سرمقاله شرق/ درسنگرفتن از بحران خشکسالی
شرق/ « درسنگرفتن از بحران خشکسالي » عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم مهدي زارع(استاد پژوهشگاه بينالمللي زلزلهشناسي و مهندسي زلزله) است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: از ابتداي سال 1398 که بارندگيهاي شديد در کشور موجب سيلاب شد، يک تصور عمومي در کشور در ميان مديران حتي تا ردههاي عالي مديريتي کشور و مردم شکل گرفت که «با اين بارندگي شديد ابتداي سال با وجود اينکه خسارتهايي از سيلاب و تبعات آن به مردم کشور وارد شد، ولي در عوض، موجب رفع مشکلات کشور از نظر کمآبي و خشکسالي شد و اين بارشها نويدبخش ورود کشور به ترسالي است». اکنون و در مرداد 98 اگر به آمار بارندگي نگاهي بيندازيم، در بيشتر حوضههاي ايران بين دو تا سه برابر افزايش بارندگي در سال جديد 97-98 در مقايسه با سال آبي 96-97 مشهود است. درعينحال اگر بارندگي مرداد 98 را با مرداد 97 مقايسه کنيم، نهتنها در اغلب ايستگاهها افزايش يا تغييري مشهود نيست، بلکه در بيشتر حوضههاي آبريز سيگانه کشور همچنان در وضعيت خشکسالي به سر ميبريم و البته در بعضي از حوضهها مانند ارس، تالش- مرداب انزلي و قرهسو- گرگان، دچار کاهش بارندگي نسبت به سال قبل نيز هستيم؛ بنابراين عمده افزايش بارندگي سال آبي 98 نسبت به 97 مربوط به بارندگيهاي آخر اسفند 97 و ماههاي فروردين و ارديبهشت 98 بوده است و نه الزاما پايانيافتن خشکسالي و ورود به دوره ترسالي. خشکسالي از پيامدهاي تغيير اقليم و اثر آن بر منابع آب است. ارزيابيها نشان ميدهد از سال 1390 حدود 40 درصد خاک ايران در معرض خشکسالي شديد و حدود 40 درصد ديگر در معرض خشکسالي متوسط است. پيشبينيهاي هواشناختي نشان ميدهد در بازه زماني 30 ساله 1390 تا 1420 همچنان با مشکل کمبارشبودن سرزمينمان مواجهيم و در همين بازه، طول مدتزمان خشکساليهاي متوسط افزايش هم مييابد. در سال آبي 96-97 ميزان بارندگي به حدود 50 درصد متوسط بارندگي در بازه 50ساله منتهي به آن سال آبي رسيد. پيشبينيهاي کوتاهمدت نشان ميدهد در منطقه رشتهکوههاي البرز و در درازمدت همچنان در مناطق مرکزي و شرقي کشور با مسئله خشکسالي روبهرو خواهيم بود. براي مديريت کاهش ريسک و مديريت بحران خشکسالي به انجام فعاليتهاي نظاممند و درازمدت نيازمنديم: در شروع بايد «افراد دانا و کاربلد را به کار بگيريم» که بتوانند تصميمهاي منصفانه، مؤثر و بر پايه دانش بگيرند. سپس نيازمند «برآوردهاي نزديک به واقع از اثر خشکسالي» بهويژه بر شرايط اقتصادي و اجتماعي کشور هستيم. برخي برآوردها نشان ميدهد در سالهاي خشکسالي در حدود يکونيم ميليارد دلار خسارت مالي به کشور وارد ميشود که حدود يکسوم ارزش افزوده محصولات کشاورزي در ايران است و سالانه حدود پنج درصد توليد ناخالص داخلي ما را کاهش ميدهد. همچنين کاهش توليد و صادرات محصولات غذايي و غيرنفتي و افزايش تورم نيز تحت تأثير خشکسالي هستند. بايد توجه کرد که اثرهاي خشکسالي فقط اقتصادي- اجتماعي نيست، بلکه آسيبهاي محيط زيستي نظير ازبينرفتن گونههاي گياهي و جانوري، خشکشدن تالابها، کاهش سطح آب زيرزميني (در اثر افزايش برداشت از چاههاي عميق بهويژه در نواحي پرجمعيت)، فرونشست زمين و کاهش کيفيت آب نيز بر اثر خشکسالي اتفاق ميافتد. مرحله بعد «مشخصکردن رده اهميت و اولويتسنجي اثرهاي خشکسالي» است. براساس برآوردهايي که تاکنون انجام شده، مشخص است که اثر خشکسالي بر کمبود آب و فرونشست دائمي زمين، مهاجرت مردم و متمرکزشدن جمعيت در نقاط جمعيتي برخوردارتر (معمولا مرکز استانها) و درگيريهاي محلي و ناامني منطقهاي بر اثر انتقال و بهرهبرداري از منابع آب، از مهمترين اثرهاي خشکسالي بر زندگي جاري مردم ايران هستند. در مرحله بعد «ارزيابي و کميسازي آسيبپذيري و تابآوري» در مقابل مخاطره خشکسالي قرار دارد. با درنظرگرفتن 140 هزار هکتار بافت فرسوده و ناپايدار که حدود نيمي از آن فرسوده و نيمي ديگر ناپايدار است و حدود 18 ميليون نفر از هموطنان در آنها زندگي ميکنند و با لحاظ حدود 33 ميليون هموطن ما که در مرکز استانها يا در حاشيه آنها زندگي ميکنند و ملاحظه اين نکته که حدود 35 هزار هکتار مسکنهاي مهر و اميد بهعنوان خانههاي ارزانقيمت به کشور اضافه شده يا بهتدريج اضافه ميشود که حدود 10 ميليون نفر در اين نوع خانهها ساکن شده يا خواهند شد (که اکثرا تابآوري خوبي در سوانح طبيعي اخير نشان ندادهاند)، در معرض فرونشست قرارداشتن اين مجتمعها که در دشتها قرار دارند و تسريع مهاجرت به مراکز بهدليل خشکسالي، ميتوان ارزيابي کرد که بهتدريج از ابتداي دهه 90 شمسي تابآوري ما در مقابل خشکسالي کمتر نيز شده است. مرحله بعد «مشخصکردن و اولويتبندي نوع عملکردها» است. در اينجا فعاليتهاي پيشگيرانه (نظير عوضکردن نوع کشت و روزآمدکردن فناوريهاي کشاورزي و محدودکردن استفاده از چاههاي عميق) نسبت به فعاليتهاي مقابلهاي و پاسخهاي احتمالي پس از رخداد، اولويت دارند. در نهايت «برنامهريزي عملياتي و مشخصکردن کارهايي که دقيقا بايد انجام شود»، قرار دارد (to do list). اين مرحله با درنظرگرفتن پنج مرحله قبلي مديريت بحران خشکسالي و بر پايه واقعيتهاي موجود و پيشبينيها تنظيم و اجرا ميشود. به نظر ميرسد براي انجام اين مديريت بحران در شش گام، نيازمند نگاهي متفاوت، با بهرهگيري از انسانهاي کارآمد و متفاوت هستيم، چراکه با نگاه به مديريت بحران پساسيل (سيلابهاي فروردين 98) مشاهده ميشود که در رودخانههايي که دچار طغيان شده بودند، مديريت رودخانه که انتظار ميرفت بهعنوان درس سيلابهاي 98 به مديريت بحران و مديريت شهري افزوده شده و در دستور کار قرار گيرد، همچنان مفقود است. از نظر لايروبي رودخانهها بايد گفت همچنان فاضلابهاي شهر يا مستقيما از طريق لولههاي فاضلاب محلات يا با تخليه نخالهها از سوي اهالي اطراف به داخل رودخانهها وارد ميشود. پارکهاي ساختهشده در بستر و حريم سيلابي رودخانهها همچنان مورد استفاده هستند و بناها و برجهايي که در بستر رودخانهها و با سوءاستفاده از نبودها يا سکوتهاي قانوني يا با تخلف آشکار ساخته شدهاند، همچنان سر جاي خود هستند و بر تعداد آنها افزوده هم ميشود و روند تخريب مراتع با فروش سريع زمينهايي که ملک شخصي افراد محسوب ميشوند و تبديلشدن آنها به مجتمع آپارتماني و ويلا همچنان ادامه دارد. در همين مورد اثر تغيير اقليم، بر وضع بارش و در نتيجه وقوع سيلاب، مشخص است که درس نگرفتهايم، در موضوع مهمتر اثر تغيير اقليم بر منابع آب و وقوع خشکسالي، به طريق اولي مشکلات اساسي داريم، ولي هنوز براي جلوگيري از آسيبهاي بزرگ خشکسالي بر سرزمين ايران در سال 1420 فرصت داريم. اقدام جدي و عاجل براي مديريت کاهش ريسک و مديريت بحران خشکسالي الزامي است.