مرگ مذاکرات با طالبان همیشگی نیست
اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست شکست مذاکرات دولت ترامپ با طالبان افغانستان و اعلام مرگ مذاکرات از سوي واشنگتن، نگرانيها در مورد وضعيت امنيتي در افغانستان را تشديد کرده است. در آستانه برگزاري انتخابات رياستجمهوري در افغانستان، هم طالبان و هم امريکا اعلام کردهاند سطح درگيريها را با يکديگر افزايش ميدهند. پيرمحمد ملازهي معتقد است که هر چند امکان افزايش مقطعي درگيريها در افغانستان وجود دارد اما توقف مذاکرات ميان امريکا و طالبان دايمي نيست. به گفته اين کارشناس مسائل افغانستان، طالبان صرفا با مذاکره در دوحه نشان داده که مواضع خود را تعديل کرده است و انتظار ميرود که در شرايط جديد حاضر به گفتوگوهاي بيشتر و حتي توافق با امريکا باشد. در ادامه متن کامل گفتوگوي روزنامه «اعتماد» با پيرمحمد ملازهي، کارشناس مسائل افغانستان را مطالعه ميکنيد. چرا دونالد ترامپ بعد از 9 دور مذاکره با طالبان در دوحه قطر اين مذاکرات را تعليق کرد؟ دونالد ترامپ، رييسجمهور امريکا به شدت در مورد امضاي توافقنامه نهايي بين طالبان و زلمي خليلزاد، نماينده امريکا تحت فشار بود. مخالفتهاي بسيار جدي در داخل امريکا با اين اقدام وجود داشت و به ويژه دعوت ترامپ از سران طالبان و رييسجمهور افغانستان براي حضور در کمپ ديويد هم قطعا بدون مخالف نبوده است. در دو سطح شاهد مخالفت مقامهاي امريکايي با اين اقدام ترامپ بوديم. نمايندگان تاثيرگذار کنگره مخالفت خود را با عقبنشيني نيروهاي امريکايي از افغانستان اعلام کرده بودند و خواهان قرار گرفتن در جريان کامل مذاکرات طالبان با زلمي خليلزاد بودند. نماينده امريکا حاضر به شرکت در جلسات کنگره نشده و اطلاعاتي از جزييات مذاکراتش در اختيار قانونگذاران قرار نداده بود در نتيجه بدبيني نسبت به توافق احتمالي در مجلسين سنا و نمايندگان امريکا افزايش يافت. در قوه مجريه هم نظرات مختلفي وجود داشت. وزير خارجه در تاييد توافقي که توسط زلمي خليلزاد پذيرفته شده بود، خودداري کرد. وزارت دفاع و شوراي امنيت ملي امريکا هم با مفاد اين توافق موافق نبودند. درون افغانستان هم انتقادهايي از اين مذاکرات وجود داشت. ارگ رياستجمهوري به دليل کنار گذاشته شدن از روند مذاکرات ناراضي بود و رفتار شخص زلمي خليلزاد که حاضر نشد، متن پيشنويس توافق را در اختيار دولت قرار دهد اين نارضايتي را افزايش داد. زماني که خليلزاد براي گزارش آخرين دور مذاکراتش با دولت افغانستان به کابل رفت به سران دولت افغانستان فقط اجازه داد که متن پيشنويس توافقش را فقط در حضور او براي مدت محدودي از رو مطالعه کنند و حاضر نشد، نسخهاي از آن را در اختيار دولت کابل قرار دهد. اين رويکرد باعث نگراني در ميان سران سياسي افغانستان شد که واشنگتن، معاملهاي محرمانه با طالبان انجام داده و ارگ رياستجمهوري را در اين مسير دور زده است. مجموعه اين شرايط باعث شد، دونالد ترامپ از تصميمش براي امضاي توافق با طالبان عقبنشيني کند. کشته شدن يک نظامي امريکايي در حمله انتحاري کابل، بهانهاي در اختيار ترامپ قرار داد که با ظاهرسازي بتواند عقبنشيني خود را پنهان کند و آن را به اقدامات طالبان نسبت دهد. فکر ميکنيد لغو اين مذاکرات چه تاثيري بر آينده جنگ در افغانستان داشته باشد؟ حقيقت اين است که اين ابتکار ترامپ براي تعليق مذاکرات و لغو ديدار کمپ ديويد يک تاکتيک مذاکراتي است. گمان نميکنم که مذاکرات ميان طالبان و دولت امريکا براي هميشه قطع شود. پيشبيني ميکنم که ما در دوره کوتاهي شاهد افزايش نبردها در افغانستان باشيم به ويژه اينکه امريکاييها ممکن است دوباره نيروهاي هوايي خود را براي پوشش عمليات نظاميان دولت افغانستان به کار گيرند. اما اين افزايش رويارويي دليل نميشود که ديگر هيچگاه شاهد از سرگيري مذاکرات نباشيم. اين مسيري است که شروع شده و ادامه خواهد يافت. جنگ در افغانستان به بنبست رسيده و طالبان هم به اين نتيجه رسيده که نميتواند با استفاده از زور کابل را اشغال کند و امارت اسلامي خود را تشکيل دهد. امريکاييها هم به اين نتيجه رسيدهاند که نميتوانند به صورت نظامي پيروز شوند چراکه بعد از 18 سال جنگ نه تنها طالبان کاملا عقب رانده نشده بلکه نزديک به 44 درصد از خاک افغانستان تحت تسلط اين گروه شبه نظامي قرار دارد. بعد از بنبست کامل نظامي در جنگ افغانستان الان با اظهارنظر اخير ترامپ يک بنبست سياسي هم شکل گرفت. اما اين بنبست قابل برطرف کردن است. دور ديگري از مذاکرات ممکن است در مکان ديگري يا حتي ميان دولت افغانستان و طالبان آغاز شود. به گمان من تعليق مذاکرات طولاني نيست و دوباره طرفين به مذاکره بازميگردند. با توجه به نزديک شدن موعد برگزاري انتخابات رياستجمهوري در افغانستان، اصولا آيا دورنمايي براي گفتوگوي بينافغاني براي حل و فصل مسائل جاري افغانستان وجود دارد؟ طالبان به صورت مشخص با اين دولت افغانستان مشکل دارند و معتقدند که دولت وحدت ملي دست نشانده امريکا و محصول نقشههاي جان کري، وزير خارجه پيشين امريکاست. ممکن است اگر فرد ديگري در کابل به قدرت برسد و شرايط ديگري در کابل حاکم شود، موضع خود را تعديل کنند. همزمان نبايد فراموش کرد که حاميان اصلي طالبان يعني پاکستان و عربستان سعودي بعد از توقف مذاکرات ميان امريکا و طالبان به شدت تحت فشار قرار خواهند گرفت تا حمايت خود را از اين گروه قطع کنند. اگر کمکهاي خارجي به ويژه از طرف پاکستان و عربستان سعودي در اختيار طالبان قرار نگيرد واقعا براي اين گروه امکانپذير نيست که به مدت طولاني در خلأ و بدون دريافت کمکهاي مادي و تسليحاتي به جنگ در افغانستان ادامه دهد. به نظر من شرايط کنوني هر چند به لحاظ امنيتي شکننده است اما نبايد تصور کرد که هيچگاه امکان مذاکره پيش نميآيد. طالبان قطعا با دولت وحدت ملي به رياست اشرف غني و عبدالله عبدالله وارد گفتوگو نميشود اما اگر در انتخابات آينده دولت جديدي روي کار بيايد يا شرايطي به وجود آيد که يک دولت موقت انتقالي شکل بگيرد شايد طالبان حاضر به مذاکره شود. اما بايد توجه کرد برخلاف انتظار امريکاييها، که علاقهمند هستند تا با وعده مشارکت در قدرت، طالبان را به مذاکره وادار کنند، طالبان همه قدرت را ميخواهد. طالبان همانگونه که زلمي خليلزاد را وادار کرد تا عبارت «امارت اسلامي افغانستان» را در توافق خود براي خطاب کردن اين گروه شبه نظامي به کار ببرد از مذاکره با گروههاي سياسي افغانستان هم چيزي جز احياي دولت خودشان نميخواهند. اما در عين حال هيچ راهي جز راهحل سياسي براي افغانستان وجود ندارد. راهحل سياسي فقط از طريق مذاکره امکانپذير است. روزگاري سران طالبان ميز مذاکره را «دروازه جهنم» ميناميدند. اما حالا اندک انعطافي در مواضع خود نشان دادهاند و دستکم در حال حاضر نه تنها پاي ميز مذاکره نشستهاند بلکه با نماينده دولت امريکا به توافق هم رسيدند در نتيجه در ادامه ميتوان انتظار داشت که با گفتوگوهاي بيشتر شاهد تعديل بيشتر مواضع طالبان باشيم. وزير امورخارجه جمهوري اسلامي ايران هم نسبت به وضعيت افغانستان اظهار نگراني کرده و پيشنهاد تشکيل يک سازوکار منطقهاي براي تسهيل گفتوگوهاي بينافغان داده است. فکر ميکنيد چنين پيشنهاد تا چه اندازه راهگشا باشد؟ 