تحریم دیپلماسی- تحریم صدای مخالف
اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست اميرعلي ابوالفتح| کشورها مانند انسانها اقدامات اشتباه مرتکب ميشوند و هر کشور يا هر آدمي که بزرگتر باشد، اشتباه بزگتري هم انجام ميدهد. در ميان کشورهاي جهان، ايالات متحده خود را يک به اصطلاح «سوپرپاور» (ابرقدرت) قلمداد ميکند، کشوري با قويترين اقتصاد جهان، با بزرگترين ارتش تاريخ، با نفوذ سياسي جهاني، با حق وتو در شوراي امنيت سازمان ملل و با دهها مورد ديگر از شاخصهاي يک کشور قدرتمند. با اين حال، چنين کشوري نيز اشتباهاتي انجام ميدهد و برخي از آنان نيز اشتباهات بزرگي به شمار ميآيند. البته در اين مجال، فرصتي براي فهرست کردن اشتباهات بزرگ امريکا در دهههاي اخير نيست. با اين حال، اگر روزي چنين فهرستي ارايه شود، تحريم وزير امور خارجه ايران در زمره اين اشتباهات خواهد بود. البته نه الزام به اين دليل که اين تحريم عليه شخص محمد جواد ظريف اجرا شده يا اينکه فقط وزير امور خارجه ايران تحريم شده است. بلکه اين اقدام، لطمه بزرگي به ديپلماسي در قرني است که ظاهرا جنگهاي نظامي را کنار گذاشته و بيش از هر زمان ديگري در تاريخ بشر، به سمت استفاده از ظرفيتهاي ديپلماتيک براي حل معضلات جهاني در حال حرکت است. محمدجواد ظريف صرفا يک مقام دولتي نيست که تحريم ميشود، نام مقامات زيادي از کشورهاي مختلف جهان در فهرست تحريمهاي امريکا ديده ميشود. همچنين، محمدجواد ظريف تنها فرد ايراني نيست که تحريم ميشود، از عاليترين مقام ايران- رهبر معظم انقلاب- تا خيل کثيري از فرماندهان نظامي و شخصيتهاي غير نظامي ايران نيز در فهرست امريکاييها قرار دارند. اما چه چيزي، تحريم محمدجواد ظريف را در زمره اشتباهات بزرگ امريکا قرار ميدهد؟ پاسخ، تحريم ديپلماسي است، تحريم صداي مخالف. گرچه محمدجواد ظريف به دليل تصدي مقام وزارت امور خارجه ايران و اجراي به گفته امريکاييها «منويات رهبر عالي ايران» در جهان، تحريم شد، اما بيش از همه اينها، ظريف سمبل نوعي تفکر و گفتمان سياسي بود، سمبل صداي مخالف بود، صداي مخالف با قرائت رسمي امريکا از جهان.تفکري که افرادي همچون ظريف آن را نمايندگي ميکنند، دفاع از منافع ملي ايران ضمن حفظ مناسبات منصفانه با جهان است؛ به عبارت ديگر، اين تفکر خواهان حفظ کيان کشور، حفظ ارزشهاي انقلاب اسلامي، حفظ منافع ملي، حفظ صلح و حفظ ديپلماسي است. در حالي که در امريکا جرياني با پيروزي دونالد ترامپ در انتخابات دو سال پيش به قدرت رسيده است که از کشورها- چه ايران و روسيه و چين و کره شمالي تا ترکيه و فرانسه و بريتانيا و کانادا- تبعيت ميخواهد. اين جريان، چندان براي مذاکره و توافق در راه پيشبرد منافع امريکا ارزش قائل نيست و عمدتا بر اعمال قدرت سخت از طريق جنگ اقتصادي تاکيد ميکند. در عين حال، اين جريان تماميتخواه در امريکا، با وجود بياعتمادي به ابزار ديپلماسي عمومي، بهشدت در برابر ناديده گرفته شدن از سوي رقبا، منتقدين و حتي متحدين واکنش نشان ميدهد. به همين دليل کوچکترين نقدي به سياستهاي دولت کنوني امريکا با حملات توييتري رييسجمهوري امريکا همراه ميشود. با توجه به چنين روحيهاي در امريکا، محمدجواد ظريف به چهره شاخصي از «تمرد و هوچيگري» بدل شده است. تمرد از اين بابت که فشار حداکثري امريکا بر ايران را به فشار حداکثري ايران بر امريکا پاسخ داده و هوچيگري نيز به اين دليل که با زباني قابل فهم و اقناعي، سياستهاي دولت امريکا در قبال ايران را براي جهانيان به تصوير کشيده است. اوج اين «هوچيگري» ابداع عبارت «تيم- ب» بود که از وجود شکاف در نظام تصميمگيري ايالات متحده حکايت داشت و رييسجمهوري امريکا را تحت تاثير سه بازيگر خارجي شامل بنيامين نتانياهو از اسراييل، محمد بنسلمان از عربستان سعودي و محمد بنزائد از امارات متحده عربي توصيف ميکرد. به هر حال، اکنون محمدجواد ظريف تحريم شده است که به گفته امريکا نتواند منويات رهبر ايران را در جهان اجرا کند و «مالهکش اعظم» نظام جمهوري اسلامي ايران نباشد. با اين حال، چنين برخوردي با عاليترين مقام دستگاه ديپلماسي ايران بيانگر آن است که دولت امريکا در تلاش است امکان هرگونه مذاکره يا توافق با ايران را ببندد. برخلاف تبليغات انجام گرفته از سوي دولت ترامپ، اين امريکا بود که از برجام خارج شد، تحريمهاي سنگيني را بر ايران اعمال کرد، بخشي از سازمان نظامي ايران را به عنوان گروه تروريستي معرفي کرد، رهبر ايران را در فهرست افراد تحت تحريم قرار داد و نهايتا وزير خارجه ايران را تحريم کرد. همه اين اقدامات نه براي کمک به رسيدن به توافق، که تلاش براي رسيدن به هرگونه توافق با ايران انجام گرفته است. به عبارت ديگر سياست امريکاي ترامپ بر پايه تمکين ايران و نه توافق با ايران شکل گرفته است . امريکا با تحريم ظريف، ديپلماسي را تحريم کرد، صداي مخالف را تحريم کرد.پيامدهاي اين رفتار در آينده براي بازداشتن جهان از ورود به جنگهاي ويرانگر که در قرن بيست و يکم برپايه نبردهاي اقتصادي شکل ميگيرد، بسيار مخرب خواهد بود. مسلما تحريم سکاندار دستگاه ديپلماسي ايران، آخرين تحريم از اين نوع نخواهد بود، همانگونه که تحريم صداي ايران آخرين تحريم از صداي اعتراضي يک کشور به نظم غيرمنصفانه امريکايي نخواهد بود.