سرمقاله فرهیختگان/ ۱۱ سپتامبر، پرویز مشرف، جبلالطارق و آمریکا
فرهيختگان/ « ۱۱ سپتامبر، پرويز مشرف، جبلالطارق و آمريکا » عنوان يادداشت روزنامه فرهيختگان به قلم عبدالمطهر محمدخاني است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ را يادتان هست؟ همان انفجار برجهاي دوقلو در نيويورک. من آن زمان يک نوجوان ۱۳-۱۴ ساله بودم. يک نوجوان حسابي علاقهمند به سياست و رسانه با کلي احساسات انقلابي و ضدآمريکايي. هر روز روزنامهها را ميخواندم و اخبار شبکه خبر را ميبلعيدم. اينترنت و شبکههاي اجتماعي و اين قرتيبازيها هم نبود. شبکه خبر خودمان روزي 60 بار سقوط آن برجها را نشان ميداد و دربارهاش تحليل و خبر ميرفت. من هم مشتري همان خبرهاي لحظهاي شده بودم. اگر آن حادثه را بهخاطر داريد، حتما يادتان هست که رئيسجمهور ايالات متحده آمريکا در آن روزها جناب جرج بوش پسر بود؛ يکي از شبيهترين روسايجمهور تاريخ آمريکا به همين آقاي دونالد ترامپ خودمان. جرج بوش حادثه سقوط برجهاي دوقلو را که طبق اسناد ادعايي خودشان توسط چند هواپيمارباي سعودي، اماراتي، مصري و لبناني انجام شده بود بهانه کرد و از همه همپيمانانش در سراسر دنيا خواست به ائتلاف ضدتروريسم بپيوندند و دستهجمعي به کشور افغانستان حمله کنند! حالا چرا افغانستان؟! افغانستانيهاي بيچاره کجاي اين داستان بودند؟ رسانههاي آمريکايي ميگفتند مرکز تجمع و اقامت تروريستهاي القاعده و بهخصوص محل سکونت فردي بهنام بنلادن، رهبر آنها در کوههاي افغانستان است. بوش هم گفت دولت افغانستان از تروريستها حمايت ميکند و منشأ «شر» در دنياست. به همين مسخرگي! دوهزار و 900 نفر از عزيزترين و درجهيکترين انسانهاي دنيا يعني شهروندان آمريکايي، در اين حادثه کشته شده بودند و پرزيدنت بوش واقعا از همه دنيا انتظار داشت! شوراي امنيت سازمانملل بهسرعت قطعنامه صادر کرد. اروپاييها همان اول بهخط شدند و هر ساعت چند کشور از اقصينقاط جهان به ائتلاف ضدتروريسم آمريکا ميپيوستند. حتي بعضي کشورهاي کوچک رسما اعلام ميکردند با وجودي که توان نظامي قابلتوجهي ندارند، اما براي تسلاي دل جناب جرج بوش هم که شده 15-10 نفر از سربازانشان را به منطقه اعزام ميکنند. برخي هم ميگفتند بهاندازه ارسال تجهيزات نظامي هم که شده، نخودي در اين آش خواهند ريخت. کشورهاي عرب خليجفارس هم با سخاوت و دلسوزي، سنگتمام گذاشتند و هزينههاي جنگ و ميزباني ارتش آمريکا در خاکشان را برعهده گرفتند. همه اين خبرها را البته شبکه خبر خودمان نميگفت! براي دريافت اخبار ائتلاف آمريکاييها بايد تا فردا صبح صبر ميکردم تا روزنامههاي اصلاحطلب روي دکه روزنامهفروشي محل بيايد. آنها با آب و تاب و با دقت از ساز و برگ و هيمنه ائتلاف آمريکا ميگفتند و ضعف شبکه خبر در اطلاعرساني درست از لشکرکشي پرزيدنت بوش را خيرخواهانه جبران ميکردند. در حد بضاعتم از دو سو اخبار را دريافت ميکردم. تکليف ايران که مشخص بود؛ اما حالا اين وسط يکي از کشورهاي ديگر هم ساز مخالف زد! يک جمهوري اسلامي در منطقه که رئيسجمهورش يک ژنرال کارکشته نظامي بود؛ ژنرال پرويز مشرف، رئيس دولت جمهوري اسلامي پاکستان! مشرف گفت حاضر نيست به اين ائتلاف که براي نابودي کشور برادر و همسايهاش افغانستان برپا شده، بپيوندد. گفت حادثه 11 سپتامبر را محکوم ميکند، حتي مشکلي هم با ائتلاف ندارد، اما حاضر نيست فرودگاههاي نظامي کشورش را در اختيار هواپيماهاي ائتلاف آمريکايي بگذارد؛ چراکه معتقد بود در اين حملات و بمبارانها، زنان و کودکان و غيرنظاميان هم کشته ميشوند و اين در عالم همسايهداري خوب نيست. اين يکي را شبکه خبر خودمان با افتخار پخش کرد! فکر کنم مثلا حوالي ظهر بود که گفت ژنرال مشرف در يک سخنراني حماسي در حمايت از مردم مظلوم افغانستان با ائتلاف مخالفت کرده است. حسابي هم روي خبر مانور داد و گفت در ميان اين