عصرجدید، فـــــراکسیون امــــید!
فرهيختگان/ متن پيش رو در فرهيختگان منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. از بهمنماه سال گذشته که تيزرهاي تبليغاتي مسابقهاي به نام «عصر جديد» از شبکه3 پخش شد، عبارت «استعداديابي» در آن به چشم ميخورد. در صحبتهاي احسان عليخاني، مجري و تهيهکننده و حتي داوران هم اين عبارت زياد تکرار ميشد. پس از پخش آخرين قسمت فصل اول «عصر جديد» شايد بتوان راحتتر درباره استعداد و استعداديابي صحبت کرد. دوشنبه شب، پنج فيناليست اجراهاي خود را روي صحنه بردند و منتظر راي مردم هستند تا نفر نهايي انتخاب شود. فارغ از اينکه چه کسي نفر اول شود، اما بحث درباره استعداد در اين مدت داغ بود و برخي معتقدند همچنان تعريف استعداد و استعداديابي در جامعه ما شکل مشوشي دارد و عصر جديد نهتنها به صورتبندي اين تعريف کمکي نکرده که باعث سردرگمي نسبت به مفهوم استعداد شده است. بحثها از طريق کانال تلويزيون به داخل خانهها رفته بود و خانوادههايي بودند که آنچه را در عصر جديد ميديدند، بلافاصله با فرزندان خود مقايسه و سريع احساس ضعف و کمبود ميکردند. تعريف استعداد درباره تعريف استعداد، روايتهاي مختلفي موجود است و به دليل نبود شناخت مناسب، تعاريف مخدوش يا حتي غلطي از آن در خانوادهها و حتي مدرسه ارائه ميشود. برخي بين استعداد و تواناييهاي ديگر شباهت ميبينند و همه آنها را استعداد معرفي ميکنند. بخش عمدهاي از مردم «استعداد» را مترادف باهوش، خلاق، بامهارت، علاقه، دانش و توانمندي ميدانند. يا به کسي که در مدرسه يا دانشگاه نمرههاي خوبي ميگيرد ميگويند بااستعداد و به کسي که درسش خوب نيست يا علاقهاي به درس خواندن ندارد ميگويند آن فرد اصلا بااستعداد نيست. برخي دانشمندان، استعداد را ميزان نسبي پيشرفت فرد در يک حوزه يا فعاليت خاص تعريف کردهاند و برخي ديگر گفتهاند استعداد عبارت است از قابليت و توانايي خاص در يادگيري همراه با بروز قابليت شخصي و انجام ماهرانه يک کار خاص. حالا و با فرض هر کدام از اين تعاريف که تفاوت زيادي با هم ندارند، ميتوان بررسي دقيقتري از استعداديابي در عصر جديد ارائه داد. افراد و گروهها براساس آنچه که عليخاني در نشست خبري برنامه «عصر جديد» گفت، 1038 نفر در قالب 200 اجرا از 27 بهمن 97 تا 28 مرداد 98 روي صحنه رفتهاند. اين 1038 نفر براي شرکت در عصر جديد ابتدا ويدئويي پنجدقيقهاي از استعداد خود را فيلمبرداري و ارسال ميکردند و بعد از آن توسط تيم ۲۰ نفره داوري بررسي ميشد. بعد از بررسيها، ويدئوهاي منتخب معرفي و به افراد مستعد اعلام ميشد. اين افراد بعد از پذيرش هم بايد به صورت حضوري استعداد خود را به داوران نمايش ميدادند. در مرحله نمايش حضوري فرد مستعد بايد در مرحله مقدماتي به صورت زنده استعداد خود را در مقابل داوران اصلي برنامه و تماشاگران حاضر و بينندگان تلويزيون درمعرض نمايش قرار ميداد. در مرحله مقدماتي که ۲۶برنامه بود، هفت شرکتکننده در هر برنامه شرکت داشتند و از هر برنامه دو نفر (يک نفر با رأي داوران و يک نفر با نظر مردم) به مرحله فينال صعود کردند. گفتني است، در مرحله مقدماتي ۱۵ اعتبارنامه وجود داشت که هر داور سه اعتبارنامه و مجري و تيم داوري برنامه هم سه اعتبارنامه داشتند. در کل اين مرحله دو نفر نيز از طرف گروه برنامهسازي براي رفتن به فينال انتخاب شدند و در مجموع ۶۰ نفر به مرحله فينال صعود کردند. ايدهاي تکراري اما لازم «چرخ را نبايد دوباره اختراع کرد»؛ اين جملهاي است که عليخاني در دو، سه نوبت در جواب آنهايي که ميگفتند ايده «عصر جديد» تکراري است، گفته. او پذيرفته که ايده تکراري است، اما سعي کرده در بخشهايي که در اختيارش بوده، تغييراتي ايجاد کند؛ تغييراتي که گاه آگاهانه و گاه ناآگاهانه به سمت ايرانيزه شدن برنامه کشيده شد. هرجا فضا احساسي يا هيجاني ميشد، به صورت غيرارادي فضاي غالب بر برنامه از نمونههاي خارجي فاصله ميگرفت و شکل بومي به خودش ميگرفت. اما فارغ از تکراري بودن ايده، نکته مهمتر اين بود که گذشت زمان نشان داد ساخت اين برنامه يک ضرورت براي جامعه ايراني بود. اين ضرورت را البته جوانهايي که از پايتخت فاصله داشتند و استعدادي هم در خود ميديدند، بيشتر حس ميکردند. شمار بالاي بينندگان و شرکتکنندگان در نظرسنجي ثابت ميکند که «عصر جديد» عملکرد نسبتا موفقي داشته و در ايجاد سرگرمي که ظاهرا هدف اولش بوده، کارنامه قابلقبولي داشته است. هرچند نقدهايي به اين برنامه وارد است و حرفهاي سازندگان اين برنامه نشان ميدهد اراده بر اين است که اين نقصها مرتفع شود. ترکيب داوران، رقابت غيرمرتبط شرکتکنندگان (مثلا رقابت يک خواننده با يک شعبدهباز) دخالت مجري در تغيير نظر داوران و تغيير تعريف استعداد براي خانوادهها از جمله نقدهايي بود که طي اين مدت به عصر جديد شد. بحث ديگري که منتقدان درباره عصر جديد مطرح ميکنند اين است که بعضي چهرههايي که بهعنوان استعداد معرفي ميشوند، پيش از اين هم در همان حوزه فعاليت داشتهاند و حتي رتبه هم کسب کردهاند. پارسا خائف و سعيد فتحي روشن، نمونههايي از اين چهرهها هستند. اينها قبلتر در برنامههاي ديگر حضور داشتهاند و عصر جديد ظاهرا کمک به ديده شدن بيشترشان کرده است. اين نقدي است که البته عليخاني به آن پاسخ داده است؛ «هيچوقت خودم و عصر جديد را متولي استعداديابي در کشور معرفي نکردم. آنهايي که ظاهرا متولي هستند، کمکي به برنامه عصر جديد نکردند.» اما تمام اين منتقدان منکر ايجاد فضاي نشاط و اميد در جامعه توسط عصرجديد نيستند. اميد ديدهشدن که بهوسيله تلويزيون به شهرها و روستاها تزريق شده و براي دقايقي ممکن است شرايط بد اقتصادي امروز را از خاطر مردم ببرد. مثلث مثبت براي برنامه «عصر جديد» ويژگيهاي مثبتي را ذکر کردهاند، اما در اين مجال به ويژگيهايي اشاره ميشود که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. رضا ارمندپيشه از هشتگرد، گروه پسران خورشيد از مشهد، محمد مصطفي حصار از شهر قدس، گروه سربازان وطن و محمد زارع از شيراز، مهدي عبدالوند از اليگودرز، زهرا بيرامي از تبريز، دختران نينجا از کرج، فاطمه عبادي از بندر ماهشهر و... شرکتکنندگاني بودند که شايد اگر عصر جديد نبود، مجال ديگري براي بروز استعدادهايشان پيدا نميکردند. اولين ويژگي مثبت عصر جديد را ميتوان در گستردگي دامنه شرکتکنندگانش دانست؛ شهرهايي که شايد از توزيع عادلانه فرصتها سهمي نداشتند و حالا ميتوانستند خود را از ميان ميليونها نفر نشان دهند. اين فرصت نسبتا برابر شايد به ظاهر مساله مهمي نباشد، اما در لايههاي زيرين اجتماعي ايجاد اميد ميکند؛ جايي که افراد توانايي خود را بيفايده و حتي خود را براي جامعه غيرمفيد ميدانند. نکته مثبت ديگر در اين برنامه اصلاح تعريف شکست بود. کساني بودند که فقط به دنبال نشان دادن تواناييهايشان بودند و بهطور مثال برايشان کسب نمره10 بود. حالا با نمره 11 از برنامه کنار ميرفتند و ديگر خبري از ياس و تلخي و نااميدي نبود و ميرفتند تا خود را قويتر از قبل در امکاني ديگر در معرض امتحان قرار دهند. اين اصلاح تعريف باخت اگر در ساير نهادهاي آموزشي و حتي وزارت ورزش و وزارت آموزش و پرورش شکل بگيرد، فضاي امنتر و موثرتري بين شرکتکنندگان در هر رقابتي به وجود ميآيد و شايد اثرش را در حوزه سياست هم ديديم. براي آنها که در عصر جديد راي نياوردند و کنار رفتند، اشک هم ريخته شد و تاسف هم خورده شد، اما کسي احساس پوچي و نيستي نداشت. ميدانستند اگر تلاش بيشتري کنند، ممکن است سال آينده يا در رقابتي ديگر برنده باشند و اصلا همين حضورشان روي صحنه يک پيروزي بزرگ بود. يک اتفاق مثبت ديگر، در کم شدن فاصله حضور در يک رسانه براي مردم است؛ رسانهاي که بعضيها معتقدند دورانش تمام شده است و رسانههاي کلان بايد جاي خود را به خردهرسانهها بدهند. اما قابل دسترسي بودن رسانه بزرگي مثل تلويزيون- با وجود تمام ضعفهايي که در حوزه مديريت و اجرا دارد- و موثربودنش دو نکته مهمي بود که توسط برنامه عصر جديد ثابت شد. مستندي که از پنج فيناليست در شبکه3 پخش شد، نشان ميداد که مردم آنها را نهتنها ميشناسند، بلکه دوست دارند با آنها عکس يادگاري هم بيندازند؛ يعني چهرههايي که سال گذشته همين موقع اگر از کنارمان رد ميشدند، توجهي به آنها نميکرديم و برايمان مهم نبودند، به لطف همين رسانه مشهور شدهاند. البته يکي از انتقاداتي که نسبت به اين نوع برنامههاي معرفي استعداد ميشود اينکه چهرههايي که به کمک اين برنامه به شهرت رسيدند، بعد از پايان برنامه رها ميشوند، اما مگر چهرهاي را بهخاطر داريد که از دل شهرت رسانهاي بيرون آمده باشد و بعد از اينکه حمايت رسانه از دوش او برداشته شد، همچنان شهرت داشته باشد. شايد به تعداد انگشتان يک دست هم نرسد. اين بار هم قرار نيست اتفاق خاصي بيفتد و نهايتا طبق گفته تهيهکننده برنامه، برندگان فصل اول در کنار شرکتکنندگان فصل دوم قرار ميگيرند تا به آنها کمک کنند؛ شايد چيزي شبيه به آنچه در خندوانه ديديم. درنهايت برنامه «عصر جديد» يک گام رو به جلو در برنامهسازي تلويزيون بود و هرچند که وجه سرگرمي در آن پررنگتر بود، اما در دل آن مسائل مهمي چون اميد، پشتکار، تلاش و دسترسي نسبتا آسان به رسانه ملي هم مطرح شد که کمتر در صداوسيما شاهد اين اتفاق بوديم. يکي از دغدغههايي که تهيهکننده در نشست خبري به آن اشاره کرد، بودجه ساخت فصل دوم عصر جديد است. حالا که اين برنامه امتحان خود را پس داده و مخاطبان خود را هم در کنار آزمون و خطاهاي بسيار به دست آورده، بجاست که مديران ارشد تلويزيون نگاه ويژهاي به فصل دوم اين برنامه داشته باشند تا کاستيهاي فصل اول برطرف شود.