روایتی از طرح جدید انتخاباتی سعید حجاریان و دیگر اصلاح طلبان
آرمان ملي
بروزرسانی
آرمان ملي/ متن پيش رو در آرمان منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
اين روزها سياسيون دو جناح در حال برنامهريزي براي انتخابات مجلس يازدهم هستند و به بررسي راهکارهايي ميپردازند که بتوانند بيشترين نتيجه را کسب کنند. چندي قبل در اردوگاه اصلاح طلبي بحث عدم شرکت درصورت ردصلاحيت گسترده مطرح شد که بلافاصله با نظر بزرگان اين جريان تحريم انتخابات از روي ميز برنامهريزي برداشته شد. موضوع مهم ديگري که اکنون در احزاب اصلاح طلب مورد بررسي قرار ميگيرد عملکرد فراکسيون اميد در مجلس دهم است؛ در آن برهه اصلاحطلبان با چالش کانديدا مواجه شدند. بنابراين از نيروهاي اصولگراي اعتدالي مانند مطهري و لاريجاني براي حضور در ليست انتخاباتي خود که نام «اميد» داشت دعوت کردند اما طي 4 سال فعاليت اين مجلس برخي اعضاي فراکسيون تابع نظر اصلاحطلبان و سران فراکسيون نبودند و براي برخورداري از تضمين تاييد براي مجلس يازدهم راه خود که برخي اوقات برخلاف مشي اکثريت اعضاي اصلاحطلب فراکسيون اميد بود را طي کردند. سعيد حجاريان در جايگاه تئوريسين اصلاحات هم در اين باره به سازندگي ميگويد: «ما اگر صد نفر نماينده به مجلس بفرستيم، اما ليدر نداشته باشند، به هر طرفي ميلغزند و هزينه ايجاد ميکنند، فراکسيون اميد به چنين وضعيتي دچار شد، لذا ميبينيم استراتژي دقيق ندارد و مواضعش ناهمگون و رأيهايش غيرشفاف است، اما در مقابل راديکالهاي مجلس مدير دارند. به خاطر داريد زماني آقاي ناطق نوري در مجلس بود و چنين نقشي را براي راستها ايفا ميکرد؛ ميگفت اگر دست به عمامهام زدم يعني رأي منفي بدهيد و اگر دستم پايين بود رأي مثبت بدهيد، يعني نظر نمايندگان به رهبر فراکسيونشان بود. ما بايد سطح رئيس فراکسيون اصلاحطلبان را بالا ببريم.» آنچه حجاريان به آن اشاره دارد عملکرد محمدرضا عارف به عنوان رئيس فراکسيون اميد است. چنانکه محمد عطريانفر در مرداد 96 گفت: «فراکسيون اميد در حوزه مديريت نيازمند بازنگري و ارزيابي مجدد ظرفيتهاست. علت اين تحليل ناشي از آن است که بخشي از نيروهاي فراکسيون اميد مشخصا رأي خود را به چهرههاي مورد نظر روحاني ندادند. طبيعي است که اگر مديريت مناسبتري صورت ميگرفت، شايد شخصيتي مثل حجتي که عملکردش مورد تاييد همه جناحهاست، رأي بالاتري ميگرفت يا مهندس بيطرف که از چهرههاي موفق دولت اصلاحات بود، ميتوانست رأي اعتماد بگيرد.» يا تاجرنيا عضو شوراي مرکزي حزب اتحاد ملت با تأکيد بر اينکه «در شوراي سياستگذاري اصلاحطلبان، افراد حقوقي بايد جايگزين افراد حقيقي شوند»، ميگويد که«عارف تجربه تشکيلاتي و سياسي کافي ندارد. از اين رو، بخشي از ضعف عملکرد فراکسيون اميد به مديريت ايشان برميگردد.»
رفع ابهام از مشارکت مشروط
موضوع ديگري که حجاريان به آن اشاره کرد مشارکت مشروط است. سعيد حجاريان در فروردين ماه سال جاري بحثي تحت عنوان «مشارکت مشروط» در انتخابات را مطرح کرد. اين موضوع داراي موافقان و مخالفاني در جريان اصلاحات است که به عنوان نمونه اسماعيل گراميمقدم عضو حزب اعتماد ملي مشارکت مشروط در انتخابات را نوعي تحريم انتخابات دانست و گفت: اين رويکرد به نااميدي مردم خواهد انجاميد و اين درحالي است که در وضعيت کنوني تمامي فعالان سياسي و ارکان نظارتي و حاکميتي بايد مشارکت مردم در انتخابات 98 را دغدغه خود بدانند. اکنون حجاريان توضيح بيشتري درباره مشارکت مشروط داد و به سازندگي گفت: « من درباره «حضور مشروط» در انتخابات نکاتي را گفتم يکي از ابعادش اين است که منتظر بمانيم و ببينيم هسته اصولگرايان بنا دارند چگونه انتخاباتي را برگزار کنند، وجه ديگر حضور مشروط، اشتراط با نفس است؛ يعني بايد ميان خودمان بر سر کيفيت زمين بازي انتخابات توافق کنيم، اين دو شرط پهلو به پهلوي هم هستند. البته شرطهاي ديگري هم وجود دارد که لازمه طرح و تحقق آن، تهيه منشور اصلاح طلبي است.» وي ادامه ميدهد: «استراتژي سکوت در انتخابات با عبور مقطعي از انتخابات ما را ضربهپذير خواهد کرد، زيرا ممکن است عدهاي حتي در مرکز اصلاحات رأي دهند و اين به شکنندگي ميانجامد و هسته سخت قدرت قادر است اين افتراق را به هر طريق که مايل است، ترجمه کند. از اين جهت، شايد عبور مقطعي از انتخابات رويکرد مناسبي باشد. اما نياز به ترويج آن نيست؛ اگر شرايط فراهم نشد، با ذکر دلايلي از خير انتخابات ميگذريم همين، اما «عبور از انتخابات» استراتژي دقيقي نيست، زيرا حکم به پايان پروژه اصلاحي سياست محور ميدهد.»
ترسيم منشور اصلاح طلبي
موضوع ديگر منشور اصلاحطلبي است که نخستين بار از سوي کارگزاران مطرح شد. فرزانه ترکان عضو شوراي مرکزي حزب کارگزاران در آذر ماه سال گذشته گفته بود: «هيچ منشوري براي اصلاحطلبي تاکنون نوشته نشده و به طور اجماع هم روي کاغذ نيامده است. اين درحالي است که حتي خود اصلاحطلبان هم طيف اصلاحطلبي را به طور دقيق نميشناسند حتي نميدانيم که مواضعمان در مشکلات اجتماعي، تصميمگيريهاي سياسي و اقتصادي مشخصا چيست. امروز براي اصلاحطلبان که در برخي موارد با يکديگر اختلاف نظر دارند و در مواردي متفق هستند، بهترين فرصت جهت نوشتن اين منشور در شوراي عالي اصلاحطلبان است تا بتوانند اتفاق نظر طيفهاي معتدل يا تندروتر را جذب کنند. نوشتن منشور اولا موضع اصلاحطلبان را در موارد مختلف مشخص ميکند و اگر ميخواهيم در موارد اجرايي و تصميمگيريها در مجلس افرادي را معرفي کنيم، بايد مطمئن شويم که آن افراد به منشور نوشتهشده اعتقاد دارند. تا الان اينطور نبوده است. هر فردي که مثلا عکس آقاي خاتمي يا آيت ا... هاشمي رفسنجاني را همراه داشت اصلاحطلب شمرده ميشد و اين درحالي است که صرفا طرفداري فرد يا افرادي از مسالهاي اصلاحطلبانه، حمل بر اصلاحطلب بودنشان نيست. زيرا با همين تفکر است که دربسياري از موارد بسيار راحت برخي را وارد ليست اصلاحطلبان کرديم و وارد مجلس و شوراي شهر شدند، اما معلوم نيست که مواضع اينهايي که به واسطه ليست اصلاحطلبي رأي آوردند چيست. ما هم اعلام مواضع نکردهايم که آنها چه تفکري دارند. البته حزب کارگزاران جزو احزابي بوده که اين منشور را به صورت پيشرو در ابتداي فعاليتش نوشت. اين حزب در منشور نوشته است افکارش ايدئولوژيهاي سياسي، مواضع اجتماعي و اقتصادياش چيست. گمان نميکنم که احزاب ديگر به اين شکل چنين منشوري را تدوين کرده باشند که اگر هم تهيه کردند هنوز خيلي کامل و جامع نيست.» اکنون سعيد حجاريان درباره اين منشور چنين ميگويد: «در اين منشور تاکيد خواهد شد وظيفه نماينده اصلاحطلب چيست و افراد بايد مفاد اين منشور را امضا کنند و حتي در مجامع رسمي مانند آنچه خارج از کشور رخ ميدهد. تعهد و وابستگيشان را به اصول و مباني اصلاح طلبي اعلام کنند؛ حتما کساني چنين نخواهند کرد و اين معيار ماست. کسي که وظايف مطرح شده را نپذيرفت و حاضر نشد پيوند خود را با اصلاحات نشان دهد، نماينده اين جريان نخواهد بود.» اين فعال سياسي اصلاح طلب همچنين درباره تفکيک نيروهاي خودي و غيرخودي با وجود منشور اصلاح طلبي گفت: «شايد در کوتاه مدت به بار ننشيند، اما چند خاصيت دارد که مهمترين آنها غربالگري و تفکيک نيروهاي اصلي و بدلي است. البته نبايد به دنبال حذف رفت. به اين معنا که خودمان به صورت فعال سراغ افراد ميرويم و از آنها براي ثبت نام دعوت ميکنيم و مانند دورههاي پيش رويکرد منفعلانه پيش نخواهيم گرفت و گزينهها را از ميان ثبت نام کردهها انتخاب نخواهيم کرد؛ تشخيص هم با مردم است که به چه کسي اعتماد کنند. مثلا افرادي که حرفهاي خارج از کادر ميزنند، عيارشان مشخص است. اگر اين مرحله به درستي طي شود، ميشود به سراغ تشکيل «هسته سخت اصلاحات» برويم که پيشتر خصوصيات آن را برشمردهام.» حجاريان در پاسخ به اين پرسش که اکنون در کنار «مشارکت مشروط» سه استراتژي «حضور بيقيد و شرط در انتخابات»، «سکوت در انتخابات» و «خروج از انتخابات» نيز مطرح است. فوايد ومضرات هر يک از اين استراتژيها چيست، ميگويد: «واضح است، استراتژي حضور بي قيدوشرط، مردم و اصلاح طلبان را به کلي از يکديگر جدا ميکند، اکنون، مردم به جريانهاي سياسي بي اعتماد هستند و هر نوع لغزش و اشتباه تاکتيکي و استراتژيک به مثابه مرگ يک جريان است، امروزه برخي از مردم ميگويند شما گفتيد به روحاني رأي بدهيد تا شرايط سامان شود؛ اما اين طور نشد، فلذا ديگر با طناب شما به چاه نميرويم. پس، اگر گفتار انتخاباتي توليد ميکنيم بايد مبتني بر تحليلهاي دقيق باشد نه صرفا هراس افکني و انتخاب بين بد و بدتر و بدترين.»وي در پايان اظهار داشت: «خاتمي و هر کسي ديگر بايد با وسواس بيشتري استراتژي شان را انتخاب کنند و آبروي خود را خرج هرکس و هر نوع انتخاباتي نکنند تا سرمايه اصلاحات هدر نرود.»