آخرین شانسهای اروپا
اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست ايران و 1 + 4 با پايان دوره صبر راهبردي، تشديد تنش را تجربه ميکنند
سارا معصومي| هر يک ساعت چند خبر درباره ايران در رسانههاي بينالمللي منتشر ميشود. تهران پس از روزهاي تلاش 1+5 براي رسيدن به توافقي با آن دوباره به سر خط دايمي اخبار بازگشته و اينبار خبرها يا پيرامون نزديک شدن به پايان توافق هستهاي است يا جنگ و درگيري ميان ايران و ايالات متحده امريکا. توافق هستهاي ميان ايران و 1+4 (برجام) در حالت اغما به سر ميبرد و همزمان امريکا نيز شطرنجي خطرناک را با مهرههاي باقيمانده روي صحنه پيش ميبرد. فرجام برجام، مسير درگيريهاي منطقهاي و امنيت تنگه هرمز و سلامت جريان نقل و انتقال نفت در سايه تحريم نفتي ايران موضوعاتي هستند که اين روزها نه فقط بازيگران حاضر در برجام بلکه غيربرجاميهاي منتفع از امنيت منطقه و خليجفارس را هم درگير خود کردهاند.
روزهاي پاياني گام نخست ايران
توافق هستهاي از روز 18 ارديبهشت 1398 با کاهش سطح تعهدات برجامي ايران وارد فاز جديدي شد. تهران 60 روز بازه زماني در اختيار کشورهاي باقيمانده در برجام قرار داد تا تعهدات فراموششده خود در توافق هستهاي را به جا آورند. اين شمارش معکوس روز 6 تير (پنجشنبه) به پايان ميرسد و صبح روز 7 تير، برجام يا به حالت اوليه بازگشته يا ايران گام دوم از مراحل کاهش سطح تعهدات را برداشته است. شروط تهران مشخص است: عاديسازي روابط بانکي و مالي به اضافه بازگشت شرايط فروش نفت به قبل از خروج امريکا از توافق هستهاي. در حالي که کمتر از 72 ساعت تا پايان زماني گام نخست ايران باقي مانده، اروپاييها همچنان در پاسخ به سوال درباره وارد فاز اجرايي شدن سازوکار مالي براي کار با ايران موسوم به اينستکس ميگويند: بهزودي برخي از منابع ايراني ميگويند نخستين تبادل مالي در قالب اينستکس تا پايان هفته انجام خواهد شد و با تخصيص اعتبار بيشتر به اين پروژه ميتوان به کارايي نسبي آن در ميدان عمل اميدوار بود. سه کشور اروپايي در حالي بر مساله حفظ توافق هستهاي اتفاق نظر دارند که به نظر ميرسد ساير مسائل غيربرجامي ميان آلمان و فرانسه با بريتانيا شکافهايي ايجاد کرده است؛ شکافهايي که نمونه آن را در اظهارات چند هفته اخير مقامهاي انگليسي به خصوص جرمي هانت، وزير خارجه و نامزد پست نخستوزيري اين کشور شاهد هستيم. در حالي که جنب و جوش اروپاييها براي عملياتي کردن اينستکس در وعدههاي شفاهي و تنوع و تعدد سفر مقامهايي از سه کشور خلاصه شده، مديران سياسي 6 کشور روز جمعه 7 تير در وين گردهم ميآيند تا يا خبر گشايش جدي در پرونده برجام و بازگشت ايران به وضعيت قبل از 18 ارديبهشت را گزارش بدهند يا از ورود ايران به گام بعد سخن بگويند. به گفته مقامهاي ايراني، جلسه کميسيون مشترک برجام براي نخستينبار از زمان کاهش تعهدات برجامي ايران در حالي برنامهريزي شده که تهران به صراحت به پايتختهاي 1+4 اعلام کرده به دنبال «نمايش گشايش اقتصادي» نيست و به عکسهاي مديران سياسي 6 کشور دور يک ميز نياز ندارد بلکه آنچه در وين در آخر هفته رخ ميدهد بايد دستاوردي ملموس و ميداني براي ايران باشد. برخي منابع آگاه در وزارتخارجه ايران پيشبيني ميکنند که نشست روز 7 تير نشستي چالشي براي تهراني باشد که ميگويد دوره صبر به سر آمد و اروپايي که ظاهرا نميتواند از زير سايه سياسي و اقتصادي امريکا خود را خلاص کند.
از سياست تعامل تا صبر راهبردي
آيا ايران و 1+4 در حال بازگشت تدريجي به شرايط پيش از توافق هستهاي هستند؟ مسير تعاملي که با توافق به دست آمده در جولاي سال 2015 آغاز شده بود تا جولاي سال 2019 به مسير تقابل قديمي تبديل خواهد شد؟ پاسخ به اين سوالها را بايد در رفتار ايالات متحده امريکا در دو سال گذشته و البته تعلل 1+4 جستوجو کرد. به گفته کارشناسان، ايران و غرب با برجام آغاز دوره تعامل را تجربه کردند؛ دورهاي که البته با مشخص شدن رياستجمهوري دونالد ترامپ به دولت مستعجل تبديل شد. با کنارهگيري امريکا از توافق هستهاي با ايران، سياست تعاملي که مبناي کار ايران و 1+5 وقت قرار گرفته بود با اختلالهايي روبهرو شد. بهطور خلاصه ميتوان رابطه ايران و غرب از ماههاي منتهي به حصول برجام در جولاي سال 2015 تا امروز را در سه مرحله توصيف کرد: 1- تعامل 2- صبر راهبردي 3- تشديد تنش (escalation). دوره صبر راهبردي ايران از 18 ارديبهشت سال گذشته با کنارهگيري امريکا از توافق هستهاي آغاز شد و تا 18 ارديبهشت سال جاري ادامه پيدا کرد اما با کاهش سطح تعهدات برجامي ايران عملا به پايان رسيد. در دوره 365 روزه صبر راهبردي يا استراتژيک سوال بسياري از منتقدان برجام و حتي ناظران اين بود که چرا با وجود بازگشت تحريمهاي هستهاي و تعلل 1+4 در جبران نبود امريکا در توافق هستهاي در حالي که ايران از منافع اقتصادي برجام منتفع نميشود، تهران همچنان توافق را حفظ کرده است؟ پاسخ اهل فن به اين سوال در تامين منافع راهبردي ايران نهفته است؛ به زبان سادهتر ميتوان گفت که اين منافع راهبردي و تا حدودي غيربرجامي ايران از برجام بود که دوره يکساله صبر راهبردي يا استراتژيک را رقم زد. تحولاتي که امروز پيرامون ايران رخ ميدهد حقانيت تصميم تهران را در يک سال گذشته اثبات کرده است. صبر راهبردي ايران در يک سال گذشته دست ما را در تحولات امروزي بالاتر برده و همين امر باعث شده که تلاشهاي امريکا براي شکل دادن به اجماعي عليه ايران در مسائل مختلف مانند يمن، حمله به تانکرهاي نفتي در بندر الفجيره يا هدف قرار گرفتن نفتکشها در درياي عمان ره به جايي نبرد. صبر راهبردي ايران در کنار برچيدهشدن قطعنامههاي شوراي امنيت عليه ايران در برجام مانع از اين شد که اجماع بينالمللي عليه ايران شکل بگيرد يا چهرهاي مانند دونالد ترامپ با تندروهاي ضدايراني کمين کرده در کاخ سفيد بتوانند با استناد به اين قطعنامهها، استفاده احتمالي از گزينه نظامي عليه ايران را مشروع بدانند. به عنوان نمونه اگر قطعنامه 1929 همچنان عليه ايران در شوراي امنيت وجهه قانوني داشت دونالد ترامپ سادهتر از امروز ميتوانست از کارت آن براي مشروع نشان دادن گزينه نظامي ولو محدود عليه ايران استفاده کند.
يکي ديگر از فوايد صبر راهبردي ايران، نزديک شدن بيشتر به تاريخ برگزاري انتخابات امريکا در سال 2020 بود. ايران برخلاف برخي گمانهزنيها مبني بر اينکه تهران تا مشخص شدن نتيجه انتخابات رياستجمهوري 2020 در برجام باقي ميماند به اميد آنکه رييسجمهور بعدي مردي يا زني از تبار دموکراتهاي همحزب باراک اوباما (معمار امريکايي برجام) باشد چنين دورنمايي را در ذهن نداشته اما صبر راهبردي ايران در سه سال گذشته باعث شد امروز پرونده ايران در حالي همچنان مفتوح اما در بنبست روي ميز دونالد ترامپ قرار داشته باشد که تصميمهاي رييسجمهور امريکا درباره ايران پيش از اجرا با اين مکث روبهرو ميشود که آيا اين تصميم منجر به ريزش يا رويش آراي من در انتخابات ميشود؟
يکي ديگر از دلايل پايان دوره صبر راهبردي ايران اقدام امريکا در تلاش براي به صفر رساندن صادرات نفتي ايران بود؛ اقدامي که با لغو معافيتهاي تحريمي 8 کشور رقم خورد و به زبان ساده کاسه صبر ايران را لبريز کرد تا تهران زنگ خطر برجام را براي جامعه جهاني به صدا درآورد.
