سرمقاله شرق/ 28 مرداد و مفروضهای آن
شرق/ « 28 مرداد و مفروضهاي آن » عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زيباکلام است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: در اينکه 28 مرداد يکي از نقاط عطف تاريخ معاصر ايران است، کمتر ترديد ميتوان داشت؛ درعينحال با گذشت 66 سال از آن رويداد، کمتر يک بررسي منصفانه و بهدور از حبوبغضي درباره آن به عمل آمده است. نگاه ايرانيان به اين رويداد در چند مفروض کلي خلاصه ميشود. نخست اينکه در اين مرافعه، حق کاملا با ايران بوده است. انگلستان بيش از نيمقرن، نفت ايران را به تاراج برده است. ثانيا اينکه در آن نيمقرن، مسئولان کشور اصلا به فکر احقاق حقوق ايران برنيامده بودند؛ چون در بيشتر مواقع وابسته به انگلستان بودند. مفروض سوم آن است که پس از مليشدن نفت و بيرونراندن انگليسيها از ايران، آنان با طراحي آمريکاييها دولت ملي و قانوني دکتر مصدق را سرنگون کرده و دوباره نفت را در انحصار ميگيرند؛ اگرچه اين بار با مشارکت آمريکاييها.البته بخش ديگر مفروضها آن است که پس از کودتا به مدت 25 سال، آمريکاييها و انگليسيها زمام امور را به دست ميگيرند تا در نهايت پيروزي انقلاب اسلامي در سال 57. بعد از انقلاب مفروض ديگري هم اضافه شده که دکتر مصدق اشتباه بزرگ و تاريخي اعتماد به آمريکاييها را مرتکب شده و آنها هم از پشت به او خنجر زده و با طراحي کودتا به کمک انگليسيها او را سرنگون ميکنند. البته يکسري مفروضهاي ديگر هم وجود دارد که عمدتا بعد از انقلاب اضافه شدهاند. ازجمله اينکه دکتر مصدق دچار کيش شخصيت شده و به برخي ياران ازجمله آيتالله کاشاني و متحدان خود پشت ميکند، مجلس را منحل ميکند، با روحانيت و جريانات اسلامگرا ازجمله فدائيان اسلام و ديگران، همراهي نميکند و قس عليهذا. پرداختن به تکتک اين موارد در وراي يک يادداشت کوتاه براي خوانندگان «شرق» قرار ميگيرد؛ اما يقينا روزي سرانجام بايد نگاه جديتر، واقعبينانهتر و غيرسياسيتر به اين رويداد تاريخي داشت. همه مفروضهايي که درباره رويداد 28 مرداد مورد بحث قرار گرفت، تأملبرانگيز هستند. به عبارت ديگر مفروضها چه درباره خود کودتا، چه درباره اصل مليشدن نفت، روايتهاي يکسويهاي هستند که گاهي با واقعيتها فاصله دارند. مشکل فقط در دوربودن بسياري از اينها از حقيقت نيستند. برخي از آنها اساسا معلوم نيست بر روي کدام واقعيتهاي تاريخي بنا شدهاند. بهعنوان مثال اينکه دکتر مصدق به آمريکاييها اعتماد ميکند، معلوم نيست براساس کدام اساس و بنا بيان ميشود؟ به عبارت ديگر دکتر مصدق چه تصميمي ميگيرد يا کدام سياست را اعمال ميکند که بتوان آن را مصداق اعتماد نخستوزير به آمريکاييها ارزيابي کرد. بحث بر سر آن نيست که آيا اطمينان به آمريکاييها درست بوده و هست يا خير؟ سخن بر سر آن است که حتي اگر فرض شود دکتر مصدق قائل به اعتماد به آمريکاييها بود، در عمل چه کرده که مصداق اطمينانکردن او به ايالات متحده به شمار رود؟مبحث ديگري که مانند مفروضهايمان درباره 28 مرداد و مليشدن نفت تأملبرانگيز است، پرداختن به تحولات، تصميمات و رويدادهاي بعد از مليشدن نفت است. يک ماه بعد از بهتصويبرسيدن لايحه مليشدن نفت در مجلس شانزدهم در 29 اسفند 1329، دکتر مصدق در ارديبهشت 1330 به نخستوزيري ميرسد و تا 28 مرداد سال 32 جمعا به مدت 28 ماه، زمام امور کشور را در دست دارد. رويدادها، سياستها و تصميمات دولت دکتر مصدق در آن 28 ماه کمتر مورد يک بررسي نقادانه و بهدور از حبوبغضهاي سياسي قرار گرفته است. مانند خود مليشدن نفت که فرض ما بر آن است که اقدامي بسيار درست بوده، تصميمات و سياستهاي دولت مصدق در آن 28 ماه حساس و بحراني، فرض گرفته شدهاند که همگي صحيح و بيعيبونقص بودهاند؛ درحاليکه درباره شماري از آنها ميتوان پرسشهاي بسيار جدي مطرح کرد که بيعيبونقص بودن آنها را با اماواگرهاي زيادي مواجه ميکند. بر همين منوال، نقش آمريکاييها در جريان مليشدن نفت از ابتدا تا انتهاست. همانطور که اشاره شد، حسب مفروضهاي اشارهشده، آمريکاييها از همان آغاز مليشدن نفت شمشير را از رو براي ملت ايران بسته و در پي رويارويي با آن تصميم تاريخي برآمدند. سرانجام هم دست در دست متحد قديمي يعني انگلستان، با طراحي کودتاي 28 مرداد بزرگترين ضربه تاريخي بر منافع ملي ايران را وارد کردند. در اين فرض هم همانند ساير مفروضها، اماواگرهاي بسياري وجود دارد که بخشهاي زيادي از تصورات ما درباره عملکرد آمريکاييها را مورد سؤال قرار ميدهد. برعکس باور تاريخي ايرانيان، آمريکاييها بههيچروي از ابتداي مليشدن نفت، در مقام مخالفت و رويارويي با آن برنيامدند. آنان حتي تلاشهاي زيادي هم صورت دادند تا در قالب وساطت ميان ايران و انگلستان، شايد آن بحران فيصله پيدا کرده و دو کشور به يک توافقي دست يابند. راهحلها و پيشنهادهايي هم به دنبال ماهها مذاکرات مفصل و طولاني ميان ايران و انگلستان، پيدا ميشود که ايران آنها را نميپذيرد و اتفاقا نفس نپذيرفتن آن راهحلها، يکي از ابهامات پرمناقشه عملکرد دولت مصدق است. نگاه ايرانيان تاکنون به کودتاي 28 مرداد و کل ماجراي مليشدن نفت، نگاهي پر از خيروشر و آکنده از ظالم و مظلوم بوده است. ترديدي نيست که بالاخره روزي بايد نگاه واقعبينانه را جايگزين نگاه حبوبغضي 66 سال گذشته کرد.