خبرآنلاين/
متن پيش رو در خبرآنلاين منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
محمد فاضلي-استاد دانشگاه شهيد بهشتي| شهرکي در لواسان ساخته ميشود شامل چند ده ويلا، با ديوارهاي بلند و نامش «باستي هيلز» که گفته ميشود ويلاهايش حداقل شصت هفتاد ميليارد تومان قيمت دارند و به گفته ديگراني، ويلاهاي چند صد ميلياردي هم در آن ساخته شده است.
«بِوِرلي هيلز»، نام شهري در اطراف لوس آنجلس آمريکاست و شبيهترين نام به «باستي هيلز» است، تصاوير اينترنتي از ويلاهاي باستي هيلز و بورلي هيلز را با هم مقايسه ميکردم (به شرط صحت تصاوير باستي هيلز) و آشکار بود که معماري حاکم بر دو منطقه بسيار شبيه است اگرچه يکي در ايران و ديگري در آمريکا، دو کشوري که چهل سال است با يکديگر روابط خصمانهاي داشتهاند. احوال ساکنان دو منطقه نيز آنچنان که وصف شده، کم و بيش يکسان است.
تصورم اين است که باستي هيلز و بِوِرلي هيلز، به شکلي تناقضآميز، شباهتهايي بسيار مهمتر و عميقتر از شباهت نامها، و همزمان تفاوتهايي بسيار بزرگ را نشان ميدهند که اصلاً نبايد در سايه شباهت معماري و سبک زندگي احتمالاً مشابه رايج در اين دو منطقه، آنها را فراموش کرد.
بورلي هيلز با ويلاها، خيابانهاي منحصر به فرد، باغها و فضاي سبز و بقيه مشخصاتاش، نمودي از رؤياي آمريکايي است. ترکيب واژه «باستي» که ظاهراً نام سنتي منطقه يا خياباني در لواسان بوده است با واژه انگليسي «هيلز»، ابداً تصادفي نيست بلکه بروز جمعي رؤيايي آمريکاييشدن است. نميدانم چند شهرک يا منطقه ديگر در جهان هست که با چنين ترکيبي و به تقليد از بورلي هيلز نامگذاري شده باشد.
اگر بورلي هيلز نمودي از نابرابري و ستايش دنياگرايي است، باستي هيلز هم همين تصوير را به جامعه ارائه ميکند. اين تفاوت مهم اما پابرجاست که باستي هيلز در دل ايدئولوژيکترين نظام سياسي ضد سرمايهداري آمريکايي روييده؛ جايي که عدالت بيش از هر مفهوم ديگري دستمالي شده است.
باستي هيلز و بورلي هيلز تمايزهايي را نيز عميقاً آشکار ميکنند. بورلي هيلز اگرچه نمود نابرابري و دنياگرايي، اما محصول سرمايهداري بازار، عدم مداخله دولت در بازار، کارآفريني، صنايع نوآور فناوريهاي خلاق، و سلبريتيهايي است که از دل صنعت فرهنگ بازارگراست.
باستي هيلز لواسان در مقابل محصول سرمايهداري دولتي، مداخله شديد دولت در بازار، سرکوب فناوري، نابودي خلاقيت، توزيع رانت، سوداگري املاک، و مولود اقتصادي است که ميانگين رشد اقتصادي يک دهه اخير آن منفي يا نزديک به صفر است.
باستي هيلز بهواقع دم خروس همه تناقضهايي است که حکمراني را در بر گرفته است. باستي هيلز لواسان، يک سويه درونمايه آمريکايي سازي حکمراني (يعني نظام اقتصادي مولد رانت، نابرابري، دنياگرايي) و همزمان سويه ديگري از غيرآمريکايي بودن (ناتواني در حمايت از فناوري، کارآفريني و خلاقيت غيررانتي؛ و عدم مداخله فسادآميز در بازار) را به شکل متناقضي در هم ميآميزد.
باستي هيلز اگرچه گفته ميشود فقط شامل ۳۷ ويلاست، اما نمودي از مصرفگرايي، باشکوهسازي، تنآسايي و پوليشدن آمريکايي، و بهواقع بروزي از ناخودآگاه آمريکاييزده پرورشيافته در جامعه و سياست ديني ايراني است که ساختارهاي رانتي اقتصاد مقوّم آن هستند.
باستي هيلز، تابلويي از رابطه عشق و نفرت سياست، اقتصاد و جامعه ايراني در تقابل با رؤياي آمريکايي است. باستي هيلز يک حادثه استثنايي نيست که جدا از فرايندهاي جاري سياست و اقتصاد ايراني، توسط عدهاي خاص، خلق شده باشد. باستي هيلز تابلوي از ناخودآگاه، آرزوها و اميال، فرايندهاي توزيع ثروت، سازوکارهاي اعمال/نقض قانون و دهها رويه جاري در کشور است.
باستي هيلز سويه ديگري حاشيهنشيني و فقر در اطراف شهرهاست؛ تجلي بيروني ساختار بودجه و يارانههاي پنهان؛ و مجسمهاي از رياي سيستماتيک آميخته در تار و پود سياست است. بزرگترين اشتباه آن است که باستي هيلز از واقعيتي ساختاري جامعهشناختي، سياسي و از جنس حکمراني، به جاهطلبي و دنياخواهي چند سوپرثروتمند تقليل داده شود که اکنون با يک دستور قضايي درهاي قلعهشان به روي عدالت و مردمخواهي گشوده شده است.
*کانال تلگرامي نويسنده
بازار