وردینژاد سکوتش را میشکند؟
شرق/ متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. دفتر حسن روحاني گويا به ديپلماتها علاقه خاصي دارد، چراکه در سمت معاونت سياسي، يک ديپلمات سابق را جايگزين يک ديپلمات ديگر کرده است، تا جايي که نخستين تبريک رسانهايشده به فريدون وردينژاد هم از سوي جواد ظريف ارسال شد. اگرچه گفته شده وردينژاد معاون سياسي دفتر رياستجمهوري شده، اما برخي رسانهها نوشتهاند که فريدون وردينژاد جايگزين مجيد تختروانچي در سمت معاون سياسي محمود واعظي شده است! واعظي رئيس دفتر روحاني است و حکم وردينژاد را هم او زده است. وردينژاد سالها بود حاشيهنشين سياست شده بود و تقريبا در فضاي رسانهاي هم اثري از او وجود نداشت. حتي وقتي سال 96 به سمت مشاور رسانهاي واعظي منصوب شد و بعد هم شايع شد که قرار است سخنگوي دولت شود، باز هم اين دوريگزيني رسانهاي را ترک نکرد. به سختي ميتوانيد خبر، اظهارنظر يا گفتوگويي از او در اين سالهاي اخير پيدا کنيد. در حکم رئيس دفتر رئيسجمهوري، براي فريدون وردينژاد آمده است: «جناب آقاي دکتر فريدون وردينژاد، نظر به مراتب تعهد، تجارب ارزنده و تواناييهاي تخصصي جنابعالي، به موجب اين حکم به سمت «معاون سياسي دفتر رئيسجمهور» منصوب ميشويد. انتظار دارد با همافزايي و بهرهگيري از مجموعه نيروها و امکانات دفتر رئيسجمهور و حوزه معاونت سياسي و همکاري نزديک با دستگاههاي اجرايي ذيربط نسبت به ارائه بهينه و بههنگام گزارشهاي تحليلي در موضوعات سياسي، اجتماعي و امنيتي به همراه پيشنهادات اقدام نماييد. توفيق شما را در انجام وظايف محوله با رعايت اصول قانونمداري، اعتدالگرايي و منشور اخلاقي دولت تدبير و اميد از خداوند متعال مسألت مينمايم. محمود واعظي رئيس دفتر رئيسجمهور». واعظي در نامهاش از وردينژاد خواسته که به مشي اعتدالي دولت متعهد بماند.وردينژاد تا همين دو سال پيش که مشاور رسانهاي شود، به مدت 12 سال هيچ سمت دولتياي نداشت. آخرين سمتش سفير ايران در چين مابين سالهاي 80 تا 84 بود و قبل از آن مديرعامل خبرگزاري ايرنا و روزنامه ايران در سالهاي 70 تا 81. بعد از مدتها در فروردين 95 او را در حاشيه يک جشن رؤيت کردند؛ در جشن فارغالتحصيلي دانشآموختگان دانشکده خبر. فريدون وردينژاد بعد از اينکه در سال 1389 به اجبار از استادي دانشکده مديريت دانشگاه تهران بازنشسته شد، ديگر به ندرت ديده شده و شايعات بسيار پيرامون او شکل گرفت، از جمله اينکه ممنوعالورود شده يا به تجارت بينالمللي رو آورده است. وردينژاد و مکفارلين البته سابقه وردينژاد پيش از دهه 70 هم جالب است و ردپاي او در ماجراي مکفارلين هم ديده ميشود، اما او حتي دراينباره هم سکوت کرده و هيچوقت تن به گفتوگو درباره ابعاد حضور خود در اين ماجرا و ناگفتههايش نداده است. به گفته سردار محسن رشيد، رئيس سابق مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه و از راويان جنگ، آقايان هاشمي و محسن رضايي هر دو در مذاکرات مکفارلين نماينده داشتند که فريدون وردينژاد از سوي آقاي رضايي و دکتر هادي و آقاي روحاني نماينده آقاي هاشمي بودند و اين تيم، تيم اصلي مذاکرهکننده ايران در مقابل آمريکاييها بوده است». به تعبيري ديگر هم گفته شده که وردينژاد که آن زمان معاون اطلاعات سپاه بود، به نمايندگي از سپاه و هادي به نمايندگي از مجلس در اين مذاکرات حضور داشتند. وردينژاد پس از آنکه مکفارلين تهران را ترک کرد نيز مسئول پيگيري توافقنامه مندرج در هتل استقلال شد. در خاطرات مرحوم هاشمي هم از وردينژاد در همان ماجراي مکفارلين زياد نام برده شده است.در کتاب «جنگ گرگ و ميش؛ تاريخ سري مناقشه ٣٠ ساله آمريکا با ايران» که فصلهايي از آن در روزنامه نيويورکتايمز منتشر شد و سايت تاريخ ايراني هم ترجمه کرده، آمده است: «...روز ۲۸ شهريورماه {علي هاشمي} بهرماني و دو تا از مأموران سپاه پاسداران، يکيشان فريدون مهدينژاد [وردينژاد صحيح است. م] که کيو همراه مکفارلين در تهران ديده بودش، براي ديداري فوقالعاده با آمريکاييها وارد واشنگتن شدند... وقتي ماجراي گشايش مخفيانه روابط با ايران کامل رو شد، ريگان به وزارت امور خارجه دستور داد مسئوليت هرگونه گفتوگوهاي تازه با ايران را بهعهده بگيرد. چارلز دانبار، از مأموران وزارت امور خارجه که هيچ اطلاعي از مذاکرات پيشين با ايرانيها نداشت، به جورج کيو پيوست تا روز ۲۲ آذرماه در فرانکفورت با فريدون وردينژاد ديدار کنند. دانبار به دستورات پايبند بود. نگرانيهاي استراتژيک درباره اتحاد جماهير شوروي که به مبادلات تسليحاتي انجاميده بود، هنوز پابرجا بود؛ اما قرار بود تا وقتي ايران کماکان از گروگانگيري و تروريسم پشتيباني ميکند، ديگر حرفي از تبادلات تسليحاتي يا عاديسازي روابط در ميان نباشد. وردينژاد کوشيد براي آمريکاييها خودشيريني کند؛ گفت ايران کماکان به ادامه روند گشايش روابط پايبند است. تأکيد کرد ايالات متحده بايد سر حرفهايش درباره تأمين سلاح بيشتر براي ايران و تلاش براي آزادي افراد زنداني در کويت بماند و در عوض ايران نيز از نفوذش براي آزادي گروگانهاي ايراني استفاده خواهد کرد. دو طرف در نهايت به بنبست رسيدند. دانبار به ايالات متحده برگشت و کيو نيز در اروپا ماند تا سري به نوههايش بزند. روز ۲۳ آذر کيو در اتاق هتلش بود که به او تلفن شد. آن طرف خط وردينژاد بود؛ ميخواست فردا صبح ديداري فوري و اضطراري با کيو داشته باشد. کيو موافقت کرد؛ چون اين دو آدم در يک سال گذشتهاش باهم رفيق شده بودند. وردينژاد گفت با بالادستيهايش صحبت کرده (اگرچه ظن کيو به اين بود که او با مقامي بلندپايه در فرانکفورت صحبت کرده)؛ «تهران خيلي مشتاق پيشبرد روند است و ميخواهد بداند وزارت امور خارجه آمريکا چقدر سريع ميتواند برنامه و طرحي براي تحقق اين قضيه بريزد». وردينژاد گفت ايالات متحده وعده موشکهاي تاو، اطلاعات و همکاري براي خلاصشدن از شر صدامحسين را داده بود. اصرار کرد کيو دوباره به واشنگتن برگردد و صحبت کند؛ چراکه آمريکا زير اين تعهداتش زده است. با وجود مخالفتهاي ديرپاي شولتز، او نميخواست باب مراوده با ايران را ببندد. وردينژاد با رفسنجاني مشورت کرده بود و اشاراتي ميآمد در مايههاي اينکه وزير امور خارجه ايران علاقهمند به همکاري از اين طريق است. شولتز نميخواست پاي سيآياي به قضيه باز شود، در نتيجه دستور داد کيو در جريان جزئيات قرار نگيرد. دانبار برنامهريزي کرد و ششم ديماه وردينژاد را در ژنو ديد تا دوباره تصريح کند باب