برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo
برگزیده
تحلیل ها

هشدار به جلیلیون

منبع
روزنامه سازندگي
بروزرسانی
هشدار به جلیلیون
روزنامه سازندگي/ متن پيش رو در سازندگي منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست جدال ميان نسل جديد و قديم اصولگرايان به جاي باريکي رسيده است: آنجا که وحيد جليلي با حشمت‌الله طبرزدي قياس مي‌شود و سعيد جليلي نيز اعلام مي‌کند در شوراي وحدت اصولگرايان شرکت نمي‌کند اکبر منتجبي| سال گذشته فيلمي در سينماي ايران ساخته شد که اگرچه در جشنواره فيلم فجر نمايش داده شد و سازمان تبليغات اسلامي و حوزه هنري نيز پشت آن ايستاده بودند، اما توقيف شد. نام فيلم، «ديدن اين فيلم جرم است» بود. توقيف اين فيلم را به دولت نسبت دادند اما واقعيت اين است که موضوع فيلم، عليه دولت نبود که بخواهد آن را توقيف کند. فيلم يک بيانيه سياسي عليه همه نهادهاي حاکميت بود. سپاه، وزارت اطلاعات، دولت، بسيج، وزارت خارجه، روحانيت، نيروي انتظامي و... موضوع چه بود؟ شورش جوانان و بدنه‌ي اصولگرايي عليه پدران خود. فيلم اگرچه ضعف ساختاري داشت اما حرف مهم سياسي آن ميان حواشي به‌ وجود آمده‌اش گم شد و هيچ نهادي حاضر به دفاع از آن نبود. يک سال پس از ساخت آن فيلم، اکنون اعتراض پسران عليه پدران در صحنه عمل خود را نشان داد. برادران جليلي اين روزها در بطن خبرها هستند. برادران مشهدي عليه رفقاي تهراني قيام کرده‌اند. هر دو اگرچه از بدنه جريان اصولگرايي رشد کردند اما منتقد جدي رويه‌ي بزرگان اصولگرايي هستند و انتقادات آشکار و پنهاني را بيان کرده‌اند. هواداران هر دو نيز بيش از اين که ميان سران و پدران جناح اصولگرايي باشند، از بدنه هستند. همان کساني که نسبت به رويه و روش مرسوم اصولگرايي در ۲۰ سال گذشته نقدهاي جدي را وارد کرده‌اند. اين روزها هم سعيد و هم وحيد در مرکز اعتراضات هستند. از يک سو اعلام شده است که سعيد جليلي در شوراي وحدت اصولگرايان شرکت نمي‌کند و حتي درخواست شرکت در انتخابات مجلس را هم رد کرده است و از ديگر سو نامه‌نگاري‌هاي وحيد جليلي عليه رفقاي تهراني که از جمله مديران صداو‌سيما بودند و هستند، باب بحث جديدي را باز کرده است. تيغ سخن وحيد جليلي روي نام چند تن مي‌چرخد: «‌تيم شيفتگان خدمت، مناصب صدا‌و‌سيما را بين خود دست به دست کرده‌اند و به طور کاملا اتفاقي! همگي بچه‌هاي دو کلاس از يک دبيرستان در تهران دهه پنجاه‌اند! بچه‌تهرون‌هايي (حسين محمدي و مرتضي ميرباقري و عزت ضرغامي و علي‌عسکري) که هم‌قسم شده‌اند نگذارند مديريت رسانه ملي از چنگ بچه‌هاي خاني‌آباد و نازي‌آباد خارج شود!». در اين ميان، بزرگان اصولگرايي که به ميدان آمده تا جواب وحيد جليلي را بدهند، عموما از آقاي حسين محمدي معاون بررسي بيت رهبري که نقش موثري در سازمان صداوسيما دارد، حمايت کرده‌اند. تاکيد جليلي و حمايت ديگران از آقاي محمدي، نام او را به مرکز توجهات کشانده است. حسين محمدي دو عنوان رسمي دارد: او هم معاون بررسي امور فرهنگي بيت رهبري است و هم منصوب رهبري در مجمع تشخيص مصلحت نظام است. محمدي در دوران رياست علي لاريجاني در سازمان صدا‌و‌سيماي ايران، معاون سياسي او بود و ظاهرا پس از او نيز نقش موثري در صداوسيما داشته است. چنانکه وحيد جليلي در نامه خود به رفاقت او و ضرغامي اشاره کرده است. اگرچه روزنامه کيهان نيز ديروز در يک يادداشت بي‌نام، که در حمايت از حسين محمدي بود، به وحيد جليلي هشدار داد مراقب باشد که به سرنوشت «طبرزدي» مبتلا نشود. حشمت‌الله طبرزدي، نيز مصداق دقيق «ديدن اين فيلم جرم است» بود. او نيز از ميانه‌ي بدنه جريان انقلابي سربرآورد. چپ تند و راديکالي بود که اگرچه در ابتداي امر در دفاع از نظام و رهبري و هاشمي رفسنجاني تمام‌قد ايستاده بود، اما با گذشت مدت زماني کوتاه، آنچنان عليه هاشمي و بعد رهبري سخن گفت که در باور کسي نمي‌گنجيد. طبرزدي که از اعضاي اوليه دفتر تحکيم وحدت در دهه شصت بود، در ابتداي حيات سياسي خود از هواداران جدي جمهوري اسلامي بود، اما طي يک دهه آنچنان از آن طرف بوم افتاد که به يکي از تندترين منتقدان نظام تبديل شد. خبرگزاري فارس نوشته است: «او را مبدع لفظ «امام خامنه‌اي» مي‌دانند، اما او در کمتر از يک دهه تغيير ۱۸۰ درجه‌اي را تجربه کرد و از منتقدين ولايت فقيه شد و طرح دوره‌اي بودن مقام رهبري و تجديدنظر در قانون اساسي را مطرح کرد.» طبرزدي در سال‌هاي گذشته به علت مواضع ساختارشکنانه‌اي که داشته، بارها به زندان افتاد. اکنون کيهان با يادآوري سرنوشت طبرزدي، وحيد جليلي را انذار مي‌دهد که مبادا به سرنوشت او گرفتار شود. يادداشت کيهان سراسر دفاع از عملکرد حسين محمدي بود. درباره‌ي آقاي محمدي در اين سال‌ها چندان سخن نمي‌گفتند و تا پيش از نامه‌نگاري‌هاي وحيد جليلي، حتي منتقدان جدي صداوسيما و اصلاح‌طلباني که خارج از دايره تعارفات سياسي هستند، نيز به سراغ نقد حسين محمدي نمي‌رفتند. عموما تلاش مي‌کردند و مي‌کنند که تحفظ سياسي را براي ايشان که عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز هست، لحاظ کنند و جايگاه حکومتي وي را نيز مدنظر قرار بدهند. کيهان نيز روز گذشته با يادآوري همين نکات منتها به زبان ديگر، تلاش کرد وحيد جليلي را از انتهاي راهي که انتخاب کرده است، انذار دهد. پيش‌بيني‌ها اين بود که وحيد جليلي بعد از نامه مفصل اول خود، اين ماجرا را ادامه ندهد. خصوصا آنکه اصولگرايان در اين سال‌ها نشان داده‌اند اختلافات خود را سريعا به حياط خلوت سياسي خود منتقل مي‌کنند و در جلسات دوستانه و محرمانه آنها را برطرف مي‌کنند. نمونه‌ي آخر آن، جدال لفظي و قلمي شيخ محمد يزدي و شيخ صادق آملي لاريجاني بود. هر دو عضو شوراي نگهبان و هر دو رؤساي سابق قوه قضائيه، آنچنان عتاب‌آلود عليه هم سخن گفتند که نفس‌ها در آن دقايق حبس شد، اما به فاصله کمتر از ۱۰ روز، عکسي از هر دو منتشر شد که خندان در کنار يکديگر نشسته بودند تا آنچه را عليه يک‌ديگر گفته‌اند، فراموش کنند. اما سخنان و انتقادات ادامه‌دار وحيد جليلي نشان داد جوانان به راه پدران نمي‌روند. مشکلات خود را به حياط خلوت نمي‌کشانند تا در يک مکان خلوت‌تر با مخلصم و چاکرم به شيوه قديمي‌تر، حل کنند. آنچنان که در ميان انتقادات بيان شد، اين سخنان، سخن امروز نيست و کسي که دست به قلم برده است، انبانش پر است. آنچه وحيد جليلي گفت اگرچه در ظاهر به ساختار مديريتي صداوسيما و سريال تلويزيوني بوي باران مربوط است، اما زيربناي سخنان او به باور روزنامه‌ي کيهان و روزنامه جوان، نقد برخي از اعضاي دفتر رهبري است. چنان‌که عبدالله گنجي مدير روزنامه جوان در تذکري صريح به وحيد جليلي، و در حمايت از حسين محمدي نوشت: «نقد‌ها به جناب حسين محمدي، معاون محترم بررسي دفتر رهبر انقلاب را مطالعه کردم، اما هيچ کد يا حجتي جز ادعا نديدم و مصداقي از عمل ايشان را که منجر به نقد شود در متون پيدا نکردم... چطور نقادان حزب‌اللهي فهميده‌اند که فلان عضو دفتر اقداماتي را انجام مي‌دهد که مدنظر يا مورد تأييد رهبر نيست؟ آيا با رهبري چک کرده‌اند؟ آيا نمي‌توان گفت غيرمستقيم تصويري مخدوش از رهبري به افکار عمومي منتقل مي‌کنند، اما آدرس انحرافي مي‌دهند؟ نقد منصوبين رهبري مانند رئيس صداوسيما، قوه قضائيه و ... هيچ اشکالي ندارد، زيرا وظايف مستقل، اعلام شده و قانوني دارند و به صورتي طبيعي بايد پاسخگوي عملکرد خود در مقابل شرح وظايف و قانون باشند. اما اين قاعده نه‌تنها براي اعضاي دفتر رهبري بلکه براي هيچ مديري صدق نمي‌کند.» و کيهان با همين دست‌فرمان و در پاسخ به جليلي که از يک «گروه خشن» در صداوسيما نام برده بود، در حمايت از حسين محمدي برخاست و خطاب به جليلي او را به ياد سرنوشت رحيم مشايي و حلقه انحرافي در دولت احمدي‌نژاد انداخت و نوشت: «يعني ۲۶ سال است آقاي حسين محمدي، باندي چنان خطرناک و خشن تشکيل داده و کسي جز منتقد محترم، متوجه آن نشده است؟ مگر چند ورق کاغذ است که بشود زير فرش پنهان کرد و ۲۶ سال کسي متوجه نشود؟... اعضاي دفتر رهبري چون عملکرد دارند، مانند هر مدير و مسئول داراي کارنامه ديگري قابل نقد هستند اما اولا به احترام صاحب‌البيت، حرمت دارند و ثانيا؛ اتهام‌افکني و خلاف‌گويي آن هم با ادبيات مذکور، کجايش نقد و خيرخواهي است؟! اين باب را «حلقه انحرافي» هنگامي که رهبر حکيم انقلاب، آينده را ديدند و با معاون اولي سرحلقه اين حلقه در دولت دهم مخالفت کردند، گشودند و اگر چه در ابتدا مدعي مخالفت با افراد دفتر بودند و به تبعيت از رهبري تظاهر مي‌کردند، اما به مرور زمان معلوم شد که اتفاقا مسئله اصلي‌شان خود رهبري و ولايت فقيه است.... اگر کاشف به عمل آمد که رهبر معظم انقلاب در مواردي بر اثر همين دقت‌هاي معاون دفتر، عتاب و مواخذه‌هاي جدي نسبت به مديريت صدا و سيما (مثلا در دوره آقاي ضرغامي يا علي‌عسکري) و در دوره‌هاي مختلف صورت گرفته، آن وقت با توهم و توهين و تهمت "اين گروه همدست و خشن" چه کنيم؟!» اما اين تنها وحيد جليلي نيست که ميان اصولگرايان تنها افتاده است. برادر او سعيد جليلي نيز وضعيتش چنان گذشته نيست. بهترين دوره‌ي او، زماني بود که دبيري شوراي عالي امنيت ملي را برعهده داشت اما ناکامي در آن پرونده، سرنوشت تلخي را برايش رقم زد. در انتخابات رياست‌جمهوري سال ۹۲، هيچ‌کس باور نمي‌کرد علي‌اکبر ولايتي اصولگراي سنتي، و از سران اين جريان، عليه جليلي و رويه‌ي او در پرونده‌ي هسته‌اي سخن بگويد. جدال آنها در آن انتخابات، همان جدال پسران و پدران بود. پدران راه و رويه‌ي جوانان را قبول نداشتند. زير ميز همه چيز زدن را نمي‌پذيرفتند و بعد از ۴۰ سال کشورداري و سياست‌ورزي نمي‌پذيرفتند افرادي پيدا بشوند که به اسم عدالت و انقلاب و اصول بخواهند قلم سياه بر ۴۰ سال گذشته بکشند. محمود احمدي‌نژاد يک بار در انتخابات ۸۴ اين کار را کرد و در انتخابات ۸۸ ادامه داد و کشور تاوان آن را داد. جليلي بديل احمدي‌نژاد بود. با همان پايگاه راي. با همان حرفها. با همان آرا. و سران اصولگرايي از بازگشت يک احمدي‌نژاد ديگر که مي‌خواهد نقش تخريب‌چي را ايفا کند، آنچنان واهمه دارند که تلاش مي‌کنند چنين افرادي تحت هيچ شرايطي به امور مديريتي کشور بازنگردند. به همين دليل است که سعيد جليلي نيز تنها است. کسي هنوز نسخه‌ي شفابخشي براي اداره‌ي کشور نياورده است. چنانکه روزنامه فرهيختگان نيز در حاشيه جدال با وحيد جليلي به موضوع سهم‌خواهي اشاره کرده و نوشته بود: «منظور خوش‌بينانه جليلي اين است که بقيه تلويزيون را به ما بدهيد...» و همين نکته‌ي کليدي يعني تصور سهم‌خواهي و ايده‌هاي ارائه‌شده جليليون، آنها را تنهاتر از هميشه کرده است. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد