سرمقاله ایران/ مذاکره مظلوم!
ايران/ « مذاکره مظلوم! » عنوان ستون "اول دفتر" روزنامه ايران است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: تحريف يا ظلم به کلمات و اصطلاحات يکي از بدترين ظلمهايي است که برخي افراد آگاهانه انجام ميدهند. ارتباط ما انسانها با يکديگر از طريق کلمات صورت ميگيرد. کلماتي که بار معنايي و بينالاذهاني روشني دارد. اگر کسي يا کساني بکوشند که معناي کلمات را تغيير دهند، در حقيقت ارتباط کلامي و مفهومي را دچار اختلال ميکنند و هنگامي که نتوانيم با يکديگر ارتباط برقرار کنيم، نتيجه آن دور شدن صلح و آرامش و تفاهم از زندگي ميشود. اين مشکل در سطح روابط بينالملل بيشتر ديده ميشود. جنگ طلبان با پوشش صلح و آرامش وارد جنگ ميشوند و آتش آن را برميافروزند. عدالت را چنان لقلقه زبان ميکنند که گويي هيچ گونه قصدي در چپاول ديگران ندارند. براي به تسليم واداشتن ديگران فقط يک کلمه به کار ميبرند و آن هم مذاکره است!! مذاکره که شيوهاي براي تفاهم است ولي قلب معنا شده و براي سلطه و تسليم استفاده ميشود. مذاکره معناي به نسبت روشني دارد. مذاکره مفهومي جز توافق و حل اختلاف متوازن از طريق غير خشونتآميز ندارد. در مذاکره، طرفين به صورت ضمني براي يکديگر حق و احترام قائل هستند و ميکوشند که از طريق گفتوگو حد و حدود اين حق را تعيين کنند. مذاکره يک مفهوم ضمني ديگر دارد. اينکه طرفين به نتايج آن ملتزم هستند و بدون اين تعهد، هيچ مذاکرهاي معنادار نخواهد بود. شايد هيچ کلمهاي به اندازه «مذاکره» ورد زبان امريکاييها و کاخ سفيد نباشد ولي به احتمال فراوان هيچ کلمهاي نزد آنان تا اين حد نيز مخدوش و خالي از محتوا نشده است. نقدي که مقام معظم رهبري در سخنراني ديروز خود به اين تحريف امريکاييها از مفهوم و کلمه مذاکره وارد ميکنند کاملاً دقيق است. تا هنگامي که چنين تحريفي از مفهوم مذاکره صورت ميگيرد، حضور در مذاکره به معناي ترامپي آن، به طور کلي بينتيجه و از پيش شکست خورده است؛ چرا؟ ايران پيشتر با دولت ايالات متحده امريکا و ساير قدرتهاي جهاني مذاکرات مفصل و روشني کرده و به توافق مهمي نيز دست يافته است. در اين فاصله چه اتفاقي رخ داده که ترامپ يکسويه از اين توافق خارج شده است؟ طرف ايران دولتهاي اروپايي و امريکا و نه اشخاص امضا کننده هستند، همچنان که طرف مقابل آنها نيز دولت ايران است و اهميتي ندارد که کدام شخص در مذاکره حضور داشته و توافق را امضا کرده است زيرا هر دولتي تابع تعهدات دولتهاي پيشين خود است. بنابراين دولت ترامپ موظف بود که به آن توافق پايبند باشد. اکنون که آن را نقض کرده، گويي که تعهد و امضاي خود را نقض کرده است و اين يعني آن که چنين فردي نميتواند طرف هيچ مذاکرهاي باشد، زيرا شرط ضروري به نتيجه رسيدن مذاکره، التزام طرفهاي مذاکره به اجراي توافقات است که او فاقد اين شرط شده است. دليل ديگر فقدان دستور کار براي مذاکره است. رهبر معظم انقلاب اسلامي با اشاره به سخنان اخير يک مقام امريکايي که گفته بود «بايد با ايران سر ميز مذاکره بنشينيم و ما فلان چيزها را بگوييم و ايران قبول کند»، خاطرنشان کردند: براي اين نوع مذاکره بايد بهسراغ همان کساني بروند که بهعنوان گاو شيرده آنها عمل ميکنند. بنابر اين برداشت ترامپ و کاخ سفيد از مذاکره نشستن و گفتن آنها و شنيدن ديگران است. اين کاري است که بايد با عربستان سعودي و ديگر کشورهاي حرفشنوي منطقه انجام داد، نه با ايران. بنابراين فقدان دستور براي مذاکره نشان ميدهد که طرف امريکايي دنبال مذاکره واقعي نيست. مشکل ديگر فقدان ثبات در طرف امريکايي است. گاه ميگويند بدون شرط گفتوگو ميکنيم، درحالي که هيچ دستوري هم براي گفتوگو ندارند گاه 12 شرط ميگذارند. گاه ميگويند فقط مسأله هستهاي است. گاه به مسائل منطقهاي ميپردازند. در اين باره نيز تحليل رهبري صائب است که: «اينگونه سخنان يا ناشي از سياست آشفته آنها است يا ترفندي براي سردرگم کردن طرف مقابل.» ايران نه از مذاکره گريزان است و نه آن را خلاف منافع خود ميداند. ولي آماده انجام مذاکره واقعي است، همان که در گذشته انجام شد و به برجام ختم گرديد و در آينده نيز همچنان که رهبري متذکر شدهاند: «ما اهل مراوده و گفتوگو و نشست و برخاست هستيم... چنانچه امريکا حرف خود را پس گرفت و توبه کرد و به معاهده هستهاي که آن را نقض کرده است، بازگشت، آنوقت در جمع کشورهاي عضو معاهده که شرکت و با ايران صحبت ميکنند، امريکا هم ميتواند شرکت کند.»