سرمقاله سیاست روز/ ائتلاف ما و ائتلاف آنها
سياست روز/ « ائتلاف ما و ائتلاف آنها » عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم قاسم غفوري است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: غرب آسيا همچنان به عنوان کانون اصلي تحولات جهاني شناخته ميشود به گونه اي که هر تحولي در اين منطقه ميتواند بر کل عرصه جهاني تاثيرگذار باشد. يکي از نکات قابل توجه در غرب آسيا را شکل گيري ائتلافها چندجانبه تشکيل ميدهد که بيشتر جنبه امنيتي به خود گرفته است. نکته اي که در اين عرصه مشاهده ميشود تلاش محافل رسانه اي و سياسي غربي براي برجسته سازي نقش اروپا وآمريکا در معادلات منطقه و نمايش چهره اي مقتدر از آنهاست به گونه اي که هرگونه ائتلافي با آنها را برابر با رسيدن به موفقيت و پيروزي عنوان ميکنند. اين ادعاها در حالي مطرح ميشود که جمهوري اسلامي ايران با رد چنين رويکردي بر اصل همگرايي منطقه اي تاکيد دارد و بر همين اساس نيز اتحاد راهبردي و استراتژيک با ساير ارکان جبهه مقاومت را مورد تاکيد قرار ميدهد. با اين شرايط اين سوال مطرح ميشود که کدام راهبرد صحيح است؟ آيا روند کنوني جمهوري اسلامي راهبرد صحيح است و يا اينکه چنانکه غرب ادعا دارد بايد به سمت تغيير رفتار حرکت کرده و همگرايي با غرب در پيش گرفت؟. براي پاسخ به اين پرسش نگاهي بر عملکردهاي دو طيف امري قابل توجه است. نگاهي به کارنامه ائتلافهاي آمريکايي و اروپايي نشانگر چند نکته است نخست آنکه اين کشورها همواره به دنبال وابسته سازي ساير کشورها و سرکيسه کردن آنها بوده اند چنانکه نمود آن را در رفتار آنها در قبال کشورهاي عربي ميتوان مشاهده کرد. جهانيان اذعان دارند که کشورهاي عربي صرفا انبار تسليحات غرب شده اند و هيچ استقلالي از خود ندارند دوم آنکه همگرايي به اين ائتلافها نه تنها جايگاهي براي کشورهاي عربي به همراه نداشته بلکه زمينه ساز تحقير و تخريب جايگاه جهاني آنها شده است. از يک سو ائتلافهايي که غرب تشکيل داده نظير ائتلاف ضدداعش و يا ضد القاعده و يا ائتلاف آمريکايي – سعودي عليه يمن نه تنها در چارچوب امنيت جهان و منطقه نبوده بلکه زمينه ساز بحرانهاي بيشتر شده و لذا جهان حاضران در اين ائتلاف را عامل بحران ميداند و با نگاه منفي به آنها مينگرد و از سوي ديگر پرونده جنايات اين ائتلافها پرونده حقوق بشري حاميان اين ائتلافها را رقم زده است. سوم آنکه کشورهاي غربي در حالي ادعاي اقتدار سر ميدهند که عملا روند تحولات ناتواني آنها را بر جهانيان آشکار ساخته است به عنوان مثال انگليس مدعي نظاميگري برتر، به دزدي دريايي روي آورده که ربودن نفت کش ايراني در جبل الطارق نمودي از آن است و يا آمريکا که زماني اولين ارتش جهان بود اکنون به تحرکات نظامي دزدانه روي آورده که تجاوز پهپاد آنها به حريم ايران نمودي از آن است. البته اين تحرکات در نهايت به حقارت آنها منجر شده چنانکه ايران در قبال اقدام انگليس سياست نفتکش در برابر نفتکش را اجرا و در نهايت لندن وادار به پايان دادن به دزدي دريايي اش شد. پهپاد جاسوسي آمريکا نيز در حالي توسط پدافند ايران سرنگون شد که آمريکا حتي جرات پاسخگويي نيز نداشته و حتي به ادعاي واهي سرنگون کردن پهپاد ايراني پرداختند اما هرگز تصويري از اين ادعا منتشر نکردند. اما در سوي ديگر معادله جبهه مقاومت قرار دارد. از جنگ ۳۳ روزه لبنان تا به امروز تحولات منطقه نشان ميدهد که يک اتحاد راهبردي در هر شرايطي در کنار يکديگر بوده است. در جنگ ۳۳ روزه لبنان، در سه جنگ ۲۲، ۸ و ۵۱ روزه غزه، در تجاوز جهاني تروريستي به سوريه و عراق، در تحولات يمن و مقابله با جنايات ائتلاف آمريکايي ـ سعودي ميتوان اين همگرايي را مشاهده کرد. نکته بسيار مهم آنکه جهانيان اذعان دارند که همين ساختار يکپارچه جبهه مقاومت بوده که موجب عدم حمله نظامي آمريکا به ايران شده است. در کنار توان بالاي نظامي اين جايگاه منطقه اي ايران است که آمريکا را به اين حقيقت رسانده که هرگونه اقدام عليه ايران برابر با آتش گرفتن کل منطقه است و چنانکه سيد حسن نصر ا... نيز تاکيد کرده آناني که آتشي عليه ايران برافروزند دست و صورتشان نيز خواهد سوخت. نمونه عيني اين رويکرد وحدت گرايانه را درتحولات ماههاي اخير ميتوان مشاهده کرد آنجا که آمريکا و انگليس ادعاي اقدام نظامي عليه ايران را مطرح کردند و واکنش مقاومت فلسطين، حزب الله لبنان، سوريه، عراق و مقاومت يمن مبني بر پاسخگويي به هر اقدامي عليه ايران، زمينه ساز عقب نشيني آمريکا و انگليس از گزينه نظامي شد. بر اين اساس است که رويکرد جمهوري اسلامي به جبهه مقاومت يک رويکرد استراتژيک و راهبردي است و هرگز به دنبال کنار نهادن آن نبوده و نخواهد بود چرا که اين رويکرد بهترين رويکرد براي رسيدن به امنيت و ثبات پايدار بوده که ضمن شکست دشمنان توانسته با اقتدار و يکپارچگي نقش موثري در امنيت منطقه ايفا نمايد که در آينده نيز ابعاد گسترده تري را در اين عرصه رقم خواهد زد.