از سین کیانگ تا کشمیر؛ چالش مبنای سیاست خارجی
روزنامه شهروند/ متن پيش رو در شهروند منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست اين روزها دو اتفاق بهنسبت مهم در جهان اسلام در حال رخدادن است و در اين ميان واکنش ايران نسبت به اين دو رويداد واجد اهميت است. ابتدا بايد به مسأله سينکيانگ چين اشاره کرد. ايالت سينکيانگ تنها ايالت مسلماننشين چين است و در شمال غربي آن قرار دارد؛ ايالتي که به لحاظ اقتصادي در سطح پايينتري نسبت به ديگر مناطق چين قرار دارد. تا اينجا نکته خاصي نيست، ولي مسأله از آنجا مهم ميشود که سياستهاي دولت چين در جهت محدود کردن و به تعبير خودشان بازآموزي مسلمانان اين منطقه است که به لحاظ معيارهاي حقوق بشري قابل پذيرش نيست و کشورهاي جهان بويژه غربيها نسبت به اين اقدامات معترضند، هرچند رقابتهاي آنان با چين در اين مواضع آنها بيتأثير نيست. فراموش نشود که وسعت سينکيانگ به اندازه ايران است و حدود ٢٠ ميليون نفر مسلمان دارد. گفته ميشود که براي جلوگيري از افزايش جمعيت مسلمانان حتي اقدام به عقيم کردن اجباري آنان ميکنند. رويداد دوم مسأله کشمير است که پس از استقلال هند و جدا شدن پاکستان همواره بهعنوان يک مشکل ميان اين دو کشور مطرح بوده و در اينخصوص تاکنون چندين درگيري نظامي ميان دو کشور رخ داده است و اکنون از حيث سرکوب مسلمانان وضعيت بغرنجي پيدا کرده و ارتش هند در آنجا استقرار بيشتري يافته است. کشمير برخلاف سينکيانگ نه فقط به دليل مذهب که با ايران قرابتهاي عميق فرهنگي دارد. در هر دو مورد مسلمانان از طرف حکومتهاي مرکزي هند و بودايي تحت فشار هستند، ولي مواضع ايران طبعا سکوت است. در حالي که مطابق شعارهاي مرسوم نبايد سکوت کرد. ولي کيست که نداند اولويت مسائل ايران و مقاومت در برابر تحريمهاي آمريکا حکم ميکند که در برابر دو کشور اصلي مورد نياز براي خنثي کردن تحريمها يعني چين و هند خويشتندار بود و نبايد عصباني شد و آنها را از خود دور کرد. دفاع از مردم يمن و مقابله با عربستان سعودي نيز در ذيل همين چارچوب معنادار است؛ والا چرا به سينکيانگ يا کشمير کمکهاي مشابه يا حتي کمتر نميکنيم و حتي اگر کمکي هم شود، اعلام نميشود.