تحلیل ها2019-06-26T19:43:00+04:30 (۱۹:۴۳) ۱۳۹۸/۰۴/۰۵
شرق
رزمآرا از نخستوزیری تا ترور مشکوک
سایز متن
الف الف
لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد!http://akhr.ir/5399370
۱.۴K
۰
شرق/ متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
چهارم تيرماه 1329 بود که حاجيعلي رزمآرا توسط محمدرضا پهلوي به مقام نخستوزيري ايران منصوب شد تا سرآغاز يک دوره سياسي پرتلاطم و در نهايت يک ترور پرابهام باشد. رزمآرا در پنجم تير ۱۳۲۹ به دربار فراخوانده شد و فرمان نخستوزيري خود را دريافت کرد. کابينه او چند بار استيضاح شد، ولي همواره از رأي اعتماد اکثريت قريب به اتفاق مجلس شوراي ملي برخوردار شد، بر عکس در مجلس سنا اکثريت ضعيفي از او حمايت ميکردند. رزمآرا از روزي که به صدارت رسيد، با مسئله نفت روبهرو شد. سرانجام مجبور شد لايحه گس-گلشائيان را که در زمان دولت ساعد به مجلس داده شده بود، پس بگيرد. در مجلس سنا مخالفان سرسخت وي عبارت بودند از دکتر متين دفتري، سيدمحمد تدين، سرلشکر زاهدي، عدلالملک دادگر، دکتر حسابي و عبدالحسين نيکپور. در مجلس شوراي ملي غير از فراکسيون هشت نفري جبهه ملي به زعامت دکتر مصدق، چند نفر از منفردين مانند دکتر معظمي و جمال امامي نيز با او از در مخالفت درآمدند. مداخلات رزمآرا در امور مملکت با واکنشهاي بسياري روبهرو شد تا اينکه لايحه نفت در مجلس مطرح شد و پس از انتقادهاي نمايندگان مجلس، غلامحسين فروهر، وزير دارايي کابينه رزمآرا، آن را پس گرفت. اين پسگرفتن لايحه نفت که بدون موافقت مجلس بود، آنان را بيشتر ناراضي کرد و هنگامي که خواستند درباره عمل خلاف قاعده فروهر رأي بگيرند، دکتر طاهري مجلس را از اکثريت انداخت و خشم آنان بيشتر شد. نتيجه اين عمليات اين شد که آنها بهشدت به حکومت رزمآرا بدبين شدند؛ اما روزي که رزمآرا پشت تريبون مجلس رفت و برخلاف وعدههايي که داده و گفته بود «من سربازم و ميخواهم به مملکت خود خدمت کنم»، گفت ملت ايران عرضه ساختن لولهنگ را هم ندارند، آن وقت چطور ميخواهند دستگاه عظيم نفت را اداره کنند، اين موضوع چنان فداييان اسلام را عصباني کرد که تصميم گرفتند بهدليل اين اظهارات از او انتقام بگيرند.
فداييان اسلام تصميم گرفتند ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ قبل از ظهر درحاليکه رزمآرا براي شرکت در مجلس ختم آيتالله فيض به مسجد شاه ميرود، او را ترور کنند. گلوله خليل طهماسبي در حياط مسجد بر سينه او نشست و در دم جان سپرد، اما ضارب رزمآرا هرگز مجازات نشد. در سال ۱۳۳۱ هنگامي که جبهه ملي در مجلس در اوج قدرت بود، بهوسيله نمايندگان طرحي تهيه و تصويب شد که خليل طهماسبي را از زندان آزاد ميکرد. اين ماده واحده تأکيد ميکرد چون خيانت علي رزمآرا و حمايت او از اجانب بر ملت ايران ثابت است، بر فرض اينکه قاتل او خليل طهماسبي باشد، از طرف مردم ايران بيگناه شناخته شده و تبرئه ميشود. قتل رزمآرا عملا به روند مليشدن صنعت نفت ايران سرعت بخشيد و کمتر از دو هفته پس از اين حادثه، لايحه مليشدن نفت در پايان سال ۱۳۲۹ در مجلس تصويب شد.
روايتهايي هم حاکي از رضايت دربار در ترور رزمآراست. موضوع رضايت دربار از حذف رزمآرا به گمانهزنيهايي درباره دخالت نزديکان شاه در برنامهريزي اين ترور منجر شد؛ موضوعي که يک روز پس از ترور، در شماره ۲۰۵۱ نشريه «داد» اينچنين مطرح شد: «ذکر اين مطلب نيز بيمورد نيست که اسدالله علم پادوي محمدرضاشاه که در کابينه رزمآرا سمت وزارت کار را داشت کسي بود که رزمآرا را به مقتل (مسجد...) برد و اولين شخصي بود که خبر قتل وي را به شاه رسانيد». اين گمانهزنيها همان زمان آنچنان بالا گرفت که اسدالله علم براي پاسخگويي به اتهام دخالت در ترور به دادگستري احضار شد. گمانهزنيهايي که زمينه آن همراهي علم با رزمآرا در هنگام ترور بود.
بر اساس اسناد دادگستري، بازجو از اسدالله علم پرسيده: «به قرار اطلاع جنابعالي در روز 16 اسفند 1329 در مسجد شاه و هنگام ترور مرحوم رزمآرا نخستوزير حضور داشتهايد و مخصوصا قبلا خود جنابعالي به مسجد تشريف بردهايد و چون نخستوزير نبوده است مجددا به نخستوزيري تشريف آورده و مجددا به معيت ايشان به مسجد تشريف بردهايد و در هنگام ترور هم حضور داشتهايد، ضمنا ميشود جريان کار و مشاهدات خودتان را در اين باب مرقوم فرماييد». علم در پاسخ اعلام کرد که در بازگشت از سفر اصفهان، براي انتقال برخي مشکلات اين شهر به نخستوزير به دفتر نخستوزيري رفته و به اصرار رزمآرا همراه او عازم مسجد شاه شده است. در نگاه اول، اسناد موجود نشان ميدهد دستکم بر اساس قول علم، اينکه رزمآرا به اصرار او به مسجد شاه رفته، شايعهاي بيش نيست. موضوعي که مخالفان فرضيه احتمال دخالت دربار در ترور رزمآرا آن را نشانهاي از رد اين فرضيه ميدانند. آنان همخواني اظهارات علم با اظهارات محمود هدايت برادر همسر رزمآرا را دليلي ديگر بر رد فرضيه دخالت دربار ميدانند. استناد به همخواني سخنان برادر همسر رزمآرا با گفتههاي علم براي اثبات عدم دخالت علم در ماجراي ترور، آن هم در کشوري که هنوز بعد از سالها برخي احتمال دستداشتن آخرين شاه در وقوع سانحه سقوط هواپيماي حامل برادرش را منتفي نميدانند، چندان متقن به نظر نميرسد. اينگونه نتيجهگيريها در بهترين حالت ممکن تحليلهايي است که هرچند با عقل جور درميآيد، اما باز هم نميتواند به استدلالهايي يقينآور تبديل شود.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد