بحران کشمیر؛ نتیجه معاهده انگلیسی
khamenei.ir/ «وضعيت کنوني کشمير کار انگليس خبيث است؛ اين زخمي است که انگليسها در شبه قارّه از سال ۱۹۴۷ ايجاد کردند. انگليسها تعمد داشتند تا با تقسيم شبه قاره به هند و پاکستان هم اين زخم خوب نشود و هميشه اين عامل اختلاف بين اين دو کشور، وجود داشته باشد.» ۱۳۹۸/۰۵/۳۰ حضرت آيتالله خامنهاي در ديدار با رئيسجمهور و اعضاي هيئت دولت با اشاره به اين موضوع، خطاب به دولت هند گفتند: «ما با دولت هند روابط خوبي داريم اما انتظار و توقع از دولت هند اين است که سياستي منصفانه در قبال مردم نجيب کشمير در پيش بگيرد و به مردم مسلمان اين منطقه زور گفته نشود.» ۱۳۹۸/۰۵/۳۰ پايگاه اطلاعرساني KHAMENEI.IR به همين مناسبت در گفتگو با آقاي ابوالفضل زارعي، رايزن سابق سياسي سفارت ايران در هند موضوع کشمير، ريشهها و دلايل اتفاقات اخير در اين منطقه را بررسي کرده است. * در آغاز بحث، لطفاً توضيحي دربارهي منطقهي کشمير و موقعيت جغرافيايي و تاريخي آن بفرماييد. کشمير يک منطقهي بسيار مهم و سوقالجيشي در شبه قارهي هند است. به لحاظ جغرافيايي در شمال غربي شبه قاره است و از شمال شرق در دامنهي کوههاي سر به فلک کشيده و دائماً پربرف قرهقروم قرار دارد. در اهميت موقعيت جغرافيايي اين منطقه همين بس که در همسايگي کشورهاي هند، پاکستان، چين و افغانستان است و براي هر کدام از اين کشورها اهميتي ويژه دارد. از يک طرف اين منطقه بين کوههاي بسيار سخت و صعبالعبور هيماليا و قرهقروم واقع شده که يک مانع و حفاظ طبيعي در برابر تجاوز و حملات احتمالي مثلاً از ناحيهي چين به هندوستان به شمار ميآيد. کشمير به لحاظ رودخانههاي پرآبش نيز اهميتي خاص دارد. سه رودخانهي جهلم و سند و پنجاب هند از اين منطقه سرچشمه ميگيرد و به همين دليل به عنوان تاج هند لقب گرفته است. همچنين رگ حيات کشاورزي و آب پاکستان در اين منطقه است. چين نيز تنها راه ارتباطي زمينياش با پاکستان از اين منطقه ميگذرد. کل ايالت کشمير شامل بخشهاي پاکستان و هند و چين حدود ۲۲۲ هزار کيلومتر مربع مساحت دارد. از اين مقدار حدود ۱۰۱ هزار کيلومترش تحت کنترل هند است که به جامو و کشمير معروف است. حدود ۷۹ هزار کيلومتر ديگرش در اختيار پاکستان است که با عنوان کشمير آزاد و منطقهي گلگيت بلتستان شناخته ميشود که منطقهي قرهقروم نيز در اين ناحيه است. ۴۲۶۵۰ کيلومتر آن هم در اختيار چين است. بخشي از اين ۴۲۶۵۰ کيلومتر را چين در جنگ سال ۱۹۶۲ تصرف کرد و بخشي را نيز دولت پاکستان به چين هديه داده است. البته اين منطقه کوهستاني است و تقريباً خالي از سکنه به حساب ميآيد و البته به لحاظ ارتباطي و سوقالجيشي بسيار حائز اهميت است. به همين دليل چين مدتها در ارتباط با کشمير اظهار نظر خاصي نداشت، اما پس از آغاز و راهاندازي پروژهي وان بلت وان رود (راه ابريشم جديد) چين که از اين منطقه ميگذرد و نيز به سبب راه ارتباطي چين با پاکستان و بزرگراه قرهقروم، الان چين هم روي آن حساس شده است. به لحاظ منابع طبيعي نيز بحث آب و محصولات کشاورزي و مزارع برنج و باغات سيب و انار و سردرختي کشمير معروف است. يعني کلا يک منطقهي بسيار مستعد و با پتانسيل بسيار بالايي است. اگر بخواهيم اشارهي کوتاهي به تاريخچهي اين منطقه داشته باشيم، همواره و از اعصار گذشته به دليل اهميت و شرايط کشمير، خيليها دنبال اين بودند که بر اين منطقه حاکميت داشته باشند؛ مثلاً اسکندر مقدوني يا سلطان محمود غزنوي، اما اينها چندان موفق نشدند. تا اين که فردي به نام شاهميرزا سوتي توانست اين منطقه را تصرف کند و از سال ۷۳۱ توانست در اين منطقه حکومت اسلامي را برقرار سازد. اين ادامه داشت تا وقتي مغولها به جهت تصرف آن حرکتي را انجام دادند و توانستند آن را از دست اين آقا درآورند. سالها مغولها بر کشمير حاکم بودند و بعدها افغانها آن را گرفتند که تا قرن ۱۹ ادامه يافت. بعد از افغانها سيکها اين منطقه را تصرف کردند که اين دوران مصادف شد با حضور انگليس در منطقه. انگليسها هم خواستند اين منطقه را تصرف کنند، اما فردي به نام رنجي سينگ که توانسته بود کشمير را از دست افغانها دربياورد، مقابله با انگليسها را آغاز کرد. نهايتاً اما اين قوم شکست خوردند و اين منطقه را واگذار کردند به انگليس. بعد که انگليسها آمدند، به پاس خدمات آقاي گلاب سينگ که يکي از سرسلسلههاي دوگراهها بود، نهايتاً اين منطقه را به مبلغ بسيار ناچيزي به او فروختند. از اينجا به بعد مصيبت منطقهي کشمير آغاز شد. بر اساس قراردادي که در سال ۱۸۴۶ بين انگليسها و سرسلسلهي دوگراهها منعقد شد و اين منطقه به مبلغ هفتونيم ميليون روپيه به اينها فروخته شد، حاکميت دوگراها بر کشمير آغاز شد و تا سال ۱۹۴۷ ادامه يافت که داستان جدايي هند و پاکستان پيش آمد. در اين مقطع انگليس پذيرفت که اين منطقه به دو قسمت تقسيم شود. مبناي تقسيم هم اين بود که بخشهاي داراي اکثريت مسلمان ملحق به پاکستان شود و کشور پاکستان به وجود بيايد، بخشهاي با اکثريت هندو هم در اختيار دولت هند باقي بماند، منتها بر اين اساس انگليسها تفويض اختيار کردند بر مبناي اين استقلال به حاکمان ايالتها که آنها هم بر اساس ميل مردم ايالتشان تصميم بگيرند که ملحق به پاکستان بشوند يا در هند باقي بمانند. اين معاهدهي انگليسي به طور صددرصد امکان اجرا نداشت و اجرا هم نشد. به دليل اين که بعضي ايالتهاي جنوب هند مانند ايالت کرلا يا ايالت آندراپرادش داراي اکثريت مسلمان بودند، اما اين امکان نبود که به پاکستان ملحق شوند. جاهايي هم که نقل و انتقال صورت گرفت و درواقع مسلمانها کوچ کردند به پاکستان، قتل عامهاي شديدي در مسير توسط هندوها و ديگران اتفاق افتاد و همين باعث شد که حاکمان ايالتهاي آندراپرادش و کرلا و جاهاي ديگر ديدند شرايط عملاً قابل اجرا نيست و ناچار پذيرفتند که در هند بمانند. اما کشمير به لحاظ اين تقسيمبندي بايد به پاکستان ملحق ميشد و اين مشکل را هم نداشت و هممرز با پاکستان بود، منتها حاکم وقت کشمير با تأمل برخورد کرد. به عبارتي او مخالف اين اتفاق بود و آن را در اجرا جدي نگرفت. کنگرهي ملي هند هم مخالفت داشت و نهايتاً با تأخير انجام شد. تا اين که اکتبر همان سال ۱۹۴۷ عشاير پاتان از منطقهي پاکستان با حمايت ارتش اين کشور مسلح شدند و حمله کردند به کشمير که کل آن را تصرف کنند. اين گروه پيشروي کردند تا منطقهي شريفآباد فعلي که نزديک سرينيگر است، يعني مرکز درهي کشمير. حاکم وقت کشمير وقتي اين مسئله را خيلي جدي ديد، نگران شد و به دهلي فرار کرد و از دولت مرکزي هند درخواست کمک کرد. لذا يک فرصت طلايي براي هنديها به دست آمد. ديگر از اينجا دقيقاً نقش انگلستان شروع شد، منتها من اين توضيح اضافهي جغرافيايي را بدهم که الان منطقهي فعلي کشمير که در اختيار هند است، از سه منطقهي اصلي درهي کشمير و جامو و لداخ تشکيل ميشود. اکثريت منطقهي درهي کشمير مسلمانند، در جامو هندوها بيشترند و در منطقهي لداخ که مرکز شهر له هست، بوداييها بيشتر هستند. البته در همين منطقه يک بخشي به نام کارگيل در منتهااليه مرز پاکستان و هند هست که بالاي ۹۹ درصد ساکنانش شيعهاند و شيعيان بسيار مخلص. * الان اوضاع مسلمانها در اينجا به چه صورت است از لحاظ درصد جمعيت؟ آيا تعداد مسلمانان اين بخش مشخص است؟ آمار دقيق در شبه قاره تقريباً وجود ندارد، ولي صحبت از حدود دوازده تا شانزده ميليون نفر جمعيت مسلمان است. ايالت جاموي کشمير که البته اکثراً اهل سنت هستند، منتها حنفيمذهبند و بسيار آدمهاي علاقهمند به اهل بيت (عليهم السلام) و به جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي؛ دقيقاً بر خلاف بعضي تبليغاتي که ميشود. اصلاً بخش بزرگي از اين مسائل درش اغراق ميشود که به نظر من کاملاً هم با هدف صورت ميگيرد. اهل سنتشان هم بسيار اهل سنت همسو و بسيار آدمهاي خوبي هستند. آمار دقيق نيست، ولي از اين دوازده تا شانزده ميليون نفر، حدود دو سه ميليون نفرشان شايد شيعيان باشند. مجموعاً در اين ايالت مسلمانها اکثريت دارند؛ چه شيعه و چه سني با آن کيفيتي که عرض کردم. * نقش تاريخي انگلستان در تحولات منطقهي کشمير به چه صورتي بوده است؟ بذر اين مصيبتي را که الان کشمير دارد ميکشد، انگليسيها کاشتند در منطقه؛ همان جور که خيلي جاهاي ديگر هم همين کار را کردند. جاهاي ديگر هم انگليس و ديگر کشورهاي استعماري يک جاي پاهاي اين چنيني را بلاتکليف و نامشخص باقي گذاشتهاند و از همين جاها چنين مصيبتهايي شروع ميشود و سر باز ميکند. انگليسها در اول ورودشان به شبه قاره در قالب يک کمپاني بودند و درواقع هنديها را فريب دادند که ما ميخواهيم يک شرکتي بزنيم و مرکزمان را ميگذاريم کلکته و اصلاً کاري هم به جاهاي ديگر نداريم. هدفمان هم اين است که نيازمنديهاي شما را تأمين کنيم. همان طور که در ايران ميگفتند ما ميخواهيم اين نفت کثيف و سياه را ببريم که به درد شما نميخورد، آنجا هم شبيه همين را گفتند که ما ميخواهيم نيازمنديهاي شما را تأمين کنيم و کار ديگري نداريم. آرامآرام که آمدند و پاگرفتند، کل هند را اشغال کردند و آن روز زغال سنگ هند را بردند که از بهترين انرژيها بود و سوخت اغلب ادوات جنگي بود و نقش گاز و نفت امروزي را بازي ميکرد. منطقهي شبه قاره هم مملو از منابع ذغال سنگ بوده و هست. انگليسيها بهتدريج کل هند را گرفتند و سعي کردند کشمير را هم به اين شکلي که عرض کردم، به تصرف درآورند، اما نهايتاً به اين شکل واگذارش کردند به قوم دوگرا؛ يعني يک اقليت هندو را حاکم کردند بر اکثريت مسلمانها. قائلهي کشمير از اينجا شروع شد و تا امروز ادامه دارد. ميدانيد که تاکنون چهار جنگ بين هند و پاکستان اتفاق افتاده؛ يکي همان سال ۴۷-۴۸ بود، يکي سال ۱۹۶۵ بود، يکي سال ۱۹۶۸ که تا ۷۰-۷۱ طول کشيد و بنگلادش جدا شد از هند. قبلاً فقط يک پاکستان بود و بنگلادش به عنوان پاکستان شرقي مطرح بود، اما سال ۷۰-۷۱ بنگلادش جدا شد. آخرين جنگ خاص هم در منطقهي کارگيل در سال ۱۹۹۹ اتفاق افتاد. اين اتفاقات تا امروز نيز ادامه يافته و مسألهي کشمير بر روابط دو کشور سايه افکنده است. البته اين احساس وجود دارد که داستان تنها کشمير نيست و گويي کل مسلمانهاي هند را هدف گرفته باشند با اين حرکتهاي اخير. * نقش و دخالت صهيونيستها در اين منطقه را چطور ميتوان تحليل و تبيين کرد؟ از زماني که روابط هنديها با اسرائيليها بيشتر شد، اينها توانستند از کمکهاي نظامي و مشورتي و اطلاعاتي صهيونيستها استفاده کنند و به تدريج بر کشمير مسلّط شوند. کسي در اين ترديد ندارد. امروزه رابطهي هند و اسرائيل يک رابطهي راهبردي و استراتژيک است. مخصوصاً از زماني که آقاي مودي نخستوزير فعلي هند سر کار آمد. از موقعي که ايشان سروزير بود، چند بار به ايالت گجرا سفر کرد و بعد که نخستوزير شد، اولين نخستوزيري بود که از اسرائيل ديدن کرد و روابط بين اين دو کشور را شتاب داد. الان هم قطعاً روابطشان راهبردي و استراتژيک است. در همين قضيهي کشمير بارها و بارها صهيونيستها به هنديها مشورت دادهاند. البته هميشه هنديها را دچار مشکل کردهاند؛ چنان که اين اتفاقات اخير هم باز مشکلآفرين شده است. از آن طرف برخي احزاب هندو مثل آر.اس.اس يا ديگران با احزاب صهيونيستي مشترکات فکري دارند و خيلي با هم خودماني هستند. همچنين روابط ارتباطاتيشان برقرار است. لذا چيزي که مشخص است و به عنوان مصداق ميتوان در نظر گرفت، اين است که مراودات متعددي بين دو کشور برقرار است. سفر هيأتهاي مختلف سياسي، اقتصادي، امنيتي، نظامي و نيز قراردادهايي در همين زمينهها بين دو کشور به امضا رسيده و ميرسد و کاملاً مشخص است که روابط شان راهبردي است. در ارتباط خاص با اتفاقات اخير و اين که چرا هند اين مادهي ۳۷۰ را از قانون اساسياش ملغي کرد و چه اتفاقي افتاده، يک تحليل اين است که بايد اين حرکت را فراتر از هند ديد و چهبسا ربط پيدا ميکند به همين داستان معاملهي قرني که در ارتباط با فلسطين دنبال ميکنند. درواقع اينها دارند تست ميکنند و هدفشان کل جهان اسلام است. اول آمدند گفتند قدس پايتخت اسرائيل است و متأسفانه صدايي از دنياي اسلام بلند نشد. شايد انتظار داشتند که حداقل يک حرکتي انجام شود، اما اتفاقي نيفتاد. بعد گفتند بلنديهاي جولان هم ملحق به اسرائيل است. باز ديدند خيلي خبري نشد. اين دوستاني که بر اين نظرند، ميگويند که کشمير گام سوم در اين راستاست. متأسفانه باز هم ميبينيم الان حدود چهار هفته از اين حادثه ميگذرد و خيلي ننگآور است که در اين اوضاع نخستوزير هند سفر ميکند به دو کشور اسلامي امارات و بحرين و آنها متأسفانه بالاترين نشان افتخارشان را مياندازند گردن او! لذا عدهاي ميگويند اين تست بعدي است و چهبسا که دامن کل مسلمانهاي شبه قاره را بگيرد. درست است که متأسفانه مسلمانهاي دنيا نسبت به قصهي کشمير تا الان خيلي حساس نبودند و خيلي دخيل نشدند و ناراحتيشان را ابراز نکردند، اما خود مسلمانهاي هند هم درگيريها و مسائلي دارند و نمونهاش داستان مسجد بابري يا معبد رام است. همين دور قبل دولت آقاي مودي وارد احوال شخصي مسلمانها شدند و گفتند معنا ندارد که دادگاهها بر اساس اسلام باشد و اينجا کشور هندوستان است و همهي دادگاهها بايد تابع يک قانون باشد. داستان سهطلاق را که اصلاً ارتباطي نداشت به دستگاه حکومت، وارد شدند و حالا رفته در مجلسشان و گير کرده. قصهي معبد رام هم يکي از مسائل اساسي و مهم هند است و حتماً اگر از قصهي کشمير به سلامت عبور کنند، آن داستان را هم اجرا خواهند کرد و اين دوستان بر اين نظرند. * اين مادهي ۳۷۰ چيست که اين همه مطرح است و چرا هنديها يک اصل از قانون اساسي خودشان را دارند لغو ميکنند؟ سال ۱۹۴۷ که درگيريها در هند شدت گرفت و همان هجوم عشاير که عرض کردم، اين قضيه به سازمان ملل و شوراي امنيت هم کشيده شد. هنديها شکايت کردند به شوراي امنيت، چون آن موقع يک مقدار در موضع ضعف بودند. شوراي امنيت در اين باره دو قطعنامه صادر کرد در سالهاي ۱۹۴۷ و ۱۹۴۹. در آن قطعنامهها آمده که بر اساس تقسيم بايد مناطق مسلماننشين شبه قاره ملحق بشود به پاکستان و مناطق هندونشين ملحق بشود به هند. از پاکستان هم خواسته شد که اين اقوام عشايري را که حمايت کرده و وارد کشمير کرده، اينها را بکشد بيرون. به هند هم اجازه دادند که يک نيروي محدودي را براي کنترل آن منطقه داشته باشد، اما با توجه به فضايي که در کشمير به وجود آمد، در همان قطعنامه آمده که با توجه به اين قصه بايد رفراندوم برگزار شود و از مردم نظرخواهي کنند و بر اساس ميل مردم تصميمگيري شود، چون اصل اصول تقسيم اين است که بر اساس ميل مردم ملحق بشوند به اينور يا به آنور. در قطعنامهي شوراي امنيت هم اين آمده که تا وقتي اين رفراندوم برگزار نشده و اين نظرخواهي نشده، منطقهي کشمير نه متعلق به هند باشد و نه پاکستان. از اينجاست که کشمير به صورت يک منطقهي مورد منازعه قرار گرفته و داراي يک نوع خودمختاري متفاوت است با جاهاي ديگر. بر همين مبنا يک بندي را در قانون اساسي هند گنجاندند که شد همين مادهي ۳۷۰. روح اين مادهي قانون ۳۷۰ يک بندي است به نام ۳۵ اي که کشمير را از ۱۹۴۷ تا امروز سر پا نگهداشته عليرغم همهي اين درگيريها و نزاعهايي که واقعاً چقدر جوانهاي آنجا کشته شدند و چقدر مردم مصيبت ديدند. اين که در اين مدت و تا الان کشمير با يک هويت مستقل سرپا مانده، همين قانون و همين مادهي ۳۵ اي هست، زيرا اين قانون و اين ماده اجازه نميدهد کساني که غير کشميري هستند، در کشمير زميني بخرند يا آنجا به طور طولانيمدت بمانند و مايملکي داشته باشند. لذا در اين مدت و بر اساس اين ماده، دولت مرکزي هند نتوانسته بافت جمعيتي کشمير را دچار تغيير و تحول کند، اما لغو اين ماده اين مسير را باز ميکند تا بهراحتي بتوانند با ورود غير مسلمانهاي غير کشميري، بافت جمعيتي آن را به هم بزنند. وقتي بافت جمعيتي آنجا دچار تغيير و تحول شد، ديگر همه کار ميتوانند بکنند. حالا حرکتي که شده، اين بوده که اولاً اين مادهي قانون اساسي را لغو کردهاند. ثانياً حرکت بعدي هم تکملهي اين بوده و کلاً گفتهاند اين منطقه به دو منطقهي فرمانداري تبديل شود. يعني کشمير ديگر نه مجلس خواهد داشت و نه سروزير و نه ديگر حکومتي از خودش، چون الان مستحضريد که حکومت ايالتي دارد و مجلس و شوراي قانونگذاري دارد که در حکم مجلس راجياساپا است. همچنين پارلمان ايالتي دارد که در حکم مجلس مرکزي لوکساپا است. همهي امور ايالت غير از موارد دفاعي و سياست خارجي هم که تاکنون توسط حکومت ايالت انجام ميشده، الان اين را هم گرفتهاند و ديگر بايد در اختيار دولت مرکزي باشد؛ آن هم به دو منطقه تقسيم ميشود، يکي منطقهي لداخ و يکي منطقهي کشمير. اين هست که الان مردم کشمير با نگرشهاي مختلف، اعم از طرفداران خود دولت مرکزي هند يا مخالفانشان که مبارزه ميکردند، همه يکپارچه و متحد شدهاند، چون ميبينند که هويتشان دارد از دست ميرود. * در مقايسهي بين مسألهي فلسطين و کشمير، آنجا و در بحث فلسطين بايد گفت که يک بحث اعتقادي و سياسي براي ماست و در بحث کشمير يک بحث حقوقي وجود دارد. يعني تفاوتهايي وجود دارد، ولي به يک مشترکاتي هم برميخوريم. اگر بخواهيد يک پيشنهادي داشته باشيد براي امت و جهان اسلام، آيا ميتوانيم بگوييم مراقب باشيد بلايي که سر فلسطين آوردند و قضيهاي که براي فلسطينيها پيش آوردند، اين بار سر مسلمانان کشمير نياورند؟ همچنين به نظر شما ساز و کار و راه حل اين قضيه چه ميتواند باشد؟ الان براي خيلي از دوستان کشميري ما مدتهاست اين سؤال مطرح است و بارها از خود ما هم پرسيدهاند که آقا شما چرا به فلسطين اين قدر توجه ميکنيد و به ما توجه نميکنيد؟ خوب است هم مردم ما و هم دوستان و برادران کشميري ما اين را بدانند که اين دو مسأله يک اختلاف و يک تفاوت ماهوي با هم دارد، اما البته يک مشابهتها و مشترکاتي هم دارد. اختلاف ماهوياش اين است که آنجا سرزمين اشغالي است و ما اصلاً اسرائيل را به رسميت نميشناسيم. صهيونيستها آمدهاند و سرزمين مسلمين را گرفتهاند و مردم فلسطين دنبال اين هستند که سرزمين خودشان را آزاد کنند. اينجا اما چنين اتفاقي نيفتاده. آيا مردم عزيز کشمير الان مانند فلسطينيها سختي ميکشند؟ بله، شايد بعضي اوقات حتي بيشتر. آيا نياز است که رسيدگي شود؟ بله و راهحل نظامي هم تاکنون جواب نداده و از اين به بعد هم نه در کشمير و نه اصولاً در هيچ بحراني جواب نخواهد داد. ما هم نبايد دچار افراط و تفريط شويم. ما يک کشور مستقل و مقتدر هستيم و بايد از منظر خودمان، که امالقراي دنياي اسلام هستيم، بايد به اين مسائل رسيدگي بکنيم. حالا کشمير که اليماشاءاللّه مشترکات و ارتباطات با ايران دارد صرف نظر از بحث مسلماني و ديگر اشتراکات. اصلاً مشترکات ما با اين منطقه همين اندازه بس که به ايران صغير معروف است. اينها را بيخود نگفتهاند؛ مخصوصاً مشترکات و پيوندهاي فرهنگي که بين دو ملت هست. بنابراين به نظرم بايد از فضا و ابزارهايي که در اختيار داريم، استفاده کنيم براي کمک به مردم عزيز کشمير و اصلاً حرف جنگ را مطرح نکنيم، زيرا به ضرر آن مردم است. الان رابطهي ما با هند خوب است و با پاکستان هم همچنين و ما بايد از اين روابط و ابزارها درست استفاده کنيم. البته قطعاً اين رابطهي خوب به اين معني نيست که اگر در يک جايي فشار به مردم آوردند، ما چشمانمان را ببنديم و ناديده بگيريم. اين درست نيست. نه مثل قبل که ما گاهي ميرفتيم پاکستان و از قرارداد سازمان ملل يا متقابلاً از قرارداد شيملا حمايت ميکرديم. ميدانيد در جنگ ۱۹۷۰ که موضع هند يک مقدار قويتر شد و به جدايي بنگلادش انجاميد، نهايتاً آقاي ذوالفقار علي بوتو (نخستوزير وقت پاکستان) قراردادي را در شهر شيملا با هند امضا کرد که خط آتشبس آن روز به همين لاينآفکنترل امروز تبديل شد. بنابراين قرارداد شيملا درواقع موضع هند را بيشتر و قويتر ميکند. ما اصلاً نيازي نداريم به آن استناد کنيم. مسألهي کشمير يک مسألهي حقيقي و حقوقي است. حقيقي از اين جهت که بر اساس همان مبناي تقسيمي که خودشان ميگويند، بايد از مردم نظرخواهي شود که چه ميخواهند. اصلاً شايد گفتند نه هند و نه پاکستان. پس اين از همين جا حقوقي هم ميشود و اين حق مردم کشمير است. قبل از اين که مسألهي کشمير سياسي و مذهبي شود، يک مسألهي حقيقي و حقوقي است. اولاً موضع ما به نظرم بايد اين باشد که حق مردم کشمير احقاق و اعاده شود. حالا يک چيزي هم معروف است به نام حق تعيين سرنوشت. مبنايش هم همان مبناي تقسيم است. در يک فضاي آرام بايد از اين روابطي که با اين کشورها داريم، استفاده کنيم. البته هند هميشه موضع گرفته در قبال ميانجيگري و به هيچ کشوري اين اجازه را نداده و معتقد است که اين موضوع نبايد بينالمللي شود، اما ما ميتوانيم از روابطمان استفاده کنيم. در همين قضايايي که اخيراً اتفاق افتاد، هيچ اشکالي نداشت که يک هيأت از وزارت خارجهي ما دوستانه ميرفتند تا حداقل مردم کشمير بدانند که جمهوري اسلامي به عنوان امالقراي جهان اسلام چشمش را نبسته روي اين اتفاقات. من ميدانم همهي عزيزان در ايران ناراحتند از اين اتفاق و کسي نميتواند ناراحت نشود. * اگر طرفين اين منازعه بپذيرند و بخواهند که ايران به عنوان ميانجي وارد شود، با چه مدلي ما بايد ورود کنيم به اين قضيه و با چه ساز و کاري؟ چگونه بايد براي حل اين مشکل چارهانديشي داشته باشيم؟ قبلاً هم ما به نوعي و با ظرافتهايي اعلام کردهايم که آمادهي ميانجيگري هستيم، اما هند قبول نميکند و مخالف است. ما بايد دوستانه به هنديها مشورت بدهيم. ما بايد آنها را متوجه کنيم کساني که الان دارند بهشان مشورت ميدهند، قطعاً خيرخواه هند نيستند و ميخواهند اين کشور دچار بحران باشد. همين الان ببينيد مسئلهي کشمير که پيش آمده، در جهان اسلام حالا درست است که دولتها تکاني نخوردند و چشمشان را بستند، ولي درواقع فضاي تبليغاتي از سمت اسرائيل منحرف شد و تبليغات عليه صهيونيستها کاهش پيدا کرد. پس ميتواند همين يکي از عوامل اين نوع مشورتهايي باشد که همينها به هنديها ميدهند. الان بايد مجامع بينالمللي و سازمان کنفرانس اسلامي تحرک داشته باشد. نبايد از ديپلماسي غافل باشيم. بايد ديپلماسي عموميمان را فعال کنيم. حتي در خود جامعهي هند که اين بستر و اين زمينه وجود دارد. حداقل کشمير را بشناسانيم. در مورد پاکستان هم بايد اشتباهات آنها را هم بگوييم. پاکستان در مقولهي کشمير اشتباهات فاحشي کرده و از جمله در همين اتفاق اخير. همزمان که اين مادهي قانون لغو ميشود و اين اتفاق در کشمير ميافتد، پاکستان از روي انفعال دو تا خمپاره ميزند و بعدش هم هيچ کاري نميکند. اين يعني بهترين بهانه را به دست هند داده که من اصلاً با پاکستان درگيرم و با کشمير کاري ندارم. همين الان گفتند ما داريم جلوي تروريسم را ميگيريم و از اين ماده سوءاستفاده ميشده و ما آن را لغو کرديم. خب اين که پاکستان متقابلاً خمپاره زد، کار بسيار اشتباهي بود. در فضاي فرهنگي هم بايد تحرکاتي بکنيم. مراکز غير رسمي ما مانند ائمهي محترم جمعه که البته يک عکسالعملهايي داشتند و مراجع محترم بايد روشنگري کنند و وارد صحنه شوند تا کشميريها احساس تنهايي نکنند. به نظر من موضع ما نبايد تقليد بيانيهي وزارت خارجهي آمريکا باشد. اين شأن نظام جمهوري اسلامي نيست. آنها ميگويند طرفها را به خويشتنداري دعوت ميکنيم. ما هم ميآييم رسماً ميگوييم طرفها را به خويشتنداري دعوت ميکنيم! کدام طرفها را؟ يک طرف دارد ميکشد و يک طرف دارد کشته ميشود. اصلاً توازن برقرار نيست. خويشتنداري زماني است که دو طرف يک توازني داشته باشند. الان يک طرف اصلاً هيچ چيز در دست ندارد. حتي دارو ندارد. بر اساس آماري که خود اخبار رسمي هند داده، الان کمتر از نصف داروخانهها در آنجا فعال است که اگر اين خبر صحت داشته باشد، واقعاً فاجعه است. بنابراين ما نبايد بيتفاوت باشيم. روابط ما با هند روابط بسيار مهمي است و من به اين واقفم، اما حتي اگر نگاه به اين روابط هم داشته باشيم، کشورها در روابط دوجانبهشان بايد از ابزارهايي که در اختيار دارند، استفاده کنند و نبايد اين ابزارها را کند کنند و از بين ببرند. قدرت مسلمانها در منطقهي شبه قاره يا کشمير ابزاري است که خيلي راحت و مسالمتآميز ميشود از آن استفاده کرد. شما اگر با دست خود اينها را کنار بگذاري، معلوم نيست در روابط دوجانبه هم خيلي توفيقي حاصل بشود. فرمايش اخير رهبر انقلاب و صحبت اخيرشان در ملاقات با هيئت دولت، باعث اميد و دميدن روح جديدي به مردم اين منطقه شد، چون واقعاً علاقهمندند به ايشان. يا حضرت آقا اشارهاي ميفرمايند در پيام حجشان و اصلاً يک اتفاق ديگري آنجا ميافتد و يک بازتاب عجيبي پيدا ميکند. همين خطبههاي نماز عيد فطر ايشان يک روح ديگري ميدمد به مردم آنجا. فرمايشهاي ايشان بلاشک تأثيرگذار است، اما ما اول بايد وظايف خودمان را انجام بدهيم و کار خودمان را بکنيم و جايي هم اگر لازم باشد و رهبري صلاح و مصلحت ببينند، وارد ميشوند و قطعاً هم تأثيرگذار خواهد بود. * به عنوان سؤال پاياني آيا به نظرتان مسألهي کشمير با پايان دولت فعلي هند و تغيير و تحولاتي که انجام ميشود، تمام خواهد شد يا اين که يک مسألهي تاريخي است و اگر ريشهاي برايش فکري نشود، کماکان مسئله ادامه خواهد داشت؟ مسألهي کشمير وابسته به دولتها در هند نيست. البته دولت فعلي که دور قبل هم دولت بود و از حزب بيجيپي است، اينها به دليل نگاه خاصشان و به دليل مراودات و روابطي که با صهيونيستها و اسرائيل و ديگران دارند، اين قصه را شتاب دادهاند، اما فردا اگر دولت حزب بيجيپي تمام شد و حزب کنگره آمد روي کار، خيلي تفاوتي اتفاق نخواهد افتاد، چون اينها در مقولهي کشمير متفقالنظر هستند. اين مادهي قانوني که لغو شد، مسير را براي بقيه هم باز کرد و فرقي ندارد. من يک مثال بزنم؛ مسجد بابري در هند زمان کدام دولت تخريب شد ظرف سه ساعت؟ زمان دولت حزب کنگره. نخستوزير کي بود؟ آقاي ناراسيمها رائو. هندوهاي افراطي ظرف سه ساعت مسجد بابري را تخريب کردند و البته دولت مرکزي ميتوانست جلوي اين قصه را بگيرد که نگرفت. ببنييد چطور الان عليرغم حضور هفتصد هزار نيروي هندي در کشمير اين اتفاق تلخ ميافتد؟ دوباره هم چهل پنجاه هزار نيرو ميروند در منطقه. بعد دولت مرکزي نميتوانست نيروي کمکي بفرستد در لکنو و جلوي اينها را بگيرد که مسجد خراب نشود؟ ميتوانست، اما خواست خودشان هم بود که مسجد بابري خراب شود. لذا اين که بگوييم اگر دور دوم دولت آقاي مودي گذشت و دولت حزب بيجيپي يا آقاي مودي رفت و ديگري آمد، نه، قصهي کشمير تمام نخواهد شد. الان احزاب در رقابتهاي انتخاباتيشان گاهي انتقادها و اعتراضهايي ميکنند، ولي در کليت قضيه خيلي به نظرم تغييري حاصل نخواهد شد، مگر اين که مجامع بينالمللي از دولت هند بخواهند که برگردد به قانون اساسي خودش. دولت هند بايد اين ماده را برگرداند سر جاي خودش و همان خودمختاري که اين منطقه داشت، مردم دوباره داشته باشند و بتوانند انتخاب کنند. در غير اين صورت شما شک نکنيد که ظرف مدتي نهچندان طولاني بافت جمعيت منطقه را تغيير خواهند داد و مسلمانها را از اکثريت خواهند انداخت. بقيهي مسلمانها هم بايد توجه کنند که کشمير يک بخشي از جهان اسلام است و اين را کسي نميتواند منکر شود. بيتفاوتي اينجا حاصلي ندارد و اگر با بيتفاوتي با اين مشکل برخورد کنند، اين مصيبت به نقاط ديگر هم سرايت خواهد کرد. چنان که امروز ما ميبينيم در دنياي اسلام چه اتفاقاتي ميافتد. البته باز هم تأکيد ميکنم که راه حل نظامي و خشونت به هيچ وجه جواب نخواهد داد و مسأله را بدتر خواهد کرد. بنابراين هم دعا کنند و هم اگر ميتوانند، کمک کنند و از راه مسالمتآميز و منطقي و مجامعپسند و مردمپسند به حل اين مشکل و معضل کمک نمايند.