پیشنهاد غنیسازی 20 درصد در فردو
وطن امروز/ متن پيش رو در وطن امروز منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست سيدمحمد حسيني| امروز 16 تير قرار است اجراي گام دوم کاهش تعهدات هستهاي ايران اجرا شود. در مرحله نخست شوراي عالي امنيت ملي اعلام کرد ايران ديگر خود را متعهد به رعايت محدوديتهاي مربوط به نگهداري ذخاير اورانيوم غني شده و ذخاير آب سنگين نميداند. در همين راستا از روز 6 تيرماه ذخاير اورانيوم غني شده 67/3 درصد ايران از مرز 300 کيلوگرم عبور کرد و به تاييد آژانس انرژي اتمي هم رسيد. در گام دوم نيز قرار است ايران رعايت محدوديتهاي مربوط به سطح غنيسازي اورانيوم و اقدامات مربوط به مدرنسازي رآکتور آب سنگين اراک را متوقف کند. اين اقدام ايران در واکنش به بدعهدي طرفهاي اروپايي برجام نسبت به انجام تعهداتشان و جبران خسارات خروج آمريکا از اين توافق صورت ميگيرد. درباره اين راهبرد و همچنين جزئيات فني اقدامات ايران با دکتر فريدون عباسي، رئيس سابق سازمان انرژي اتمي گفتوگو کردهايم. دکتر عباسي در گفتوگو با «وطنامروز» ضمن تاکيد بر انجام غنيسازي 20 درصد، معتقد است اظهارات اخير روحاني پيرامون رآکتور اراک و توليد پلوتونيوم با توجه به اظهارات سابق مقامات دولتي و بويژه تشبيه اين رآکتور به تاسيسات چرنوبيل توسط آنها قابل اعتنا نيست. پس از خروج آمريکا از برجام در ارديبهشتماه سال گذشته، دولت تصميم به ادامه برجام با کشورهاي اروپايي گرفت. نظر شما درباره فرآيندي که در يکسال گذشته در موضوع هستهاي طي شد و خروجي آن يعني سامانه اينستکس چيست؟ از ابتدا بايد در برجام مسائل درست ديده ميشد. يعني اگر قرار بود ايران توافقي انجام دهد و محدوديتهايي را در يک موضوع راهبردي بپذيرد، بايد اين کار را به صورت گام به گام انجام ميداد، چون اين سازوکار درست انتخاب نشده باعث شده است ما يکسري تعهدات يکطرفه را بپذيريم اما هيچ جريمهاي براي اينکه طرف مقابل تعهدات خود را انجام ندهد وجود ندارد، در حالي که براي ما وجود دارد. اين موضوع وقتي يک طرف توافق از آن خارج ميشود خود را نشان ميدهد و ابزاري براي طرف مقابل وجود ندارد. در پيمان نفتا، پيمان آب و هوايي و بقيه موارد هم آمريکا يکطرفه خارج شد و کشورهاي ديگر نميتوانند عکسالعملي داشته باشند. دولت ما در اين باره چيزي را در برجام پيشبيني نکرده بود، در نتيجه به اقدامات نمايشي و اقداماتي که بيشتر مصرف داخلي دارد روي آورد. مانند دستوري که در موضوع امکانسنجي پيشران هستهاي داده شد. طرف مقابل هم ميديد که دولت انگيزهاي براي مقابله ندارد. قصد اروپاييها که مشخص بود. در خود برجام هم مشخص بود که تا آمريکاييها يک مطلبي را نخواهند اروپاييها در رابطه با آن موضوع اقدامي انجام نميدهند. به همين خاطر معتقدم دل بستن به اروپا سرابي بيش نبود. و اينستکس؟ سراب که گفتم منظورم همين بود. ببينيد! اينستکس در شأن جمهوري اسلامي نيست. اين را بايد در نظر گرفت که اروپاييها به تعهدشان عمل نکردند و راهکاري را ارائه کردند که صرفا اتلاف وقت بود. در مدت يکسال گذشته صرفا وقت تلف شد. الان چند سال از انعقاد برجام گذشته است و اگر قرار بود اين راه ثمر دهد تاکنون داده بود. ببينيد! ديپلمات آلماني ميآيد در تهران و وقيحانه ميگويد اگر برجام براي شما ميوه نداد از سايه آن استفاده کنيد. اين حرف براي کشور بزرگي مانند ايران تحقيرآميز است. بايد جواب اين حرف را ميدادند اما ندادند. من اينستکس را راهحل مناسبي براي حل مشکلات کشور نميبينم. شوراي عالي امنيت ملي ارديبهشتماه گذشته کاهش تعهدات هستهاي ايران را در قالب چند گام 60 روزه کليد زد؛ قبل از ورود به جزئيات فني اين اقدامات، ورود اين شورا به موضوع هستهاي را به معناي گرفتن پرونده هستهاي از وزارت امور خارجه نميدانيد؟ من چنين برداشتي ندارم. چون همچنان وزير امور خارجه و معاونش که پيشقراولان اين عقبنشينيها در حوزه اقتدار بودند دارند در اين موضوع کار و مصاحبه ميکنند، البته اينکه شوراي عالي امنيت ملي به ميدان آمده خوب است اما بايد در نظر داشت که اين شورا قبلا هم نظراتي درباره چگونگي پذيرش برجام داشت ولي آيا به آن شروط عمل شد؟ خير! اجراي برجام با شروط تقريبا بيستوهشتگانه به دولت اجازه داده شده بود ولي دولت ارادهاي براي اجراي آن شروط نداشت. کاهش تعهدات هستهاي ايران در گام نخست در 2 حوزه آب سنگين و ذخاير اورانيوم غني شده 67/3 درصد را چگونه ارزيابي ميکنيد؟ اينها در واقع باج اضافهاي بود که ما به اين کشورها داده بوديم. اين موضوعات حتي در برجام هم به اين صورت نيامده بود. چون قرار بود ما آب سنگين را در معرض فروش بگذاريم. در معرض فروش گذاشتن هم اينگونه نيست که شما آن را از کشور خارج کنيد و ديگران بتوانند دبه کنند و نخرند. يا اينکه 300 کيلوگرم اورانيوم غني شده در برجام آمده بود ولي اينها آن را به کمتر از 200 کيلو کاهش دادند. اينها تعهدات اضافهاي بود که ما پذيرفتيم. اکنون تازه رسيدهايم به حدي که در برجام ذکر شده است. در نتيجه نميتوان گفت که يک اقدام خيلي خارقالعادهاي را انجام داديم که بتوان روي آن مانور گستردهاي داد. بهتر است براي اين موضوع فکر ديگري کنيم تا طرفهاي مقابل ما به تعهداتشان عمل کنند. گفته شده در گام دوم کاهش تعهدات هستهاي ايران قرار است سطح غنيسازي ايران افزايش يابد؛ پيشنهاد ميکنيد جهت وادار کردن طرفهاي غربي براي انجام تعهداتشان در برجام، سطح غنيسازي ايران در اين مرحله تا چه حد افزايش يابد؟ به نظرم روشي که در گذشته اتخاذ شده بود ميتواند موثر واقع شود. به اين ترتيب که ما با توجه به رفع نيازهاي کشور غنيسازي 20 درصد را به شکل مرحلهاي محقق کرديم. وقتي آنها رآکتور تهران را از داشتن سوخت محروم کردند و کشور از جهت نبود توان توليد راديوداروهاي مورد نياز خود در رآکتور تهران تهديد ميشد، ما تصميم گرفتيم خودمان اورانيوم 20 درصد را توليد کنيم. وقتي آن را توليد و در سال 91 توليدمان را سهبرابر کرديم، پيام موثري به طرفهاي غربي داده شد و توانستيم توانمندي خودمان را نشان دهيم. ضمن اينکه با اين کار الگويي از منطق مقاومت به کشورهاي ديگر عرضه شد. آنها به دنبال شکستن اين الگو بودند که متاسفانه توافق برجام و پذيرش آن نوع مذاکرات، اساسا برنامه ما را به انحراف کشاند. بويژه اينکه آقاي ظريف را براي دستاورد توخالياي که در ژنو1 داشت با اقدامات رسانهاي به عنوان «قهرمان ديپلماسي» مطرح کردند. مشکلات امروز ناشي از همان تفکرات است که امروز نيز در کشور وجود دارد و اين بيم وجود دارد که دوباره اين چرخش صورت بگيرد. به همين خاطر ما ابتدا بايد از اين موضوع مطمئن شويم که چرخش ناگهاني در اين مسير به وجود نيايد، چون همان افراد الان رشته کار را در دست دارند. به هرحال، اگر پيشنهاد من را بخواهيد نظرم اين است که ما هم بايد غنيسازي 20 درصد را مدنظر قرار دهيم؛ به همان مقداري که در شروع برجام داشتيم. يعني 6 زنجيره 20 درصد را توليد و راهاندازي کنيم، آماده به کار نگه داريم و محصول آن را هم در کشور نگه داريم و اين دفعه آن را به U3O8 20 درصد تبديل نکنيم و بهصورت همانUF6 20 درصد حفظ کنيم. اين اقدام ميتواند اقتدار ما را بيشتر از قبل نشان دهد، البته اين کار بايد حتما در فردو انجام شود، يعني ماشينهاي سانتريفيوژ را به حالت قبل برگردانيم. از جمله هزار عدد از سانتريفيوژهاي نسل 2 را که به عنوان IR2 M شناخته ميشوند، نصب کنيم و با آنها غنيسازي را انجام دهيم تا راندمان آن تا 4 برابر نسبت به نسل يک افزايش يابد و بتوانيم عقبافتادگي را جبران کنيم. موضوع فعالسازي رآکتور اراک و توليد پلوتونيوم که در سخنان اخير رئيسجمهور در جلسه هيات دولت نيز مورد اشاره قرار گرفت تا چه ميزان در عقبنشيني کشورهاي غربي و تامين مطالبات ايران در برجام موثر خواهد بود؟ به نظرم اين يک شوي تبليغاتي است. اينها همان کساني هستند که سال 94 به نمايندگان مجلس به دروغ گفتند رآکتور اراک به سرنوشت چرنوبيل دچار ميشود! يکي از همين اعضاي تيم مذاکرهکننده برجام به مجلس رفت و به نمايندگان گفت رآکتور اراک روغن ريخته بود که ما نذر امامزاده کرديم! حالا اين روغن ريخته از نظر اين دوستان ارزش مانور سياسي پيدا کرده است؟! حداقل بيايند اين موضوع را روشن کنند و بگويند که ما براي تصويب برجام، مصلحت کشور را فداي منافع جناحي و سياسي کرديم. يا بروند در مجلس و بگويند که ما دروغ گفتيم. چرا گفتند رآکتور دچار انفجار و مانند چرنوبيل ميشود؟ اين حرف را به نمايندگان مجلس گفتند؟ بله! آقاي دکتر صالحي بيايد توضيح دهد چرا چنين حرفي زده است؟ چرا زماني که رآکتور اراک قرار بود با سوخت ايراني راه بيفتد گفتند که اين چرنوبيل ميشود؟ اين حرف دهنکجي به فناوري کشور و اقتدار علمي و فني بود. با اين حرف اقتدار علمي و فني ما را جلوي دشمن شکستند. حالا چطور همين دوستان ميخواهند رآکتوري را که به ادعاي خودشان چرنوبيل ميشود راه بيندازند؟! اول بايد بگويند غلط کرديم و دروغ گفتيم تا يکي مانند من اين حرفها را باور کند. چون من زندگي خودم را روي اين مسائل گذاشتم. ما بهخاطر اين مسائل شهيد داديم تا به اين اقتدار علمي و فني برسيم. چطور ميشود به اينها اطمينان کرد؟ شما در مصاحبه سال گذشتهتان با «وطنامروز» مهمترين خسارت برجام را مايوس شدن نيروي انساني توانمند داخلي دانستيد؛ به نظرتان اين نقيصه با اقداماتي نظير کاهش تدريجي تعهدات هستهاي ايران جبران ميشود؟ نيروي انساني را به طور کلي نميشود براحتي به کار بازگرداند، زمان ميبرد، چون اينها درباره سانتريفيوژ نسل يک جفا کردند، چون سانتريفيوژهاي نسل يک کاملا ايراني شده بود ولي اينها پذيرفتند که همان را با وعده توخالي IR8 و... جبران کنند؛ يعني هيچ. در اين شرايط نيروي انساني متخصص ديگر در مسائل راهبردي کشور وارد نميشود. 6 سال است اينها تحقيقات را متوقف کردهاند. در دانشگاهها مجبورند پاياننامهها و رسالههاي دکترايي را که محتواي فني ندارد ارائه کنند. همهاش شبيهسازي است و به هيچ درد جامعه نميخورد، چون در جهت رآکتور و چرخه سوخت نيست. جبران اين مسائل سخت است. نخست افراد دستگاه اجرايي بايد کنار گذاشته شوند و عوامل قابل اعتماد رشته مسائل راهبردي کشور را به دست بگيرند. برخي کارشناسان معتقدند با توجه به وقتکشي بيش از يکساله اروپاييها در انجام تعهداتشان، مدت زمان 60 روز براي ضربالاجلهاي ايران، زمان زيادي بود و ميشد اين موضوع را در بازههاي کوتاهتري تعريف کرد؛ نظر شما چيست؟ فکر ميکنم ضربالاجل 60 روزه بيخود و تلف کردن زمان مفيد کشور است. ميخواهند زمان بخرند تا ببينند چطور ميتوانند شرايط را به قبل بازگردانند. اروپاييها هم تا حالا نشان دادهاند که صرفا منافع خودشان را دنبال ميکنند، چنانکه نفتي از ايران تاکنون نخريدهاند. ما بايد موضع اقتدار را پيش بگيريم. من نميدانم فلسفه اين عدد 60 روز چيست و از کجا آمده است. ميشود گفت هيچ کار کارشناسي روي اين موضوع انجام نشده است. در حالي که خيلي راحت ميشود درباره رآکتور اراک تصميم گرفت و زيگزاگ نرفت. ميتوان همان رآکتور آب سنگين را با سوخت طبيعي راهاندازي کرد. بيخود هم شعار ندهيم که پلوتونيوم توليد ميکنيم. ما هيچوقت نميخواستيم پلوتونيوم گريد سلاح توليد کنيم، بلکه پلوتونيوم گريد رآکتور را ميخواستيم. ما بايد امتياز بازفرآوري را دوباره داشته باشيم، يعني سوخت ايراني را در رآکتور اراک مصرف کنيم و سرمان را هم بالا بگيريم، البته به آژانس هم بگوييم و قانوني برخورد کنيم. درباره اورانيوم غني شده هم نظرم اين است که آقاي روحاني اگر ميخواهد خسارتي را که به کشور زده است جبران کند بهتر است دستور دهد سازمان انرژي اتمي اورانيوم را در حد 56 درصد غني کند. يعني 20 درصد را قطعي کند و بگويد در حدي که نياز به فعاليتهاي آزمايشي داريم هم 56 درصد توليد ميکنيم و هم پلوتونيوم را بازيافت خواهيم کرد ولي پلوتونيوم با درجه رآکتور نه سلاح. متخصصان ما حتما بايد روي سوختهاي پلوتونيومي کار کنند. يک نکته ديگر هم هست که رئيسجمهور بايد دستور دهد پروژه توريم هم در انرژي اتمي دوباره راهاندازي شود. توليد توريم و امکان توليد سوخت اورانيوم 233. البته دستور بدهد نه اينکه بخواهد امکانسنجي کند، چون اين پروژه با آمدن او تعطيل شد. بقيه کشورهاي دنيا هم اگر ميترسند بايد بيايند و با ما تعامل درست داشته باشند. آنها بايد خودشان را با ما تنظيم کنند. به آژانس اشاره کرديد؛ کاهش نظارت بازرسان آژانس ميتواند يکي از موارد کاهش تعهدات هستهاي ايران باشد؟ من از جمله افرادي هستم که معتقدم اتفاقا نظارت آژانس تا زماني که ما در انپيتي هستيم بايد باشد، البته در حد قانوني. نبايد بيشتر از حدود اين قانون به آژانس باج داد، چون ظرفيتش را ندارد. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد/