ذوب کاریزما
صبح نو/ متن پيش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست در شرايطي که هفت ماه به انتخابات مجلس بيشتر باقي نمانده، زمزمههايي در ميان اصلاحطلبان شنيده ميشود داير بر اين تلاش که مسووليت رهبري جريان اصلاحات از گُرده آقاي محمدخاتمي ساقط شود. اين زمزمهها شايد معلول اين فهم ديرهنگام باشد که رييس دولت اصلاحات ديگر از اتوريته و کاريزماي لازم براي اقناع جامعه رأي اين جريان برخوردار نيست.
رياست خودخوانده
محمد خاتمي بهواسطه رياست بر دولت اصلاحات، بهطور خودخوانده يا بهتر بگوييم در قراردادي نانوشته، سالهاست که رهبري جريان اصلاحات در ايران را بهعهده دارد. اين مسووليت البته بعضا با نقدهايي از اصلاحطلبان همراه بوده است. مهمترين نقد که مشخصا طيف راديکال اصلاحطلب مطرح ميکنند، بر محافظهکاري خاتمي و بيمحابانبودن وي در برخورد با ساختارهاي رسمي متمرکز بوده است. هرچند تشويق ضمني او به اغتشاش و اردوکشي خياباني در سال ۱۳۸۸ بهنوعي اين نقدها را از معنا ساقط کرد.
مرگ تدريجي «تَکرار»
هواداران خاتمي در سالهاي گذشته، بسيار تلاش کردهاند از او چهرهاي مؤثر و فصلالخطاب در کارزارهاي انتخاباتي جلوه بدهند. روي ادعايي اين افراد هم معطوف به برگزاري دو انتخابات اخير در کشور است که رييس دولت اصلاحات با انتشار فراخوانهاي تصويري، مخاطبان رأي اصلاحات را به حضور پاي صندوقها و رأي به فهرست يا افراد مدنظر خود و اطرافيانش دعوت کرد. هرچند خود خاتمي بارها در محافل و گعدههاي خصوصي و عمومي اصلاحطلبان اعلام کرده بهواسطه عملکرد ضعيف دولت و مجلس، مردم ديگر به
«تَکرار ميکنم»هاي او وقعي نخواهند نهاد.
نبوي: خاتمي نگفته رهبر اصلاحات است
ازبينرفتن مقبوليت نسبي رييس دولت اصلاحات در ميان بدنه رأي اين جريان، باعث شده برخي اصلاحطلبان اساسا رهبري او را کتمان کنند. آقاي بهزاد نبوي، از چهرههاي شاخص جريان اصلاحطلب، اخيرا در گفتوگويي با تأکيد بر اينکه خاتمي «هيچگاه نگفته رهبر اصلاحات است»، تلويحا بر عنصر کاريزما بهعنوان تنها مؤلفه شايستگي خاتمي براي رهبري اصلاحات تأکيد کرد و گفت: «داشتن کاريزما موضوع متفاوتي است. اگر منِ نوعي صدبار «تکرار کنم» کسي به حرفم توجه نميکند. ايشان يکبار تکرار ميکنند، تمام فهرستشان رأي ميآورد. اصلاحطلبان بايد از اين امتياز حداکثر بهره را ببرند و اين ربطي به رهبري فردي ندارد و آقاي خاتمي هم مدعي آن نيست».
زيباکلام: چه کسي رهبر جريان اصلاحات است؟
يکي از اتهامات اصلاحطلبان عليه خاتمي اين است که او درقبال دولت و مجلسي که خود دستور رأي به آنها را صادر کرد، هيچگاه مسووليت لازم را نپذيرفته است. اخيرا نيز که او پس از ۶ سال سکوت و حمايت مستقيم و غيرمستقيم، علنا عليه مجلس و دولت موضعگيري کرد، برخي اصلاحطلبان اظهارات او را ديرهنگام و بياثر دانستند. آقاي صادق زيباکلام دراينباره با زباني طعنهآلود خطاب به خاتمي گفت: «آمدي جانم به قربانت؛ ولي حالا چرا؟ سيدمظلوم سرانجام پس از سالها انتظار زبان به مذمت فراکسيون اميد و آقاي روحاني گشود». زيباکلام پيشازاين، در گفتههايي از نامعلومبودن مرجع رهبري در جريان اصلاحات گلايه کرد. او گفت: «رهبري جريان اصلاحات چه کسي است و کدام جريانها هستند؟ آيا حزب کارگزاران و سازندگي رهبري اين جريان را دارند؟ آيا حزب اتحاد ملت، سازمان مجاهدين يا مجمع روحانيون است؟ يا افرادي مانند خاتمي، حجاريان و موسويلاري هستند؟ مشخص نيست رهبري اصلاحطلبان با چه فرد و گروهي است؟ انتخاب يک رهبر براي جريان اصلاحات از نان شب براي اصلاحطلبان واجبتر است».
عطريانفر: سراغ فرد ديگري نبايد برويم
با وجود آنکه زيباکلام در مرجع راهبري جريان اصلاحطلب تشکيک ايجاد کرد، اقاي محمد عطريانفر تأکيد ميکند در غياب مرحوم هاشميرفسنجاني، «خواسته يا ناخواسته سيدمحمد خاتمي رهبر اصلاحات است». اين عضو شوراي مرکزي حزب کارگزاران با ارائه ادعاهايي بدون سند، از اعمال محدوديتهايي عليه خاتمي گلايه کرد و گفت: «خاتمي از حداقل حيات سياسي فردي محروم است؛ امکان ملاقاتش مقيد است و حتي کسي اجازه ندارد تصويرش را منتشر کند و اگر خاتمي نکتهاي هم مطرح کند، بلافاصله افرادي که در مقام ارائه هستند، تحتتعقيب قرار ميگيرند». عطريانفر با وجود ذکر اين محدوديتها، رفتن بهسراغ رهبر ديگري براي جريان اصلاحطلبي را مردود شمرده است. درهمينباره او اظهار کرد: «نميتوان گفت چون دستوبال خاتمي بسته است، برويم سراغ شخص ديگري و يک نفر را بهعنوان رهبر انتخاب کنيم».
زيدآبادي: رهبران اصلاحطلب فاقد توانايي بزرگ فکري هستند
اخيرا آقايان احمد زيدآبادي و حسين مرعشي، از فعالان اصلاحطلب، در گفتوگويي مشترک با يکي از روزنامهها، شاخصههاي رهبران آينده اصلاحطلب را بررسي کردند. زيدآبادي، روزنامهنگار اصلاحطلب، در اين گفتوگو، «تواناييهاي بزرگ فکري و استعدادهاي خاص استراتژيک» را از لازمههاي رهبران جريان اصلاحات برشمرد و تصريح کرد: «اين مشخصهها در جنبش اصلاحطلبي وجود نداشته و اي کاش نام اصلاحطلبي را روي آن نگذاشته بوديم». مرعشي، عضو حزب کارگزاران، نيز با انتقاد از مشي و روش رهبران اصلاحطلب در برخورد با موضوعات گفت: «کساني که مدعي رهبري اصلاحات هستند، بايد با همين مردم کوچه و خيابان همراه باشند؛ چراکه جلوتررفتن و حرفهاي نامفهوم زدن مشکلي از کشور حل نميکند».
«هسته سخت» بدون حضور خاتمي
سالهاست که اصلاحطلبان در رثاي پوستاندازي جرياني خود سخنها گفتهاند. دراينميان، حذف تدريجي محمد خاتمي و مستهيلکردن جايگاه سازماني او در ديگراني شبيه او يا متفاوت از او، به يکي از پربحثترين مباحث در جريان اصلاحطلب تبديل شده است. تير۱۳۹۷، آقاي سعيد حجاريان، از تئوريسينهاي اصلاحطلب، از طرحي سخن گفت که بنابه گفته خودش، هدف از آن افزايش انسجام جبههاي بود. حجاريان نام اين طرح را «هسته سخت» گذاشت. بنابر فحواي گفته حجاريان، هسته سخت درواقع مجموعه نيروهاي طرازاول اصلاحطلب هستند که وظيفه رهبري اين جريان را بهدوش خواهند کشيد. حجاريان خود درباره جزئيات طرحش چنين گفت: «اصلاحات بايد هسته سخت و سالم و قدرتمندي داشته باشد، نه بهشکل فردي. حالا ممکن است خاتمي در آن هسته باشد يا نباشد. اگر هسته کار جبههاي سخت نباشد، جبهه واميرود».
وحدت محال
همانطورکه در مقدمه گزارش نيز به آن اشاره شد، اصلاحطلبان با وقوف کامل به کاهش مقبوليت جرياني خاتمي قصد گذر از او و دستيازيدن به چهرهاي ديگر براي نشاندن او بر سرير رهبري جريان اصلاحات را دارند. براي نمونه آقاي محمدعلي وکيلي، عضو فراکسيون اميد، اخيرا در گفتوگويي با اشاره به نقش آقاي عارف در انسجام اصلاحطلبان، از رييس فراکسيون اميد درکنار رييس دولت اصلاحات بهعنوان «رهبران نمادين جريان اصلاحات» ياد کرد. بااينحال، ايجاد اجماع حول چهره جايگزين خاتمي، امري سخت و شايد قريب به محال بهنظر ميرسد. براي مثال، در همين فقره مدنظر وکيلي، سوالي که ايجاد ميشود، اين است که بهعنوان مثال، طيف بهاصطلاح راست توسعهگرا که حزب «کارگزاران سازندگي» تجلي عيني آن است، حاضر خواهد بود تحت اراده عارف سياستورزي کند؟ آنهم در وضعيتي که در چهار سال گذشته، کارگزاران يکي از اصليترين مهاجمان عليه مواضع رييس فراکسيون اميد بوده است. افزونبراين، اين نکته نيز نبايد از نظر دور نگاه داشته شود که اصلاحطلبان پس از فوت هاشميرفسنجاني، با وضعيت غريب خلأ نمايندگي در لايههاي رسمي قدرت مواجه شدند. درواقع، هاشمي با برخورداري از جايگاه خاص در ميان نهادهاي حاکميتي، تا حدي توانست منويات جريان اصلاحطلبي را بهسمع سطوح و لايههاي بالا برساند؛ اما با فوت او، جريان اصلاحطلب از داشتن چنين نماينده بانفوذي محروم شد. باتوجهبه اين مسأله، چهره جايگزين خاتمي علاوهبر داشتن ظرفيت فراوان براي احراز اجماع جرياني، بايد در ميان نهادهاي رسمي نيز واجد وجاهت باشد. هرچه باشد، کار اصلاحطلبان براي حذف خاتمي سخت است.