ترامپ به دنبال حمله محدود است نه جنگ
آرمان امروز/ متن پيش رو در آرمان منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست طي روزهاي گذشته يورونيوز گزارش داد عادل عبدالمهدي، نخست وزير و فرمانده کل نيروهاي مسلح عراق فرمان ادغام نيروهاي حشدالشعبي در ارتش اين کشور را صادر کرد. بر اساس اين فرمان ده مادهاي که شامگاه دوشنبه ۱۰ تير صادر شده و ظرف ۳۰ روز ميبايستي اجرايي شود، کليه فعاليتهاي حشدالشعبي زير نظارت و فرماندهي ارتش عراق قرار گرفته و نام يگانها و درجات نظامي آن با نامهاي رسمي ارتش عراق جايگزين خواهد شد. بر پايه اين دستور، آن دسته از يگانهاي نظامي حشدالشعبي که به ارتش نميپيوندند اجازه فعاليت نظامي نخواهند داشت و تنها ميتوانند در قالب گروه سياسي در ساختار حکومتي و پارلماني شرکت داشته باشند. برخي از کارشناسان بر اين نظرند که اين فرمان نخست وزير عراق به نوعي تحت فشار آمريکاييها با اهدافي خاص صورت گرفته است. به همين منظور «آرمان» گفتوگويي را با داوود هرميداس باوند استاد روابط بينالملل ترتيب داده که در ادامه ميخوانيد. با توجه به آنکه طي روزهاي گذشته منابع خبري از فرمان عادل عبدالمهدي مبني بر ادغام نيروهاي حشدالشعبي در ارتش عراق خبر دادهاند، برخي از کارشناسان اين دستور نخست وزير عراق را نتيجه فشار آمريکاييها ميدانند. از ديدگاه شما آمريکاييها چه اهداف احتمالي از اين اقدام دنبال ميکنند؟ در حال حاضر سعي آمريکاييها بر اين است که گروههايي که از آنها تحت عنوان حامي ايران نام ميبرد عقيم کند. بهگونهاي که در حال حاضر ادغام حشدالشعبي در ارتش عراق در همين چارچوب قابل تحليل و ارزيابي است. از سوي ديگر آمريکاييها بهدنبال آنند که نيروهاي حزبا... لبنان را نيز مجبور به ترک سوريه کنند. واشنگتن بهدنبال آن است که اگر از طريق پايگاههايش در منطقه همچون قطر، ترکيه و بحرين جنگي به راه انداخت، گروههاي نيابتي که ممکن است از جانب ايران در پي ضربه زدن به نيروهاي آمريکايي باشند را به نوعي عقيم کند. اين مجموعه اقدامات در راستاي آن است که اگر ايالات متحده بخواهد دست به عمليات نظامي احتمالي عليه ايران بزند ديگر نگراني از جانب اين نيروها نداشته باشد. بهنظر ميرسد در گام اول در کنار گذاشتن حشدالشعبي حداقل تا حدودي به اهدافش رسيده است. بنابراين براي حفظ منافع حياتي ايران، خرد سياسي و مصلحت عمومي اقتضا ميکند در حال حاضر که تا حدودي کشورمان دست بالا را دارد از ميانجيگريهايي که احتمالا پيش ميآيد، استفاده کند تا از يک سو به کاهش تنش کمک کرده و از سوي ديگر هيچگونه برخورد نظامي احتمالي صورت نگيرد. با توجه به آنکه دکتر ظريف و جرمي هانت روز شنبه در تماسي تلفني درباره نفتکش «گريس وان» که حامل نفت ايران بود، گفتوگو کردند. بريتانيا تا چه ميزان ميتواند مستقل از آمريکاييها از افزايش سطح تنش در منطقه جلوگيري کند؟ بهنظر ميرسد در حال حاضر کشورهاي اروپايي ملاحظاتي را نسبت به ايالات متحده رعايت ميکنند و بريتانيا فراتر از ساير کشورهاي اروپايي چنين مسائلي را نسبت به واشنگتن رعايت ميکند. لندن از همان ابتدا در خصوص حوادث مشکوک نفتکش ژاپني انگشت اتهامش را به سوي تهران نشانه رفت. بهگونهاي که با طرح چنين موضعي، مواضع آمريکاييها را تاييد کرد. بنابراين ساير کشورها نيز حاضر نيستند وارد هيچگونه برخوردي با آمريکاييها شوند. هند و چين نيز در تبادلات اقتصادي خودشان با ايران از اينکه تبادلات بهصورت کالا به کالا و يا پرداخت بهصورت روپيه و يوآن باشد استقبال ميکنند. همچنين پيش از اين نيز اين دو کشور اعلام کرده بودند که پايبند به تحريمهاي شوراي امنيت هستند. اما به تحريمهاي خارج از شوراي امنيت پايبند نيستند. ولي شديدا هم هند و هم چين از فضاي کنوني در راستاي منافع خودشان استفاده کرده و ميکنند. بهگونهاي که نه تنها در برابر خريد نفت از ايران دلار پرداخت نميکنند، بلکه کالا و پول رايج خودشان را پرداخت ميکنند. پيش از اين وزير انرژي هند اعلام کرده بود که از وضعيت کنوني مبلغي حدود 7ميليارد دلار منتفع شدهاند. انتظار ميرود که اين منافع با ادامه روند کنوني افزايش يابد. بايد بدانيم که در حال حاضر نيز خط و مشي آنها همين گونه است. تنها کاري که روسها و چينيها ممکن است در خصوص طرح دعوي واشنگتن با بهانه کاهش تعهدات برجامي ايران در مجامع بينالمللي همچون شوراي حکام آژانس بينالمللي انرژي اتمي و يا شوراي امنيت مطرح دارند، اين است که آمريکا را مسبب نابودي برجام تلقي کنند. بنابراين مواضع اين گونه تا حدودي ممکن است نزديک به مواضع ايران باشد. حتي در خصوص اين مساله (موضعگيري اعلامي به نفع ايران) نيز، نميتوان با اطمينان از روسها و چينيها در چارچوب احتمالات قابل تحليل نام برد. در گذشته روسها همواره هم در شوراي حکام آژانس بينالمللي انرژي اتمي و هم در شوراي امنيت سازمان ملل همسو با غرب بودهاند. آيا از ديدگاه حقوق بينالملل و حقوق درياها اقدام بريتانيا در توقيف نفتکش ايراني اقدامي بر اساس عرف و چارچوبهاي پذيرفته شده بينالمللي است؟ اين مساله بيمعني شده است. بر اساس اصول منشور صراحتا مطرح ميدارد که همه کشورها ملزم به پايبندي تصميمات و يا تاييديههاي شوراي امنيت هستند. اما در حال حاضر آمريکا بر خلاف منشور ملل متحد و حقوق بينالملل يک قرارداد چندجانبهاي را که نه تنها مرتبط با حفظ صلح و امنيت بينالمللي بوده بلکه بهعنوان يک دستاورد بزرگ دولت آمريکا، کشورهاي اروپايي، 5 عضو دائم شوراي امنيت، نماينده سياست خارجي اتحاديه اروپا، آژانس بينالمللي انرژي اتمي و دستاوردي به نفع جامعه بينالملل تلقي ميگرديده را مخدوش کرده است. واشنگتن با خروج يکجانبه از توافقي که خود در شکلگيري آن نقش محوري داشته عرف بينالملل، حقوق بينالملل و منشور ملل را نقض کرده است. اما چون در حال حاضر آمريکا قدرت هژمون در نظام بينالملل است همه کشورهاي ديگر يا به نوعي ملاحظاتي را نسبت به آمريکاييها رعايت ميکنند يا به علت تعاملات گستردهاي که با اين کشور دارند ترجيح ميدهند آن تعاملات را حفظ کرده و تعاملات خود را با واشنگتن مخدوش نکنند. بنابراين اين کشورها حاضر نيستند به خاطر ايران حتي موضعگيري کنند. لذا واقعيت آن است که حقوق بينالملل، سازمان ملل متحد و شوراي امنيت از ديدگاه آمريکاييها بيمعني است. در خصوص حمله به عراق نيز جورج دبليو بوش صراحتا اعلام کرد که حاضر نيست منافع حياتي آمريکا را به شوراي امنيت واگذار کند. چون در شوراي امنيت نياز به قطعنامه جديدي داشت. همان گونه که فرانسه و آلمان در آن زمان اشاره کردند در قطعنامه اول اصل اتوماتيک ماشه نيست، بنابراين براي حمله به عراق نياز به قطعنامه جديدي وجود دارد. اما آمريکا کاملا چنين ديدگاههايي را ناديده گرفت. حال آنکه چنين فرآيندي از نظر سياسي و اجتماعي در همان زمان مشکلاتي را پيش آورد که جاي خود را دارد. اما در حال حاضر عملا ايالات متحده جامعه بينالمللي را به نوعي به نفع خود بسيج کرده است. تهران در چنين اوضاعي در وضعيت دشواري قرار گرفته است. بايد بدانيم که در سياست کليدواژههايي همچون هرگز و غيرممکن وجود ندارد. بهگونهاي که مواضع کشورها با مقتضيات زمان، دچار تغيير و يا تعديل ميشوند. هدف بايد آن باشد که کشور را از برخورد فاجعهبار که منافع حياتي را به خطر مياندازد، حفظ کرد. خرد، درايت و کياست سياسي حتما راهگشا خواهد بود. در حال حاضر که کشور يک موضع تهاجمي را پيش گرفته بهصورت بد يا خوب بايد از اين مساله استفاده کرده و شرايط را تا حدودي تعديل کند. آيا اين احتمال وجود دارد که در صورت پيروزي احتمالي ترامپ در انتخابات 2020، پنتاگون بهدنبال عملياتي کردن سناريوي حمله به ايران باشد؟ آمريکاييها سعي داشتهاند تا گروههايي را که جنگ نيابتي انجام ميدهند، عقيم کرده و آنها را از صحنه خارج کنند. چون اين گروهها براي آمريکاييها ميتوانند مشکل آفرين باشند. بهگونهاي که اين گروههاي نيابتي با موشکهايي که در اختيار دارند ميتوانند پايگاههاي آمريکاييها را در بحرين، قطر، ترکيه و خليج فارس هدف قرار دهند که اين مساله براي آمريکاييها تلفات انساني در پي دارد. اما از سوي ديگر ممکن است اقدامات آمريکاييها عليه ايران محدود به اقدامات تنبيهي باشد. چنان که در زمان ريگان دو سکوي نفتي ايران را منهدم کردند و گفتند فراتر از آن دست به اقدام نظامي نخواهند زد. بهعنوان نمونهاي ديگر اوباما اعلام کرد که اگر سوريه از سلاحهاي شيميايي استفاده کند دست به اقدامات تنبيهي خواهند زد. البته آمريکا دست به چنين اقدامي نزد. بعد از آن اعلام داشت که ميبايستي راهکار سياسي را پيگيري کرد. لذا ممکن است دست به چنين اقدامات محدودي بزند. آمريکاييها به هيچعنوان نميتوانند نيروي نظامي پياده وارد ايران کنند، بلکه از راه دور دست به اقدام خواهند زد. واشنگتن با اقداماتش بهدنبال اين است که ايران را مجبور به نرمش کند. انتقال هواپيماها به منطقه و افزايش نيروهاي نظامي در پايگاههاي قطر، بحرين، ترکيه و افغانستان در اين چارچوب قابل ارزيابي است. ايران بايد تنها منافع خود را در نظر بگيرد که در اين صورت هر تصميمي که اتخاذ کند، گامي رو به جلو خواهد بود. در حال حاضر شرايط دشوار است اما در کشور احساس ضعف ديده نميشود. بنابراين اگر ميانجيگري تازهاي مطرح شود، تهران ميتواند تصميمات تازهاي اتخاذ کند. همچنين اروپا تا حدودي ميتواند فضا را تعديل کند. ترامپ بهدنبال تفاهمنامهاي هر چند حداقلي با ايران است. تا بدين وسيله با بوق و تبليغات از اين مساله به نفع جامعه بينالمللي و آينده انتخاباتش بهرهبرداري کند. با توجه به آنکه اگر گفتوگوهاي احتمالي که ترامپ نسبت به ايران دنبال ميکند، تا قبل از انتخابات 2020 محقق نشود، کاخ سفيد مشخصا از سه ابزار تحريم، مذاکره و يا جنگ چه سناريوي مشخص و يا اهدافي را در قبال ايران دنبال ميکنند؟ بهنظر ميرسد با توجه به اعزام نيروهاي نظامي و همچنين گسيل تجهيزات به منطقه دو احتمال وجود دارد. اول آنکه از تاثير گروههاي نيابتي ايران کم کند. چون ايران خاکريزها و دامنه امنيتي خود را به خارج از ايران (عراق، سوريه، لبنان و يمن) منتقل کرده است. دوم آنکه يا دست به اقدامات تنبيهي خواهند زد و يا اينکه همان گونه که جان کري پيشنهاد کرده بود ايران همين گونه کجدار و مريز اين دوره نه جنگ و نه مذاکره را سپري کرده تا سال 2020 و انتخابات آمريکا به سر آيد. اما بهنظر ميرسد آمريکاييها تا قبل از آنکه به انتخابات برسند اقداماتي را انجام دهند. لذا اين نگراني وجود دارد، بهخصوص آنکه اگر کار از کنترل خارج شده و يا اشتباهاتي صورت گيرد که منجر به درگيري شود، راهکار آمريکاييها حضور نظامي نخواهد بود. آنها سعي خواهند کرد توان ضربه را از ايران بگيرند. هر چند که ايران ابزارهاي متعددي در اختيار دارد که آمريکاييهاي نميتوانند آن ابزارها را از بين ببرند. آمريکا در انديشه ضربه به کشور است و فکر ميکند بازسازي حمله نظامي احتمالي بسيار سنگين و طولانيمدت خواهد بود. بهعنوان نمونه هنوز کشور نتوانسته خرمشهر و آبادان را بازسازي کند. درست است که پلها و جادهها احيا شده اما خرمشهر و آبادان ديگر همان شهرهاي پيش از جنگ نيستند. در مقابل اين احتمال نيز وجود دارد که فقط دست به اقدامات محدود بزنند تا بدين وسيله به هدف مذاکره برسند. اميد آن است که تهران تمام توان ديپلماتيک خود را در جهت نشان دادن چهره آمريکا به کار گيرد، بهخصوص در شرايط کنوني که متهم به حالت تهاجمي ميباشد بهترين فرصت براي استفاده از ابزار ديپلماسي است. با توجه به آنکه تهران گام دوم تعهدات برجامياش را کليد زده، اين مجموعه اقدامات ايران چه نتايج احتمالي را در بر خواهد داشت؟ ترامپ از ابتداي دوره رياست جمهورياش مدعي شد که ايران قصد دسترسي به سلاح هستهاي را داشته است. همچنين وي اوباما و جان کري را بهدليل امضا و پذيرش توافق هستهاي مورد نکوهش قرار داد. در حال حاضر آنها در مساله غنيسازي اورانيوم مبالغه ميکنند. آمريکا مدعي است ايران در حال بازگشت به همان مسير پيش از برجام است. اما برجام توافقي است که به نفع کشورهاي اروپايي، روسها و چينيها و در مجموع جامعه جهاني است. کشورهاي عضو برجام اگر مايل باشند که توافق هستهاي پايدار بماند بايد نوک پيکان اتهامات را متوجه آمريکاييها کنند. تا بدين وسيله هم برجام پابرجا بماند و هم سعي کنند تا آمريکا را تحت فشار قرار داده تا موضعش را تعديل کند. تا حدودي فرانسه و ايران مذاکراتي در اين خصوص انجام دادهاند. لندن تا حدودي مواضعش بيشتر همسو با آمريکاييهاست. آلمان و ايتاليا ميتوانند نقش مهمي در وضع موجود داشته باشند. اگر اتحاديه اروپا انسجامي از خود براي حفظ برجام در قبال آمريکا نشان دهد و استدلال آمريکاييها را مبناي قانوني تلقي نکنند ميتوانند فضاي جديدي بهوجود آورند که بازتابش هم در افکار عمومي داخلي آمريکا خواهد بود و هم کانديداي حزب دموکرات استراتژي ترامپ را براي پيروزي در انتخابات مورد انتقاد قرار دهند. بنابراين چنين فرآيندي به نفع ايران خواهد بود. با توجه به آنکه طي روزهاي گذشته روساي جمهور ايران و فرانسه تلفني صحبت کرده و پس از آن فرستاده ويژه مکرون به تهران سفر داشت. همچنين از سوي ديگر سفر امانوئل مکرون نيز به تهران مطرح است. مشخصا آيا مکرون ميتواند ترامپ را متقاعد کند تا واشنگتن به برجام بازگردد؟ پاريس اشاره کرده بود که هيچمانعي براي مذاکرات تازه در رابطه با برجام که نقاط ضعفي همچون مساله موشک نيز دارد وجود ندارد. بنابراين ممکن است فرانسويها بتوانند آمريکاييها را راضي کنند. اما مساله موشکي هم براي آمريکاييها و هم اروپاييها حائز اهميت است. چون ترامپ بهدنبال آن است که توافقي بهدست آورده و با بوق آن را بزرگ نمايي کرده و اين گونه وانمود نمايد که مانع دستيابي ايران به سلاح هستهاي شده است. بنابراين اگر فرانسه موفق شود يک و يا دو خواسته آمريکاييها را در چارچوب برجام حل و فصل کند، تا شرايط جديدي شکل گيرد، اين مساله بهدليل رابطه نزديک و دوستانه مکرون و ترامپ، ميتواند اثرگذار باشد. بهنظر ميرسد فرانسه در اين مساله جدي است. تهران درخصوص اينستکس اعلام داشت که اين ميزان از تبادلات اقتصادي در سازوکار مالي ميان ايران و برخي از پايتختهاي اروپايي حداکثر در چارچوب تسهيل خريد غذا و دارو خواهد بود. آيا با توجه به فشار همهجانبه وزارت خزانهداري آمريکا اينستکس ميتواند خواستههاي ايران را تامين کند؟ بايد بدانيم شرايط مدام در حال تغيير است. در پرتوي تغييراتي که پيش آمده ميتوان مواضع را اتخاذ و يا تعديل کرد. ايران اميد داشت که با پايبندي اروپا به برجام بتواند سرمايهگذاري و انتقال تکنولوژي انجام دهد. در مقطع زماني کنوني و در کوتاهمدت چنين مسالهاي عملي نيست. آنها مطرح ميدارند اينستکس مقدمهاي براي گشايش تبادلات ميان ايران و اروپا بوده و در آينده دست به اقداماتي در اين زمينه خواهند زد. ايران تاکيد ميکند اهدافي که در برجام مد نظر بوده، محقق نشده و سرمايهگذاري و انتقال تکنولوژي انجام نگرفته است. انتظار ايران از اتحاديه اروپا در برابر آمريکا تقريبا بيمعني شده و اروپاييها نشان دادهاند که نميتوانند در برابر آمريکا ايستادگي کنند. بنابراين چون چنين وضعي پيش آمده نگراني عمده آن است تا مساله بهنحوي فيصله يابد تا گزينه نظامي منتفي گردد. ايران ميتواند روي اين مساله جديتر باشد. چون موضع فرانسه به ترامپ نزديک است امکان چنين مسالهاي وجود دارد. موضعي هم که فرانسه اتخاذ کرد بهنظر ميرسد آلمان، ايتاليا و اسپانيا را همراه خواهد کرد. اما انگلستان چون در وضعيت خاصي قرار دارد ممکن است زياد اظهار وجود نکند چون مواضعش را به نفع آمريکا کرده است. آيا امضاي توافقنامههاي امنيتي ميان ايران و کشورهاي حاشيه خليج فارس ميتواند به کاهش تنش در منطقه کمک کرده و کشورهاي منطقه را از حالت تخاصمي به دوستي نسبي نزديک تبديل کند؟ اگر خرد سياسي در حکام اين کشورها وجود داشته باشد بدون شک از چنين پيشنهادي استقبال خواهد شد. بازنده اصلي در هر منازعهاي کشورهاي منطقه هستند. اولا اين کشورها مجبورند سرمايهگذاريهاي سنگيني در آمريکا انجام دهند. همچنين سلاحهاي پيشرفته و گرانقيمتي را خريداري کنند که توانايي استفاده از آنها را ندارند و به تبع آن ميبايستي کارشناساني را با هزينههاي هنگفت براي تعليم و استفاده از اين تجهيزات بهکار گيرند. لذا چنين مسالهاي هم به ضرر اوپک و هم کشورهاي منطقه است. اگر نگاه همهجانبهاي به مسائل منطقه وجود داشته باشد ميبايستي اين تنشها را کنار گذاشته لااقل راه همزيستي مسالمت آميز را در پيش گيرند. هر کشوري بهدنبال منافع خود است. در ديد کلي در نهايت بازنده هر منازعهاي کشورهاي منطقه خواهند بود. اين مساله کاملا روشن است بنابراين اگر کشورهاي منطقه دور انديشي و خرد سياسي داشته باشند مصالح و منافعشان در آن است که نوعي از مذاکره را در پيش گرفته که حداقل در آن روابط تبديل به نوعي همزيستي مسالمت آميز، همکاري و همگرايي شود. چنين روند احتمالي ميتواند فضاي تخاصمي در منطقه را تعديل کند