تشديد کنترل شده تنش؟
اين روزها اخبار پيرامون ايران هيچکدام از حيث رسانهاي اخبار به اصطلاح گل و بلبلي به حساب نميآيد. يا تهران با کاهش از سطح تعهدات برجامي تلويحا 1+4 را تهديد ميکند يا اروپاييها هم در ديدارهاي خصوصي و هم محافل عمومي از موجود بودن گزينه ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت سخن ميگويند يا ناظران با توجه به افزايش سطح اصطکاک تهران و واشنگتن ميگويند شايد جنگي در راه باشد. در اين ميان عدهاي مانند آبه شينزو، نخستوزير ژاپن يا برخي نمايندگان کشورهاي اروپايي که در چند هفته اخير به تهران آمدهاند به دنبال کاستن از سطح تنش هستند، عدهاي مانند بنيامين نتانياهو، نخستوزير رژيم اسراييل در ديدار با جان بولتون، مشاور امنيت ملي امريکا به عادت بزرگنمايي تهديد ايران ادامه ميدهند و عدهاي هم مانند مايک پمپئو با سفر به عربستان و امارات اجماعي عليه تهران را جستوجو ميکنند. تهران در اين ميانه ناظر ساکتي نيست که روند تحولات پيراموني خود را به نظاره نشسته باشد. اگر اين امريکا بود که در يک سال گذشته (تا روز 18 ارديبهشت جاري) سطح رابطه با تهران را با انواع اقدامهاي منفي اقتصادي، سياسي، امنيتي و نظامي بالا برد اين تهران بود که از صبح نوزدهم ارديبهشت بازي را با کاستن از سطح تعهدات برجامي منطبق با حقوق حقه در برجام (بندهاي 36 و 37) در دست گرفت. در حال حاضر ميتوان گفت که ايران و جامعه جهاني به خصوص کشورهاي باقيمانده در برجام يا کشورهايي که از بيثباتي و اوضاع متزلزل در منطقه غرب آسيا تاثير ميپذيرند در حال تجربه دوران «تشديد تنش» هستند. دورهاي که به نظر ميرسد تاکنون تنش آن کنترل شده بوده اما هيچ ضمانتي براي مديريت دايمي آن وجود ندارد و به زبان ساده مانند راه رفتن همه روي بندي باريک است. مختصات اين دوره چيست؟ در اين دوره نه تنها تشديد مشکلات موجود رقم ميخورد بلکه ابعاد آن نيز وسيعتر ميشود. هدف نيز ورود بازيگران درگير به دوره تشديد تنش و نيل اهدافي است که پيش از اين دوره با راههاي ديگر حاصل نشدهاند. اصليترين مخاطره اين دوره که آن را به قماري براي همه تبديل ميکند کنترل ناپذيري يا عدم مديريت آن است. به گفته کارشناسان اگر طرفين مخاصمه در اين دوره نتوانند مهرههاي چيدهشده به منظور رسيدن به هدف تعيينشده را حساب شده جابهجا کنند، امکان تخريب روند و چرخش نتيجه از برد – برد به باخت – باخت براي همه وجود دارد.
در حال حاضر برجام روزهاي تشديد تنش را تجربه ميکند و هدف ايران از برهم زدن روند اجراي تعهدات نه تخريب توافق بلکه نجات آن از طريق متوازنسازي دادهها و ستانده طرفهاي باقيمانده بوده است. هرچند که در رسانههاي بينالمللي در سه هفته گذشته به خصوص ده روز اخير پس از تعيين تاريخ 6 تير براي ورود به گام دوم اينگونه القا شد که تهران در مسير تخريب برجام با کاستن از سطح تعهدات قرار گرفته اما نگاهي به گام نخست و حتي جزييات گام دوم اعلام شده از سوي ايران نشان ميدهد که تهران از ميان گزينههاي متعدد براي کاستن از سطح تعهدات برجامي دست به انتخاب مواردي زده که برگشتپذيري آسان و سريع دارند.
فرجام تنش درر ابطه ايران و اروپا
سوال اينجاست که آيا خروج برجام از دوره صبر راهبردي ايران به دور تشديد تنش ضمانتي بر بقاي آن است يا خير؟ اگر اروپاييها مانند يک سال گذشته تعهدات را در ايستگاه وعدههاي شفاهي متوقف نگه دارند گام بعدي چيست؟ آيا تهران از مسيري که آمده بازميگردد يا از سطح توقعات مطرح شده ميکاهد؟ به گفته مقامهاي وزارت خارجه و شوراي عالي امنيت ملي تصميم ايران براي کاستن از سطح تعهدات برجامي تصميم ملي و غيرقابل بازگشت تا حصول نتيجه است. در چند روز گذشته از محمد جواد ظريف وزير خارجه تا علي شمخاني، دبير شوراي عالي امنيت ملي، از سيد عباس عراقچي، معاون سياسي وزير خارجه تا کمال خرازي، رييس شوراي راهبردي روابط خارجي در ديدارها و موضعگيريها اعلام کردهاند که تصميم برجامي اخير ايران توقفپذير نيست. اين موضع واحد در حالي از ايران به گوش ميرسد که چهرههايي چون امانوئل ماکرون رييسجمهور فرانسه يا آنگلا مرکل صدراعظم آلمان تهديد کردهاند که اقدامهاي برجامي اخير ايران در صورت تداوم با تبعاتي همراه خواهد بود. همزمان ما شاهد موضعگيريهاي تند و تيز از سوي چهرههاي سياسي در بريتانيا هستيم و به عنوان نمونه جرمي هانت در چند روز اخير بارها ايران را به دست داشتن در حمله به نفتکشها در درياي عمان متهم کرده و در ماجراي ساقط شدن پهپاد جاسوسي امريکا توسط ايران نيز در موضعگيري عجولانه از روايت امريکايي دفاع کرد. در داخل ايران اين خوشرقصيهاي بريتانيا با نگاهي به تحولات داخلي در اين کشور تفسير ميشود. لندن اين روزها شاهد ماراتني سياسي براي يافتن جايگزين ترزا مي، نخستوزير است و همزمان بنبست در پرونده خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا (برگزيت) هم بر مشکلات سياسي اين کشور در اتحاديه افزوده است. در چنين شرايطي چهرههاي در راس مانند جرمي هانت تلاش ميکنند حمايت دونالد ترامپ از خود را با مواضعي ايرانستيزانه اجاره کنند. با اينهمه براي ايران تروييکاي اروپايي، مجموعهاي هستند که بايد تا روز 6 تير به تعهدات برجامي خود به رغم تمام سر و صداها و انتقادها از رفتار ايران عمل کنند.
مجموعه 1+4 براي رسيدن به راهکارهايي جهت درآمدزايي ايران از نفت و همچنين عاديسازي تبادلهاي مالي و بانکي ايران بيش از يک سال فرصت داشته و در اين فرصت پيشنهادهاي درخوري با قابليت اجرايي مطرح شدهاند. در حال حاضر بايد اعتباري در سازوکار مالي ايجاد شده با نام اينستکس قرار بگيرد تا تهران بتواند از اجرايي شدن آن سخن بگويد. کارشناسان دو راه براي تخصيص اعتبار به اين سازوکار معرفي کردهاند: 1- خريد نفت از ايران (در شرايطي که کشورها به دليل تحريم نفتي امريکا ريسک آن را نميپذيرند ميتوانند اقدام به پيشخريد نفت کنند و وجه آن را به عنوان اعتبار در اينستکس قرار بدهند، در چنين شرايطي ميتوانند بعدها نفت خريداري شده از ايران را تحويل بگيرند) 2- تخصيص اعتبار نقدي.
در حالي که روز گذشته چهرهاي مانند هايکو ماس، وزير خارجه آلمان و پيشتر از او فدريکا موگريني مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا وعده داده بودند که اين سازوکار به زودي نخستين تراکنش مالي خود را انجام ميدهد بايد ديد آيا تا روز 6 تير اين وعده با تاخيري يکساله سرانجام محقق ميشود يا خير؟ در شرايطي که 1+4 نتواند تا پايان دوره زماني گام نخست ايران به تعهدات خود عمل کند تهران به شکل خودکار وارد گام دوم ميشود که اصليترين پايه آن عدم اعتنا به محدوديت در سطح غنيسازي (67/3) خواهد بود. پس از ورود ايران به اين مرحله هرچند که بازهم برگشتپذيري ممکن است اما ميتوان آن را به تشديد بيشتر تنش تعبير کرد. در اين دوره مديريت فضاي سياست خارجي حساستر ميشود و با توجه به تلاش تندروهاي نشسته در تلآويو، واشنگتن، ابوظبي و رياض يک اشتباه کوچک ميتواند شرايط غيرقابل کنترل را هم بر فضاي برجام و هم تحولات منطقهاي حاکم کند.