اعتماد/ « تصاعد در تنش » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته رحمان قهرمانپور است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
از روز پنجشنبه امريکاييها مدعي شدهاند که يک پهپاد ايراني را برفراز خليج سرنگون کردند که البته اين موضوع توسط ايران تکذيب شد. اما سوال اصلي اينجاست که اين نوع فضاسازي امريکا با چه هدفي صورت ميگيرد؟ هر چند که تاکنون اطلاعات زيادي از جزييات ادعاي امريکاييها منتشر نشده است، از همين رو ناگزير هستيم که اين موضوع را با حدس و گمان مورد تحليل و بررسي قرار دهيم. در حال حاضر به نظر ميرسد، بخشي از تيم دونالد ترامپ رييسجمهور ايالات متحده و شخص او چندان بيميل نيستند که يک نوع درگيري محدود نظامي در خليج فارس ايجاد کنند. يعني يک درگيري نظامي کنترل شدهاي که دونالد ترامپ بتواند از آن بهرهبرداري مطبوعاتي براي کمپين تبليغاتي خود انجام دهد و به نوعي بيان کند در شرايطي که ايرانيها وارد مذاکره نشدهاند، ايرانيها مسيري که انتخاب کردهاند مسير درگيري است و من هم از اين مسير نميترسم و اين مسير را ادامه خواهد داد تا زماني که خواسته خود را محقق کند. يک سناريوي امريکاييها اين موضوع است و تلاش ميکنند در اين مسير قدم بردارند و ممکن است، تيم تندرويي که اطراف آقاي ترامپ قرار دارند اين سناريو را مطرح کرده باشند که اگر ايران به مذاکره تن ندهد، امريکا بايد به سمت يک درگيري نظامي محدود کنترل شده با ايران برود تا پرستيژ جمهوري اسلامي را در منطقه تضعيف کند و ترامپ از آن بهرهبرداري لازم را براي انتخابات ببرد. در مقابل ايران نيز اعلام کرده که هر نوع درگيري اوليه به معني آغاز يک جنگ خواهد بود و به يک درگيري محدود ختم نخواهد شد. اگر اين دو سناريو را کنار يکديگر قرار دهيم، داستان پهپاد مقداري شفافتر ميشود. به اين معني که ترامپ عنوان ميکند که پهپاد ايران را مورد هدف قرار دادم بدون اينکه ايران واکنشي نسبت به آن نشان دهد. بنابراين تهديد ايران توخالي است و عملي نخواهد شد. هر چند اين موضوع يک سناريو است اما اگر تصوير را به شکلي کلانتر تبديل کنيم به نظر ميرسد، تنشها در خليج فارس حالت تصاعدي به خود گرفته و در اين شرايط ممکن است برخي اتفاقات و تصادفاتي رخ دهد که اصلا مشخص نيست چه کسي عامل آن است و خود اين اتفاقات ميتواند زمينهساز درگيري شود و اين چيزي است که اکنون بسياري از کشورها نگران آن هستند. ايران نيز صراحتا از برخي کشورها و به طور مشخص چين، ژاپن و اروپاييها خواسته است که مسووليتپذيري بيشتري نسبت به برجام داشته باشند و به امريکا فشار وارد کنند که از افزايش تنش در منطقه جلوگيري کنند. در حال حاضر امارات و تا حدي عربستان به نوعي اعلام کردند که مايل به تصاعد تنش نيستند و اينها نشان ميدهد که افزايش تنش در خليج فارس منجر به يک درگيري ناخواسته و جدي شود. اما موضوع ديگري که بسيار حايز اهميت است، بحث آسيب ساير کشورهاي حاشيه خليج فارس از اين موضوع است چراکه اکثر اين کشورها بسيار آسيبپذير به لحاظ امنيت ملي هستند. برخي کشورها مانند امارات، بحرين و قطر به صورت جدي ضعف ژئوپولتيک دارند چراکه به لحاظ وسعت بسيار کوچک و آسيبپذير هستند و بدون عمق استراتژيک و بدون موانع طبيعي ژئوپولتيکي که بتواند جلوي تهاجم را بگيرد، وضعيت اين کشورها را نگرانکننده کرده است. کشورهاي کوچکي مانند کويت، قطر، امارات و حتي بحرين در مقايسه با عربستان و عمان به مراتب آسيبپذيرتر هستند. از سويي ديگر موضوع عربستان نيز حايز اهميت است. مساله عربستان اين است که يک بازي بزرگ را آغاز کرده و يک بلندپروازي سياسي دارد که اين موضوع در واقع متکي به زيرساختهاي داخلي عربستان نيست و بيشتر منوط به اين است که امريکا از عربستان حمايت ميکند. از همين رو عربستان بخش عمده استراتژي خود را در اين بلندپروازي سياسي در تلاش براي جايگزين کردن خود به جاي مصر در جهان عرب عمدتا منوط به اين موضوع کرده است که امريکا با عربستان سعودي همراهي کند. اما فضاي طي 3 سال گذشته نشان داده که آقاي ترامپ هم از عربستان پول دريافت ميکند و هم با آنها همراهي نميکند. بنابراين عربستان و امارات به دليل اين رفتار ترامپ در اين موضعگيري خودشان دچار ترديد شدند و به اين جمعبندي رسيدهاند که اگر درگيري نيز صورت گيرد، امريکا در حمايت از اين کشورها ورود نخواهد کرد بنابراين نگراني هر کدام از اين کشورها نگراني خاص خودشان است. کشورهاي کوچک نگراني خاص خود را دارند، قطر به دليل درگيري با عربستان و امارات، کويت به دليل وضعيت ژئوپولتيکي منحصر به فردي که دارد در يک طرف آن عراق قرار دارد که در شرايط چندان آرامي به سر نميبرد در سوي ديگر آن عربستان قرار دارد که قصد دارد در امور داخلي اين کشور دخالت کند و در سوي ديگر بحرين نيز موقعيتي مشابه دارد. از همين رو هر يک از اين کشورها ضمن اينکه نگراني خاص خود را دارند اما در عين حال يک نگراني کلي هم دارند، آن هم اين است که امريکاييها برخلاف وعدههايي که تاکنون دادهاند واقعا در مقابل بحرانها و درگيريهاي نظامي نتوانند از اين کشورها در حدي که انتظار دارند، حمايت کنند. هر چه شدت بحران در خليج فارس افزايش پيدا ميکند اين نگرانيها نيز عميقتر ميشود. اما اگر بخواهيم آينده تنش ميان ايران و امريکا را مورد بررسي قرار دهيم، نظريههاي بحران اين موضوع را مطرح ميکند که يک بحران زماني فروکش پيدا ميکند که به اوج خود ميرسد. از همين رو کشورهاي منطقه و دو طرف درگيري يعني ايران و امريکا چه برداشتي از صحنه و بحران داشته باشند، نقطه اوج بحران تعريف ميشود. يعني اگر امريکاييها به اين جمعبندي برسند که بحران هنوز به اوج خود نرسيده است اين مسير را ادامه خواهند داد و اگر ايران نيز به اين جمعبندي برسد که بحران به حدي نرسيده که بخواهد تصميم به کنترل آن بگيرد ممکن است ايران هم در مقابل اقدامات امريکا واکنش نشان دهد. از همين رو چه زماني دو طرف به اين ادراک برسند که بحران به اوج خود رسيده تا بخواهند آن را کنترل کنند بسيار حايز اهميت خواهد بود.
بازار