تیر خلاص به رویای حاکمان کشورهای عربی
دنياي اقتصاد/ متن پيش رو در دنياي اقتصاد منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست حملات پهپادي اخير به تاسيسات نفتي آرامکو عربستانسعودي که حوثيهاي يمن مسووليت آن را پذيرفتهاند و البته آمريکا و عربستان، ايران را به انجام آن متهم ميکنند، موجب شده است تا بسياري از مفسران و تحليلگران آمريکايي و بينالمللي به بازانديشي درک خود از معادلات منطقهاي و نقش تهران در آن روي آورند. چنانچه روزنامه نيويورکتايمز تاکيد ميورزد که موشکها تنها برجهاي تقطير و تانکرهاي نفتي آرامکو را تخريب نکردند، بلکه پيام مهمتر اين حملات تير خلاص به روياي اعراب منطقه نسبت به چتر امنيتي آمريکا در دفاع از آنها بود.
نشريه فارنپاليسي نيز در گزارشي به عوامل بيميلي ترامپ براي ورود به يک جنگ جديد آن هم به منظور دفاع از منابع نفتي عربستان پرداخته است که به زعم نگارنده اين مطلب عواملي نظير کاهش وابستگي آمريکا به نفت خاورميانه، تغيير معادلات و پارادايمهاي ژئوپليتيک منطقه، دست برتر نظامي ايران نسبت به کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس و ذينفع بودن بسياري از کشورها نظير چين و اتحاديهاروپا در صادرات نفت موجب شدهاند ترامپ تا جاي ممکن از جنگ با ايران خودداري کند.
روزنامه نيويورکتايمز در گزارشي با اشاره به بيدفاعي کشورهاي عربي منطقه در برابر ايران نوشت: اگرچه در رسيدن به چنين نقطهاي، اشتباهات محاسباتي ترامپ موثر بودهاند، اما بحران کنوني در خليج فارس تنها مربوط به دولت ترامپ و تلههاي «کمپين فشار حداکثري» عليه ايران نيست. از زمان بحراني که بهواسطه حمله آمريکا به عراق در سال ۲۰۰۳ رقم خورد، آمريکا همواره در حال کاهش حضور خود در اين منطقه بوده است و اکنون نيز که آمريکا در زمينه تامين نفت مورد نيازش وابستگي بسيار کمتري به خاورميانه دارد، بعيد بهنظر ميرسد رئيسجمهور آمريکا حاضر شود تا جان بسياري از نيروهاي نظامي خود را براي دفاع از عربستان سعودي در برابر ايران به خطر بيندازد.
بسته شدن چتر دفاعي آمريکا براي سعوديها
دههها است که رهبران عربستان سعودي باور دارند روابط نزديک با آمريکا و هزينه ميلياردها دلار براي خريد تسليحات از اين کشور، عربستان را از هرگونه آسيب احتمالي مصون نگه ميدارد. آنها همواره از ديپلماتهاي آمريکايي ميخواهند تا مواضع خصمانهتري را عليه ايران اتخاذ کنند يا آنگونه که ملک عبدالله در سال ۲۰۰۸ گفت: «سر مار را قطع کنند.» اعتماد به نفس سعوديها پس از جنگ خليجفارس در سال ۱۹۹۱ زماني که ائتلاف آمريکا و بريتانيا صدام حسين را از کويت بيرون کرد، افزايش يافت.
اما ايمان به قدرت آمريکا همواره موجب شده است تا حکام سعودي نتوانند برخي از واقعيتها را درک کنند. جمعيت و توان نظامي ايران از کشورهاي حاشيهخليج فارس بيشتر است و آمريکا نيز نزديک به ۱۰ هزار مايل با اين منطقه فاصله دارد. در هرگونه جنگ احتمالي شهرهايي که در حاشيه خليج فارس واقع شدهاند نخستين اهداف خواهند بود و بر خلاف ايران، اين شهرها بسيار آسيبپذير هستند. تنها فرود يک بمب در دوبي کافي است تا وجهه اين شهر را بهعنوان يک قطب امن تجاري، اقتصادي و گردشگري از ميان بردارد. اکنون بهنظر ميرسد اين کابوس در آستانه تحقق قرار گرفته است. بنابر ادعاي اين مطلب، در روز شنبه چند موشک ايراني توانستند با عبور از سامانه پدافندي آمريکا در عربستان، تانکرهاي نفتي را در دو سايت از مهمترين مکانهاي توليد نفت عربستان مورد هدف قرار بدهند. اگرچه آسيبوارد شده در نتيجه اين حمله محدود بود اما پيام آن نه: ايران ميتواند در هر زماني شريان اقتصادي خليجفارس را مورد حمله قرار دهد.
اما از سوي ديگر فعل و انفعالات سياسي متعاقب اين حملات نيز خود موجب خشم رياض شده است. ترامپ که ميلي ندارد تا با وارد کردن کشورش به يک جنگ جديد، چشمانداز پيروزي خود را در انتخابات ۲۰۲۰ خدشهدار کند، به روال گذشته، تنها به بيان جملاتي متناقض بسنده کرد. حتي با اينکه مايک پمپئو اين حملات را «اقدام به جنگ» توصيف کرد، هيچ نشانهاي از مسووليتپذيري کاخسفيد در اينباره ديده نميشود. البته هنوز زود است که بگوييم چه نتيجهاي از اين تحولات حاصل ميشود. اگر اين حملات موجب آغاز يک جنگ نشود که در نتيجه آمريکا نيز بايد در آن دخالت کند، ايران قدرتمندتر از گذشته در هرگونه مذاکرات احتمالي آتي ظاهر ميشود.
ريشههاي سست يک اتحاد...
اما ريشه تعهدات آمريکا به حمايت از پادشاهيهاي خليج فارس به سال ۱۹۴۵ بازميگردد؛ زماني که فرانکلين روزولت، رئيسجمهور آمريکا با عبدالعزيز بنسعود، نخستين پادشاه عربستان سعودي ديدار کرد. در جريان جنگسرد و نيز از زمان هري ترومن تا جورجبوش آمريکا معتقد بود که دفاع از ميدانهاي نفتي عربستان امري ضروري براي مقابله با کمونيسم است. اين روابط البته در دو برهه حادثه يازده سپتامبر زماني که مشخص شد ۱۵ فرد سعودي در هواپيماي عامل اين حمله حضور داشتند و نيز زماني که گفته ميشد اوباما خواستار کاهش سطح روابط با عربستان است مورد آزمون قرار گرفت. با اين حال بهنظر ميرسيد که با به قدرت رسيدن فردي مانند دونالد ترامپ در آمريکا، رياض و ابوظبي بار ديگر به منجي بودن آمريکا اميدوار شدهاند، آنها زماني که ترامپ از برجام خارج شد و تحريمهاي گستردهاي را عليه ايران اعمال ميکرد نتوانستند خشنودي خود را پنهان کنند.
بهتازگي رهبران عرب حاشيه خليجفارس، نارضايتي خود را از وجود تناقض در گفتار و عمل ترامپ ابراز کردهاند. در ماه ژوئن، پس از منهدم شدن پهپاد آمريکايي توسط سپاه، ترامپ بهطور جدي ايران را تهديد به تلافي کرد و بعد در لحظات آخر حمله تلافيجويانه به ايران را لغو کرد. حتي تصميم اخير ترامپ براي اخراج جان بولتون، مشاور امنيتملي جنگطلب خود به اين گمانهزني قوت بخشيد که او به دنبال جنگ نيست. اماراتيها نيز به اين نتيجه رسيدهاند که ديگر نميتوانند حساب زيادي روي رئيسجمهور آمريکا باز کنند. آنها بهتازگي و در خفا، يک هيات ديپلماتيک را به ايران اعزام و اغلب نيروهاي خود را نيز از يمن خارج کردهاند. ترامپ همچنان ميتواند اميدهاي رهبران عرب منطقه براي مقابله با ايران را تحريک کند. اما به نظر ميرسد سياست کنوني ترامپ در برابر تهران درنهايت کشورهاي عربي حاشيه خليجفارس را به اين نتيجه ميرساند که بايد بدون کمک آمريکا با ايران تعامل کنند.
عوامل بيميلي ترامپ به حمايت از عربستان
نشريه فارن پاليسي نيز در مقالهاي عواملي را که موجب شدهاند ترامپ، سعوديها را در برابر ايران تنها بگذارد بررسي ميکند و مينويسد: بهرغم تکذيب مقامات ايراني، مقامات واشنگتن و رياض ميگويند به اين نتيجه رسيدهاند که حمله پهپادي به تاسيسات نفتي آرامکو در عربستان سعودي توسط ايران صورت گرفته است؛ حملهاي که در نتيجه آن، توليد نفتي روزانه در عربستان ۷/ ۵ ميليون بشکه معادل ۵ درصد از نفت جهاني کاهش يافت. در اين شرايط اگر ترامپ تصميم به واکنش نظامي تلافيجويانه بگيرد، تقابلي که متعاقب آن درميگيرد را ميتوان جنگ نفتي جديد آمريکا در خاورميانه دانست. با اين حال در شرايط کنوني برخلاف گذشته، منافع حاصل از نفت خود عاملي است که نهتنها طرفها را به آغاز درگيري نظامي تشويق نميکند، بلکه مانع از آن ميشود. آغاز جنگ در خليجفارس بدون ترديد به بيثباتي گستردهاي در بازارهاي جهاني نفت منجر خواهد شد. اگر دولت ترامپ اقدام نظامي عليه ايران انجام دهد، چه يکجانبه و چه همراه با عربستانسعودي، تاسيسات نفتي ايران را هدف قرار دهد، خود موجب کاهش منابع توليد نفت خواهد شد. اگرچه صادرات نفت ايران از زمان بازگرداندن تحريمهاي آمريکا در آگوست ۲۰۱۸ به شدت افت داشته است، اين کشور همچنان روزانه تا بيش از ۲ ميليون بشکه توليد ميکند و حدود نيم ميليون بشکه از فرآوردههاي نفتي و گاز مايع پتروشيمي را به طيف گوناگوني از خريداران صادر ميکند. هرگونه حمله نظامي ميتواند اين صادرات را از زنجيره عرضه و تقاضا در بازارها خارج کند آنهم در حالي که توليدکنندگان همه توجه و تلاش خود را براي جبران کاهش توليدات نفتي عربستان، در بازار جهاني معطوف کردهاند.
تهران همچنين تهديد کرده است که پاسخ هرگونه اقدام نظامي از سوي واشنگتن يا رياض را خواهد داد. اگر ايرانيها تاسيسات نفتي عربستان را مورد حمله قرار دهند، اين اقدام ميتواند موجب کاهش مضاعف ظرفيت توليد در تاسيسات نفتي ديگر يا اخلال در روند تعمير تاسيسات آرامکو عربستان شود. اين حملات پهپادي بيش از آنچه تحليلگران پيشبيني ميکردند موجب خسارت در تاسيسات آرامکو شدند. حتي اگر اين حملات نيز توسط ايرانيها صورت نگرفته باشند، اکنون ميتوان گفت ايران توانايي تحميل خسارتهاي بسيار هنگفتتري را بر تاسيسات نفتي عربستان سعودي دارد، چراکه مشخص شد حتي استقرار سامانه پدافند موشکي پاتريوت آمريکا نيز نتوانست ايمني تاسيسات نفتي عربستان را تضمين کند.
ايران حتي ميتواند تنگه هرمز را نيز مسدود کند. با اينکه شايد نيروي دريايي ايران نتواند براي بلندمدت اين تنگه را مسدود نگه دارد، اما همان زمان محدود نيز ميتواند هرج ومرج گستردهاي را در بازارهاي جهاني ايجاد کند. بهعلاوه نرخ بيمه کشتيراني نيز به شدت افزايش خواهد يافت. هرگونه تقابل نظامي در خليج فارس منافع بسياري از دولتهاي تامينکننده انرژي را با ريسکهاي جدي مواجه ميکند. براي نمونه عربستان درپي يک درگيري شديد نظامي در منطقه، در چند جبهه با خطرات جدي مواجه ميشود. مهمتر از همه اينکه اعتبار شرکت نفتي آرامکو عربستان بهعنوان يک تامينکننده بزرگ نفت، با ضربه مهلک ديگري روبهرو ميشود.
سناريوي جنگ در خليجفارس همچنين ميتواند امنيت انرژي چينيها و اروپاييها را نيز به شدت با مخاطره مواجه سازد. عربستانسعودي هماکنون بزرگترين تامينکننده نفت چين است. اروپاييها نيز اگرچه وابستگي کمتري به نفت عربستان دارند اما کماکان ۱۳ درصد از نفت موردنياز خود را از عربستان وارد ميکنند. بنابراين هرگونه درگيري نظامي ضمن اينکه اروپاييها را وادار به پرداخت مبالغ بيشتر براي جبران نفت مورد نياز ميکند، تلاشهاي آنها را براي باز ماندن کانالهاي ديپلماتيک با ايران نابود ميکند. دولت ترامپ به نظر ميرسد که نسبت به پيامدهاي سياسي و امنيتي درگيري نظامي با ايران آگاه است و اگرچه ترامپ در واکنش به حمله آرامکو ابتدا تهديد به اقدام نظامي کرد اما چند روز بعد ايران را بهعنوان عامل اين حملات معرفي نکرد.