سلبریتیهایی که «آقا تختی» نیستند
مشرق/ متن پيش رو در مشرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. «سيدعلي صالحي»، از شاعران پيشکوست کشورمان، به تازگي طي يادداشتي که در خبرگزاري کتاب ايران (ايبنا) منتشر شد به معناي اجتماعي کلمه «سلبريتي» پرداخت. او در بخش پاياني يادداشت خود در اين رابطه مينويسد: «من با اين وروديه خواستم به واژه وارداتي سلبريتي برسم که الساعه، با نوعي هدايتِ مشکوک، به يک دشمنامِ گزنده تبديل شده است. تا همين دهه پيش، معنايِ سَهله آن، چيزي نزديک به «ستاره» بود، «معروفِ ملي» را هم متبادر ميکرد، اما آرام آرام، اين واژه فقير، محکوم به تبعيد در تعبيري ديگر شد. انحراف در مراوده معنا در جامعه و رسانهاي، اتفاقِ آساني است. شرايط همان طور که ادبياتِ زيستي را رقم ميزند، زيستِ ادبيات را نيز به ميل خود معنا ميکند. «سلبريتي» در مرز کلام و کنايه، ناگهان «خياباني» شد! شد زينت المجالس! مارلن براندوي کبير سلبريتي مثبتِ مردم بود، هوادارِ ستمبران بود. محمدعلي کلي سلبريتي بود، بينظير و مردم دوست. اما ستارهشدهگي نيز به روزگار ما تن به هرزهگي در تعبير داده است. رسانهها مينويسند پولِ زلزلهزدگانِ کرمانشاه در دست سلبريتيها، مفقود… بعضي کلمات چنين چندشآور ميشوند. فضاي زلزله بوئين زهرا و عياريِ تختي را با زلزله کرمانشاه در اکنون مقايسه کنيد. «سلبريتي» بوده يگانهاي که بويِ لجن و لقبِ «هِرريييي!» به خود گرفته است. شنيدن آواي اين واژه، وجدانِ آدمي را مضروب ميکند. کلمات ميآيند، زندگي ميکنند و ميميرند.کلماتِ مصرفي مثل سلبريتي که در آغاز با قبول «مسئولِ محبوبيت» آمد، اما امروز زير آوارِ شهرتِ شنيع، به شعبده رسانه بدل شده است. پرسش اين است، شهرتِ زهرآگين يا محبوبيت شفابخش !؟» *متأسفانه، اتفاقي که نبايد در زندگي برخي سلبريتيهاي ايراني رخ داده است... و آن اينکه وازدگي آنها از مردم، اصرار بر جدايي از بدنه جامعه، احساس تفرعن بر اثر پولهاي بادآورده، شبهاي اکران خصوصي، سياهنمايي از شرايط کشور و اصرار بر خارجيمسلکي؛ سببساز يک تصويرسازي بد از معناي سلبريتي شده است. همان مفهومي که صالحي نيز به آن اشاره دارد. جريان سلبريتيزم، همچنين با عدم شناخت کافي از روحيات مردم ايران مثل ضد اجنبي بودن، به عمق آن تصوير بد افزوده است و البته پايان اين بازي نيز براي هيچکس مشخص نيست. به تازگي در محافل خصوصي و حلقههاي منتقدين بحثي مطرح است که چرا برخي سلبريتيها همزمان بر شرايط بد ايران و مثلاً آفريقا بودن کشورمان! اصرار دارند (و در مقابل به تعريف و تمجيد از کشورهاي غربي مي پردازند) اما در عين حال بر ماندن در ايران و استفاده از مواهب کشور اصرار دارند و از ايران مهاجرت نميکنند! اين انگاره و سؤال، ميتواند واقعيتها و ناواقعيتهاي مواضع برخي سلبريتيهاي ايراني را با وضوح بيشتري در مقابل چشم مردم بگذارد.