40 سال است که افغانستان در جنگ داخلي يا اشغال خارجي قرار داشته است. بايد ديد اين جنگها چه عواملي دارد؟ در 3 سطح ميتوان بازيگران جنگ افغانستان را دستهبندي کرد. در سطح داخلي، تضادهاي قومي و مذهبي يکي از عوامل درگيريهاي داخلي است. حداقل 4 گروه قومي قدرتمند پشتون، تاجيک، ازبک و هزارهها هر يک بخشي يا تمامي قدرت را براي خود ميخواهند. انحصار قدرت در طول 300 سال گذشته به جز دو مقطع کوتاه که تاجيکها قدرت را در افغانستان در اختيار داشتهاند، حکومت مرکزي در اختيار پشتونها بوده است. اين رقابتها از 300 سال پيش وجود داشت و همچنان نيز ادامه دارند. مساله ديگر مساله منطقهاي است. گروهي از همسايگان افغانستان عملا در ادامه درگيريها نقش دارند و به نوعي ميتوان گفت که در حال جنگ نيابتي در اين کشور هستند. پاکستان، هند و کشورهاي آسياي ميانه از يک سو و کشورهاي منطقه همچون عربستان سعودي و ترکيه هر يک منافع خاص خود را در افغانستان دنبال ميکنند. عربستان سعودي، قطر، امارات و ترکيه از گروههاي خاص در اين کشور حمايت ميکنند. در سطح سوم قدرتهاي جهاني هستند که به جنگ در افغانستان در مقاطع مختلف دامن زدهاند از جمله امريکا و در دوران جنگ سرد، شوروي که افغانستان را کليد جنگ سرد و «بازي بزرگ» ميناميدند. در گذشته بريتانيا و روسيه تزاري و اکنون هم قدرتهايي همچون چين، روسيه، هند و امريکا در اين کشور با يکديگر رقابت ميکنند. براي حل و فصل اين رقابتها ميتوان پيشنهاد ايران را يک راهحل سازنده دانست. اگر کشورهاي همسايه افغانستان بتوانند همکاري موثري براي ايجاد زمينه گفتوگو داشته باشند و در همکاري با شرکاي بينالمللي خود، هم رقابتهاي جهاني در افغانستان را مهار کنند و هم جنگ نيابتي در اين کشور را متوقف کنند. بازيگران دخيل در افغانستان از کشورهاي همسايه گرفته تا هند و کشورهاي اسلامي همچنين چين و روسيه که امنيت ملي خود را در گرو وضع افغانستان ميبينند و حتي اروپا و امريکا ميتوانند در يک ابتکار بينالمللي براي حل و فصل مساله افغانستان با هم همکاري کنند. اگر شرايطي منطقهاي يا بينالمللي ايجاد شود که همه کشورهاي بازيگر بپذيرند که از آتشافروزي، رقابت و دخالت در افغانستان پرهيز کنند، آنگاه فرصتي براي مردم افغانستان پيش ميآيد که بتوانند با يکديگر گفتوگو کنند. اما فعلا خوشبيني زيادي در مورد شکلگيري چنين اجماع منطقهاي و بينالمللي وجود ندارد. يک ماه مانده به انتخابات رياستجمهوري افغانستان آيا دورنمايي براي تشکيل يک دولت با ثبات در اين کشور وجود دارد؟ از بين 18 نفري که براي انتخابات رياستجمهوري نامزد شده بودند، بخت حنيف اتمر براي رسيدن به قدرت از همه بيشتر بود اما اخيرا اعلام کرده که تيم او ديگر به رقابت در انتخابات ادامه نميدهد. در بين بقيه نامزدها بخت اشرف غني از بقيه بيشتر است. غني کم و بيش شناخته شدهتر از ديگر نامزدهاست و همزمان صاحب قدرت و برگزارکننده انتخابات است. مهمترين رقيب براي او در حال حاضر عبدالله عبدالله است. عبدالله هر چند نسبت تاجيک و پشتون دارد و از طرف پدري تاجيک و از طرف مادري پشتون است اما در ميان پشتونها از اقبال چنداني برخوردار نيست چراکه او را نماينده تاجيکها تصور ميکنند. اگر انتخابات برگزار شود احتمالا رقابت اصلي ميان غني و عبدالله خواهد بود. تنها در صورتي که تمامي نامزدهاي ديگر به نفع عبدالله کنارهگيري کنند و جبهه شماليها به صورت يکدست پشت سر عبدالله عبدالله بايستد، امکان شکست اشرف غني در انتخابات پيش رو وجود دارد به ويژه که طالبان در مناطق پشتون نشيني که تحت کنترل اين گروه است، اجازه برگزاري انتخابات نخواهد داد يا در مسير برگزاري آن مانع ايجاد ميکند.