همسایگان بیخانمان؛ بررسی گسترش پدیده ماشینخوابی در تهران
تجارت فردا/ متن پيش رو در تجارت فردا منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست مريم زارعيان| لازم نيست دنبال آگهي استخدام و مصاحبه باشي، پارتي و پول نميخواد، کل سرمايه کارت يه پرايد دست دومه، آدم خودتي، هر وقت اراده کني ميتوني بري سر کار، تخصص، سابقه کار يا تحصيلات ويژهاي نميخواد و... . همه اينها باعث شده است که مسافرکشي به يکي از اولين گزينههاي شغلي ايرانيها تبديل شود. پير و جوان هم نميشناسد. هرکس که بتواند قسطي و نقدي، نو و دستدوم يک پرايد بخرد، ميتواند مسافرکشي کند. اين روزها با آمدن تاکسيهاي اينترنتي هم بازار مسافرکشي بيش از پيش گرم شده است. تنگ شدن حلقه تحريمها، افزايش افسارگسيخته قيمت کالاها، ورشکستگي مشاغل خرد و افزايش بيکاري از يکسو و خشکسالي، بيآبي مزمن و مخاطرات مشاغل روستايي اعم از کشاورزي و دامداري از سوي ديگر باعث نقل مکان افراد بسياري از روستاها و شهرهاي کوچک به تهران شده است؛ مردماني که با هدف اميد به داشتن زندگي شرافتمندانه از خانه و کاشانه خود بريدهاند و به تهران آمدهاند. اما اين همه ماجرا نيست. بالا رفتن اجارهبهاي مسکن، دخل و خرجي که کفاف هزينههاي سنگين زندگي آنان و خانوادههايشان را نميدهد و مجرد بودن سه پارامتري است که باعث بيخانماني اين مردان زحمتکش شده است. اين است که بهجاي اجاره منزلي براي استراحت شبانه، به ماشينخوابي روي آوردهاند. حالا ديگر ماشينخوابي پديدهاي شده است که در کنار کارتنخوابي، کانالخوابي و گورخوابي در شهرهاي بزرگ رخ مينماياند. حاشيهنشيناني که اگرچه ساکن دلِ شهر و همسايه ساکنان شهر هستند، اما از حداقلهاي زندگي محروماند؛ نه تشکي دارند که سر آرام بر آن بگذارند، نه حمامي که خستگي تن را بشويند و نه کانون خانواده و آشنا و همزباني که غم دل بزدايند. ماشينخوابان بسان تهيدستاني که آصف بيات از آنها در اثر درخشان خود سخن ميراند گروههاي فاقد امتيازي هستند که از بسياري امکانات زندگي شهري محروم هستند و به نوعي تبديل به حاشيهنشينان زندگي شهري شدهاند. در واقع، بسياري از حداقلهاي لازم براي يک زندگي مناسب و شرافتمندانه از آنها سلب شده است. نيازهاي اصلي آنان، نخست تامين و حفظ حداقلهاي لازم براي بقا و پس از آن، ايجاد شرايطي اخلاقي براي داشتن يک زندگي شرافتمندانه است. ضرورت پاسخگويي به اين نيازهاست که زمينهساز مهاجرت تکنفره اين گروه فاقد امتياز به شهرهاي بزرگ شده است. اين پديده نوظهور تاکنون مورد توجه جدي جامعهشناسان قرار نگرفته است، اما به خوبي ميتوان تبعاتي را ديد که در آيندهاي نهچندان دور اين پديده را به يک مساله جدي اجتماعي تبديل خواهد کرد.75 چراکه همانگونه که آصف بيات نيز اشاره ميکند رفتارها و فعاليتهاي گروههاي فاقد امتياز صرفاً محدود به حفظ وضعيت موجود و بازتوليد روزانه زندگي نيست؛ بلکه، کنشهاي آنها در قالب پيشروي آرام از سطح استراتژيهاي محدود به بقا فراتر ميرود. از آنجاکه وضع موجود توان پاسخگويي به بسياري از نيازهاي اوليه آنها و تامين يک زندگي شرافتمندانه براي آنها را ندارد، آنها از طريق مجموعه اقداماتي تلاش ميکنند اين وضعيت را بهبود بخشند؛ اقداماتي که عمدتاً فردي، پنهاني، خودبهخودي و مستقيم است. ماشينخوابان شهرستاني که از خانوادههاي خود دور افتادهاند و براي تامين حداقلهاي زندگي اعم از مکان امني براي استراحت و برطرفسازي نيازهاي بهداشتي مستاصلاند، روزانه شاهد اختلاف طبقاتي موجود در جامعه هستند. تصور اينکه ديگراني در اين شهرهاي بزرگ حق آنها را خوردهاند، باعث ميشود احساس تبعيض در آنها جوانه بزند و رشد کند. آنها نسبت به نظامهاي مديريتي حاکم در جامعه بياعتماد و بدبين شده و نسبت به افراد چنين جامعهاي احساس کينه و خشم ميکنند. دوري از خانواده و همزبانانشان، موجب احساس تنهايي شديد و افسردگي در آنها ميشود. فقدان مکان امن براي استراحت موجب بيخوابي، بيماريهاي جسمي و رواني و رويآوري به مصرف مواد مخدر ميشود. آنها همچنين در معرض انواع آسيبهاي اجتماعي همچون زورگيري و سرقت لوازم خودرو قرار دارند. همه اينها دست به دست هم ميدهد تا در شرايطي که فرصتهايي مناسب ايجاد شود يا دستاوردهاي پيشينشان مورد تهديد قرار گيرد، احتمالاً به اقداماتي در قالب سياستهاي خياباني دست بزنند که ميتواند ناگهان سياستگذاران شهري را غافلگير کند. متاسفانه در اکثر مواقع مواجهه سياستگذاران با مسائل و آسيبهاي اجتماعي، سطحي و بيتوجه به عوامل ساختاري موجد آنهاست. سياستگذاران فقط تلاش ميکنند چنين مسائلي فعلاً جلوي ديد نباشد. فقط ميخواهند آنها را از سطح جامعه جمعآوري کنند، آنها را سرکوب کنند و از جلوي چشم شهروندان پنهان کنند و به زيرزمينها بفرستند، غافل از آنکه چنين مسائلي از زيرزمين با شکل ديگري جوانه ميزند، به گونهاي که حل طبيعي آن و مواجهه عقلاني با آن را با چالش جدي مواجه ميکند. شايد سادهترين راه مواجهه با اين گروه از تهيدستان شهري بيتوجهي به چرايي شکلگيري آن، برخورد حذفي و چکشي با آنها باشد؛ اينکه از تاکسيرانان اينترنتي خواسته شود که از متقاضيان کار مدارکي خواسته شود تا نشان دهد که محل زندگيشان در آن شهر است تا هر راننده تنها بتواند در شهر محل زندگي خود کار کند. اما اين تنها يک طرف مساله است. اکنون که نرخ بيکاري در بين جوانان افزايش يافته است و تورم زندگي شهروندان ايراني را با چالش جدي مواجه کرده، مسدودسازي روزنههاي تنفس شهروندان فقط بردن مساله به زيرزمين است و لاغير. پايين بودن کرايهها و ثابت ماندن درصد کميسيون اين شرکتها، نبود بستههاي حمايتي و قراردادهاي يکجانبه و به نفع شرکت از چالشهاي جدي است که رانندگان اينترنتي با آن مواجهاند. موضوعي که لازم است براي آن برنامهريزي شود تا از پايمال شدن حقوق اين افراد و در مضيقه قرار گرفتنشان کاسته شود. اکنون که به يمن فعاليتهاي اين رانندگان، شرکتهاي تاکسيراني اينترنتي سود بالايي به دست ميآورند، ميبايست با کسر درصد کمي از دريافتي رانندگان و در نظر گرفتن بخشي از سود خود محلي را براي خوابگاه اين افراد اختصاص دهند يا اينکه مديريت شهري مکانهايي را براي اجاره به اين شاغلان مهاجر در نظر بگيرد. اين موضوع نيازمند ورود جدي مديران شهري به آن است تا ضمن بهبود حداقلي شرايط زيست اين رانندگان، از شيوع و گسترش آسيبهاي اجتماعي مربوطه به سطح شهر جلوگيري به عمل آيد. يادمان نرود همه افراد جامعه در وضعيت اين افراد مسوول هستند. بيتوجهي به اين موضوع و تصور آنکه زندگي آنها ارتباطي به ما ندارد، موجب ميشود آتش آسيبهاي اجتماعي که دامن آنها را ميگيرد به همه شهر سرايت کند. البته مسووليت اجتماعي شهروندان از مسووليت حاکمان براي بهبود اوضاع مردمانشان نميکاهد. بدون شک بهبود شرايط اقتصادي جامعه و رفع تحريمها و تنگناها باعث کمرنگ شدن اين پديده خواهد شد. اما تا زمانيکه دست کشور زير تبر تحريمهاست، کمر همه مردماني که ميخواهند براي خانوادهشان نان حلال ببرند، خم ميشود. هر کس به نوعي و به اندازهاي!