اين رابطه را باز نگه داشتهاند تا پيغامها ردوبدل شوند؛ اما روزگار تأمين سلاح و اطلاعات به سر آمده». وردينژاد و روحاني در همه اين سالها، به سياستهاي رسانهاي دولت روحاني انتقادهاي بسياري وارد بوده است، بهويژه از سوي اصلاحطلبان. سال 96 نيز که وردينژاد مشاور رسانهاي دفتر رئيسجمهور شد، گمان بر اين بود که شايد تغيير جهتي اساسي در اين سياستها رخ دهد؛ اتفاقي که رخ نداد؛ آنهم درحاليکه معاون ارتباطات و اطلاعرساني دفتر رئيسجمهوري از همان ابتدا تاکنون، پرويز اسماعيلي، مديرعامل سابق خبرگزاري مهر است. تضاد و يکپارچهنبودن سياستهاي دولت، بهويژه سياستهاي رسانهاي آن، از نقاط ضعف دولت روحاني از همان ابتدا بوده و هست. زماني که وردينژاد مشاور رسانهاي دفتر روحاني شد، عبدالله ناصري، مديرعامل پيشين ايرنا در دوران اصلاحات، به اعتماد گفته بود: «از آنجايي که ارتباطات و اطلاعرساني نهاد رياستجمهوري در اختيار دفتر رئيسجمهور است، طبيعي است که سپردن اين بخش به فردي مناسب، بسيار مفيد خواهد بود. چون رشته تخصصي وردينژاد همين بوده و تجربه سالها کار در حوزه رسانه را داشته است، حتما ميتواند نواقص موجود را تاحدودي برطرف کند». او تأکيد کرده بود اگر جاي واعظي بود، کاري ميکرد که وردينژاد سخنگوي دولت بشود؛ اتفاقي که بازهم نيفتاد. ناصري همان زمان گفته بود: «من وردينژاد را خيلي به گفتمان اصلاحطلبانه آقاي روحاني نزديک ميدانم و معتقدم با استفاده از تجارب خود و توانايي مديريتي ميتواند هماهنگکننده خوبي باشد». اين در حالي است که حالا واعظي در حکم خود از وردينژاد خواسته نه به مواضع اصلاحاتي بلکه به مواضع اعتدالي حسن روحاني پايبند بماند. چين و وردينژاد وردينژاد البته در اين سالها کتابي در زمينه مديريت بحران و رسانهها نوشته و مقالهاي نيز در سايت ديپلماسي ايراني درباره چين منتشر کرده است. او درباره کشوري که سالها سفيرش بود، ميگويد: «در چين، تقسيم جامعه به بد و خوب، دوست و دشمن يا سپيد و سياه معنى ندارد و معمولا زندگى در محيط خاکسترى در جريان است... در جمهورى خلق چين، التهاب، افراطگرى و عواطف و احساسات سياسى و اجتماعى کمتر به چشم مىخورد و در عوض، احساسات ملى، بيگانهپذيرى و رشد شاخصهاى حرکت عقلايى و سودمحور، همگانى شده است. در اين جامعه، نخبهگرايى و ديوانسالارى حزبى، هادى تودههاى فرمانبر چينى است. پس ايران بهراحتى قادر است شبکهاى فکور از نخبگان تأثيرگذار را مرکز توجه قرار دهد و در صورت ضرورت از همراهى آنان بهره ببرد... از ديد چينىها هيچکس و هيچ چيز ، بد نيست و همه چيز بايد در اختيار مردم خوب چين باشد؛ به همين دليل چين جديد و نسل نو، نهتنها اژدهايى ترسناک نيست، بلکه از گونهاى از الگوهاى رفتارى و قواعد کردارى روشن بهرهمند است که در آن افسردگى، بدخلقى، عصبيت و انزواگرايى تعريف و جايگاهى ندارد و هر معاملهاى را با لبخند، ابرام، اصرار و انعطاف قابل انجام مىداند. اينگونه است که مشاهده مىکنيم با وجود سازماندهى طولى و تصميمگيرى متمرکز حزبى، تصميمسازى، فرصتآفرينى و بسترسازى در دستان نخبگان و مبتنى بر عقلانيت و فرزانگى است و تمامى ديدگاهها، ابتکارها و نوآورىها در ساخت و اجراى استراتژىها مهم شمرده مىشوند».