذاري برخي معابر به نفع حوزه کاريشان بهدنبال جاانداختن و نهاييکردن اين نامگذاريها در ميان مردم و دفاع از آن در برخي محافل باشند.
شوراي پنجم در اولين نامگذاري پرحاشيه خود به سراغ نامگذاري خياباني به نام «محمد مصدق» رفت. گام نسبتا بلندي که در چند دهه گذشته روي زمين مانده بود و پس از کشوقوس بسيار بالاخره خيابان نهچندان معروف «نفت» در پايتخت به نام او شد؛ درحاليکه مخالفان زيادي روي اين نامگذاري اعتراض داشتند و چند باري تابلوي اين خيابان را هم پنهاني پايين آوردند و شهرداري منطقه بر کار خود اصرار کرد. در اين مدت هم اعضاي کميسيون فرهنگي و محيط زيست اسامي هنرمندان و نويسندگان و فعالان محيطزيستي و... را براي نامگذاري مطرح کردند و حالا هم ورزشکاران معروف و البته فوتشدهاي مانند ناصر حجازي را مطرح کردند. اين نامگذاريهاي جديد را که در کنار نامگذاريهاي قبلي ميگذاريم، بيشتر اين شائبه سنگين ميشود که سليقه يا رفتارکردن عنصر اصلي در تعيين نام براي معابر شهر تهران و همچنان هم همين عامل شرايط نامگذاري را تعيين ميکند. انگار کوچهها و معابر پايتخت محلي براي گرفتن سهم و حق و حتي انتقام از نبودنها و نداشتهها و... است و حالا قرار است هر گروه و جريان و حزب و تفکري به نحوي اين کمبود را جبران کند و اين سهمخواهي از شريانهاي تهران بدون توجه به چپ و راست و اصولگرا و اصلاحطلب همچنان ادامه دارد؛ اما پس از مطرحشدن نام نويسندگان و هنرمندان و افراد صاحبنام در حوزه فرهنگ و هنر و ادبيات که چند نفر از آنها هنوز در قيد حيات هستند، واکنشها به اين نامگذاريها باز هم در کانال حساسيت سياسي بيشتر پيش رفت؛ يعني به همان اندازه که شورا روي نامگذاري معبري به نام هنرمندي شاخص و در قيد حيات مانند محمدرضا شجريان تأکيد کرد، مخالفان اين نامگذاري در خبرگزاريهاي فارس و تسنيم و روزنامه کيهان به اين نامگذاري تاختند. مجتبي شاکري، عضو شوراي چهارم و يکي از متصديان نامگذاري در دوره قبل، گفت که «نامگذاري معابر به نام برخي چهرههاي ولنگار فرهنگي که حتي شرح زندگي آنها بهدليل تأثير بد روي مخاطب قابل بيان نيست، توجيهناپذير است». او درعينحال گنجاندن نام برخي چهرههاي بياعتقاد به اسلام و مباني و قانون اساسي جمهوري اسلامي در اين فهرست را سؤالبرانگيز خوانده و گفته است اين حرکت آغازي است براي موجهاي بعدي نامگذاريهاي مسئلهدار اينچنيني؛ ازاينرو لازم است شوراي عالي انقلاب فرهنگي، کميسيون فرهنگي مجلس، وزارت ارشاد و چهرههاي برجسته فرهنگي درباره اين اقدام شوراي پنجم واکنش نشان دهند. مهدي چمران، رئيس سابق شوراهاي دوم، سوم و چهارم شهر تهران که تأثيري مستقيم روي بسياري از نامگذاريها داشته، گفته است که شوراي پنجم درگير مسائل روز مردم و مشکلات نيست و آنها با نامگذاري برخي از خيابانها بهدنبال شو و پوشاندن ضعفهاي خود هستند که البته مردم نيز اين موارد را ميدانند. او گفته است که در مصوبه اخير شوراي شهر تهران برخي از خيابانها به نام برخي از افراد نامگذاري شده است که افرادي غيرارزشي هستند. در همين فاصله که نامگذاري معابر براي 12 نويسنده و هنرمند و صاحبنام به تصويب رسيده و منتظريم اين مصوبه با جانمايياي که صورت گرفته، اجرائي شود، زمزمههايي درباره اجرانشدن برخي از اين موارد ازجمله نامگذاري معبري به نام محمدرضا شجريان مطرح شده که گوياي فشارهاي سياسي و بيرون از مديريت شهري براي اين انتخاب است. اين تغيير ميتواند نمونهاي گويا از شيوههاي مديريت نامگذاري و مراحل جاانداختن آن در جامعه و فشارهاي مختلف درباره آن و سنگ محکي در ساير نامگذاريها باشد؛ اما همه اينها فارغ از شخصيت آن هنرمند است؛ چراکه بسياري از اين نامآوران و هنرمندان فارغ از اين نامها، در ياد مردم زنده هستند و اين ميدان و معبر بيشتر براي همان مسئولان و جريان و حزب مفيد است.