همه کشور، اين ژنرال پاکستاني غيرت به خرج داده و دست رد به سينه آمريکا زده است. چندتا تحليلگر هم آمدند در شبکه خبر و کلي تحليل دادند. اما چند ساعت بعد انگار باد شبکه خبر خوابيد! نهتنها خبر براي بار شصتم تکرار نشد، بلکه خبري هم از آن تحليلها نبود. مشکوک بود! حتي روايت شجاعت و دلاوري ژنرال پاکستاني به اخبار ساعت ۹ شب هم نرسيد! لاجرم بايد صبر ميکردم تا فردا صبح، شايد ماجرا را در روزنامههاي اصولگرا يا اصلاحطلب بخوانم. همان هم شد، فردا صبح روزنامههاي اصلاحطلب شرح کاملي از ماجرا داده بودند. ظاهرا بلافاصله بعد از آن سخنراني حماسي جناب مشرف، پرزيدنت بوش در حاشيه يک برنامه در سخنان کوتاهي پاکستان را بهخاطر مواضع غيراصولي ژنرال تهديد به قطع کمکهاي اقتصادي کرده بود. بعد از اين تهديد، به دو ساعت نکشيد که رئيسجمهور پاکستان در يک نشست خبري فوري، پيوستن کشورش به ائتلاف را اعلام کرد و براي اثبات حسننيت گفته بود نزديکترين پادگانها و فرودگاههاي نظامي به خاک افغانستان را در اختيار لشکر آمريکا ميگذارد تا خدايناکرده آمريکاييها سوخت اضافي هم براي بمباران برادران افغانستاني هدر ندهند. کل ماجراي استقلال کشور پاکستان در برابر قدرت خارجي به يک نصفهروز هم نکشيده بود. رئيسجمهور ژنرال ارتشي در برابر چشمان باز دنيا مجبور شد بهسرعت حرف خود را پس بگيرد و دور از جان شما و ملت پاکستان، از طرف کشورش يک غلط کرديم حسابي بگويد و برخلاف مصالح ملي و امنيت کشورش و بر ضد اصول حسن همجواري با افغانستان و برخلاف مباني انساني و اسلامي، خاضعانه نهتنها با آمريکا در جنگ همراهي کند که خاک کشورش را هم براي مدت نامعلومي در اختيار ارتش آمريکا بگذارد. ايران در آن روزگار تنها کشوري بود که واقعا با ائتلاف همراهي نکرد. رهبر انقلاب در مقابل همه آن ائتلاف ايستادند و گفتند: نه با شماييم و نه با تروريستها! آمريکا را براي رهبري ائتلاف ضدتروريسم، صالح نميدانيم. همان هم شد. گرچه بعدها شنيدم برخي مسئولان وقت در سطوح بالاي تصميمگيري اصرار داشتند ما هم پايگاههاي نظاميمان را حداقل براي سوختگيري هواپيماهاي نظامي در اختيار ائتلاف قرار دهيم. بگذريم... از آن روزهاي نوجواني يعني سپتامبر و اکتبر ۲۰۰۱ تا جولاي و آگوست ۲۰۱۹ حدود ۱۸ سال گذشته و من در اواخر دوران جواني هستم؛ اما سعي ميکنم حافظهام را براي ثبت درست و مراجعه بهموقع به اين تجربههاي تاريخي، جوان و هوشيار نگه دارم. حالا اين روزهايي که مقامات آمريکايي، ايران را دائم تهديد به جنگ ميکنند و از عزم «جامعه جهاني» براي مقابله با ايران ميگويند، گاهي به اين خاطرات مراجعه ميکنم؛ خاطراتي که بايد به تاريخ، يعني تجربه جمعي ما ايرانيها تبديل شود. همين تجربه تاريخي که برايتان نوشتم از جناب مرحوم پرويز مشرف، اين روزها دائم به يادم ميافتد. بهخصوص از وقتي بچههاي سپاه کشتي انگليسي را در خليجفارس توقيف کردند؛ وقتي بعد از کلي تهديد و خط و نشان وزارت امور خارجه آمريکا و انگليس براي ايران، خبري از آزادي کشتي انگليسي نشد؛ وقتي پرزيدنت ترامپ خبر از ائتلاف دريايي در خليجفارس عليه ايران داد و غير از چند کشور معدود اروپايي کسي به اين ائتلاف نپيوست؛ وقتي دولت محلي جبلالطارق از آخرين باقيماندههاي نسل منقرضشده مستعمرهها در جهان، بهرغم تهديد شديداللحن آمريکا و با اجازه استعمارگرش انگلستان، ابرنفتکش توقيفشده ايراني را آزاد کرد؛ وقتي همان شبکه خبر خودمان بهصورت زنده آزادي «گريس-1» را پخش کرد؛ وقتي سخنگوي دولت انگلستان در مقابل سوال خبرنگاران درباره آزادي نفتکش ايراني در حالي که هنوز نفتکش انگليسي در اسارت ايران است، تنها سکوت کرد؛ حتي وقتي وزارت امور خارجه آمريکا از سر انفعال ۶ خدمه کشتي را پس از آزادي به تحريم تهديد کرد! راستي! مرحوم پرويز مشرف اگر زنده بود با ديدن اين اتفاق چقدر خجالت ميکشيد؟