گروههای سیاسی گرفتار چند بعلاوه چندها
فرهيختگان/ متن پيش رو در فرهيختگان منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. چيز زيادي به انتخابات مجلس نمانده. حداکثر پنجماه تا آستانه آغاز ماراتن تبليغات. همين باعث شده گروههاي سياسي کمکم از خواب زمستاني بيدار شوند و يخ تحرکاتشان آرامآرام آب شود. هرچه باشد حکايت شب انتخابات از مقاطع ديگر قدري متفاوت است و نميشود اين چندماه را هم مثل باقي ايام، سرسري گذراند. طيفهاي مختلف سياسي بايد بار ديگر خود را براي قرار گرفتن در معرض راي جامعه آماده کنند و همين موضوع تب حرفها، بحثها و نشستوبرخاستها را بالا برده است. يکي از وحدت ميگويد و وعده ميدهد چتر اين وحدت همه را دربر ميگيرد. آن يکي ائتلاف را نسخه تداوم حضور در قدرت اعلام کرده و ديگري ساز استقلال کوک ميکند و همگي هم با همين نسخههاي تکراري چشم به پيروزي در انتخابات اسفندماه دوختهاند؛ رويهاي که اصلاحطلب و اصولگرا هم برنميتابد و به عرف بازار سپهر سياست تبديل شده است. در اين رابطه محمدرضا باهنر مهمترين عامل پيروزي اصولگرايان و اصلاحطلبان در انتخابات را مساله «وحدت» ارزيابي ميکند و ميگويد ما در غيبت احزاب قدرتمند هميشه مشکل وحدت داريم و خيلي وقتها هم به آن ميرسيم اما زود از دستش ميدهيم و ناچاريم دوباره دو يا چهار سال بعد براي همان وحدتي که قبلا داشتيم، تلاش کنيم. رفع اشکالات بماند براي بعد از وحدت او در ادامه به مشکلات اصلاحطلبان و اصولگرايان براي وحدت اشاره ميکند و با ذکر يک مثال توضيح ميدهد: «در شهري که نياز به دو نماينده داريم 20 نفر به اسم اصولگرا شروع به فعاليت ميکنند و درنهايت هم که جريان اصولگرا به دو نفر رسيد آن 18 نفر ديگر تا آخر کنار نميروند و وقتي از انتخاب از سوي اصولگرايان نااميد شدند با برند مستقل يا هر چيز ديگري وارد انتخابات ميشوند.» باهنر البته رفع اشکالات در گفتمان، روشهاي سياستورزي، نوع مواجهه با بدنه اجتماعي و... را به زماني ارجاع ميدهد که اين وحدت در جريان متبوعش ايجاد شده باشد و تصريح ميکند: «بدون وحدت رفع اين اشکالات اساسا نشدني است و همه اصلاحات موردنظر در رويکردها، رويهها و مواضع در گرو همگرايي و رسيدن به ليستي واحد است.» محمدرضا باهنر البته توضيح بيشتري دراينباره نميدهد که گيريم وحدت مورد انتظار آنطور که خودش پيشبيني ميکند شکل گرفت و ليست واحدي هم بيرون آمد، بعد از آن مردم چرا و بر چه اساسي بايد به اين ليست راي دهند؟ مگر چنين ليستي قرار است کار خاصي بکند که افکارعمومي ميان آن و قبليها تمايز ويژهاي قائل شوند. وحدت در اولويت است حرفهاي باهنر را البته ديگراني هم با ادبياتهاي مختلف بر زبان راندهاند. سازوکار انتخاباتي اين جريان که تا پيش از اين با عنوان جمنا فعاليت ميکرد، در مقطعي شاجا نامگذاري و به شوراي ائتلاف نيروهاي ارزشي انقلاب معروف شد؛ شورايي که حالا غلامرضا مصباحيمقدم ميگويد در حال رايزني با جامعه روحانيت است و مقرر شده همه احزاب شناسنامهدار اصولگرا را دربر بگيرد. مصباحيمقدم هم مهمترين ضرورت پيشروي نيروهاي اصولگرا را به هم پيوستن آنها و تشکيل يک شوراي ائتلاف حداکثري و فراگير ميداند. چنين رويکردي منحصر به طيفهاي سنتي اصولگرا که کارنامه انتخاباتيشان همواره با مکانيسمهاي چند بهعلاوه چند گره خورده، نيست و الباقي را هم شامل ميشود. همين چندماه پيش بود که آقاتهراني، دبيرکل جبهه پايداري اعلام کرد تشکل متبوعش با بهرهگيري از تجارب گذشته براي انتخابات مجلس به الگويي جهت وحدت رسيده است؛ الگويي که به گفته او، سه محور همسوسازي گفتماني و محتوايي در رسانهها، تهيه ليست انتخاباتي و پاسخ دهي روشن به مسائل و مشکلات جامعه را دربر ميگيرد. از اين اظهارات البته دو ماهي گذشته و هنوز اتفاق خاصي نيفتاده است؛ اين يعني فعلا قرار است در بر همان پاشنه سابق بچرخد. سرگرداني دائمي در آن سوي سپهر سياست ايران، اصلاحطلبان هم حال و روز بهتري ندارند و آنها هم فعلا به بحثها پيرامون چگونگي مشارکت و وضعيت شوراي عالي سياستگذاري و چگونگي رسيدن به ليست واحد و اختلاف در ائتلاف و... مشغولند. بحثهايي که البته چيز جديدي نيست و تا حد زيادي ريشه در تجربه ليست اميد و کارنامه فراکسيون برآمده از آن را دارد. ايده مشارکت مشروط هم بهرغم گذشت زمان قابلتوجهي از طرح آن همچنان بلاتکليف مانده است. بهزاد نبوي درباره موضوع اول از دوستانش تقاضا ميکند حضور در انتخابات را با راي مردم پيوند نزنند. يعني وقتي احساس ميکنند نيروهاي اين جريان راي نميآورند، براي عدم شرکت در انتخابات به عذر و بهانه متوسل نشوند؛ چراکه اين دو اساسا بههم ربطي ندارند و اصلاحطلبان چه راي بياورند و چه نياورند، شرکت در انتخابات لازم است. کرباسچي هم به دوستانش در ساير گروههاي اصلاحطلب توصيه ميکند بالاخره بعد از 40 سال سياستورزي، تکليف خود را مشخص کرده و بگويند در مهمترين صحنه سياست کشور که انتخابات است، هستند يا نيستند؟ و تصريح ميکند: «اينکه بخواهيم پيش از هر انتخاباتي تصميم بگيريم که حضور داشته باشيم يا نداشته باشيم، «سرگرداني دائمي» است.» تکرار دوگانه استقلال- ائتلاف محمد سلامتي تشکيل احزاب قوي را زمينهساز پاسخگوکردن نمايندگان ميداند و معتقد است در اين صورت ميتوان به قوت مجلس و هر نوع نهاد انتخابي ديگري اميدوار بود. تجويز او براي انتخابات اسفندماه هم هماني است که خيلي ديگر از همفکرانش ميگويند. از نظر او، اصلاحطلبان در اين انتخابات بايد ليست خودشان را بدهند و متحدشدن با نيروهاي ميانهرو اصولگرا در شرايط کنوني براي آنها محوريت ندارد. کواکبيان هم به ليست مستقل و خالص معتقد است و ميگويد اگر اصلاحطلبان بخواهند همانند دوره قبل رفتار کنند، در ادامه با مشکل مواجه ميشوند. به گفته او، ممکن است در اين انتخابات هم بتوان با مشارکت افراد و جريانات غيراصلاحطلب ليست بست، ولي تجربه ميگويد اين کار فايدهاي ندارد و مثل انتخابات 94 پشيماني به بار ميآورد. اينها البته تنها مشتي نمونه خروار است و تعدد مواضعي از اين دست در هر دو جريان آنقدري هست که ذکر تکتکشان از حوصله اين گزارش خارج باشد؛ مواضعي که بهرغم تنوع حاملانشان، جملگي در يک نقطه مشترکند. تا اينجا همهچيز تکراري است و گروههاي سياسي تا اين لحظه حرف و بناي جديدي براي انتخابات پيشرو ندارند. همانطور که در سطور ابتدايي گفته شد، دعواها همچنان بر سر شکل کار است و فعلا محتوا جايي ميان دغدغههاي سياسيون ندارد؛ محتوايي که اينبار انتظار ميرود حرفهايي جديد و برنامههايي عملياتي براي اجراسازي آنها را دربر گيرد. دستان خالي از ايده مساله افکارعمومي در شرايط کنوني وحدت يا کثرت فلان جريان و ائتلاف يا استقلال بهمان جريان نيست و اساسا جامعه به سمتوسويي رفته که تاثير پارامترهاي اينچنيني به حداقل ممکن رسيده و موضوعات ديگري اهميت يافتهاند. مشارکت يا عدم مشارکت مردم در انتخابات اسفندماه 98 بيش از هرچيز ديگري ناظر به ايدههايي خواهد بود که گروههاي سياسي به آنها عرضه خواهند کرد؛ ايدههايي که بهصورت واقعي مشکلي از مشکلات آنها حل کند و به بيان دقيقتر، به بهبود وضعيت اقتصادي اقشار مختلف جامعه منجر شود. گروههاي سياسي هنوز به اين سوال پاسخ روشني ندادهاند که وقتي منتخبان اصولگرا و اصلاحطلب مردم در سالهاي گذشته تاثير محسوسي در بهبود وضعيت معيشتيمردم نداشتهاند چرا بايد بازهم با همان دستفرمان سابق به برند سياسي آنها راي دهند و چشم بر دستان خالي از برنامه فرو ببندند. لااقل عملکرد گروههاي مختلف در ساختار اجرايي طي دورههاي مختلف نشان ميدهد نقاط اشتراک زيادي ازجمله در حوزههايي چون پوليشدن آموزش، وضعيت نظام بانکي، بهرهبرداري از معادن و نفت و ساير ثروتهاي کشور، شفافيت حقوق و مزاياي مديران، سقف درآمد کارگران، سبک زندگي لاکچري برخي مسئولان و... در رويکردهاي سياسيون اصولگرا و اصلاحطلب وجود دارد و اتفاقا همين موضوع است که توجه افکارعمومي را به خود جلب کرده است. دوگانههاي واقعي بهجاي دوگانههاي جعلي از اينرو مقتضي است حرف حساب گروههاي سياسي در انتخابات پيشرو متمرکز بر مواردي از اين دست باشد تا گشت ارشاد و ديوارکشي در پيادهروها و جنگهراسي و... درجا زدن در دوگانههاي جعلي نظير جنگ - سازش، ديوارکشي ولنگاري، بنبست در درون و نگاه به بيرون و... گرهي از مشکلات جامعه باز نميکند و فضاي پيرامون آنها بيشتر به آدرسهاي غلطي ميماند که انحراف افکارعمومي از موضوعات اصلي جامعه را دنبال ميکند. عدم مدنظر قراردادن دوقطبيهاي واقعي حرکت در مسير مطالبات واقعي مردم و دوري نکردن از جوزدگي و در مقابل، دوقطبيسازي کاذب باعث خواهد شد پس از برگزاري انتخابات و تنها با گذشت مدت کوتاهي، همان حاميان فرد پيروز به منتقدان اصلي او تبديل شوند و هم از راي خودشان سرخورده شوند و هم از شرکت در انتخابات. به همين واسطه مردم خيلي وقت است که از دوگانه کاذب اصولگرايي و اصلاحطلبي عبور کردهاند و اگر معجزه دوگانههاي جعلي و دوپينگهاي سياسي، فضاي رقابت را گلآلود نکند، اينبار ديگر همان حرفهاي تکراري سابق آنها را براي اقبال به گروههاي سياسي اقناع نخواهد کرد. شفافيت، محملي مناسب براي رقابت صورتمساله کاملا روشن است، اگر گوشي براي شنيدن و چشمي براي ديدن وجود داشته باشد. امروز اگر بخشهاي زيادي از جامعه در سوگ به گل نشستن هپکو و ماشينسازي تبريز و نيشکر هفتتپه و آذرآب و کشتوصنعت و... بهسر ميبرد ريشه را درخصوصيسازيهاي رانتي و فراتر از آن عدم شفافيت اقتصادي بايد ديد. بستري که راه را بر انواع و اقسام مفاسد اقتصادي باز گذاشته و مسدودسازي آن هم صرفا در گرو ايجاد شفافيت است. مقولهاي که خيليها با برند آن عکس يادگاري ميگيرند اما نه بنايي بر عملياتيکردن آن دارند و نه برنامهاي. گروههاي سياسي بايد بهجاي متوقف ماندن بر دعواهاي فرمي، تکليفشان را با مواردي از اين دست مشخص کنند. بايد جامعه را در جريان برنامههايشان براي حذف رانت و دلالي، تقويت توليد، تامين آزاديهاي مشروع، نسبت با رويکرد مقاومت فعال و... قرار دهند و ايدههايشان را به مردم عرضه کنند، و الا صرف تاکيد بر سر يک ميز نشستن و توقف بر ليست مستقل يا ائتلافي داشتن، در نگاه افکارعمومي به سهمخواهي و زمينهسازي براي تقسيم کيک قدرت تعبير ميشود؛ برداشتي که دود آن شب انتخابات به چشم همه خواهد رفت. پرويز سروري، فعال سياسي اصولگرا: مردم بهدنبال ليست کارآمد هستند پرويز سروري، نماينده ادوار مجلس شوراي اسلامي است. او البته در چند دوره اخير مجلس ازجمله اعضاي مرکزي جريان اصولگرايان در تهيه ليست انتخاباتي استان تهران بوده و گفته ميشود در انتخابات آتي مجلس نيز مسئوليت مستقيمي در تدوين ليست نهايي دارد. وقتي با او تماس گرفتيم تاکيد کرد از جانب شوراي ائتلاف حرفي براي گفتن ندارد و صرفا بهعنوان يک فعال سياسي با ما به گفتوگو نشسته است. سروري در ابتداي اين گفتوگو صرحتا ابراز کرد ساختار و فرم حضور در انتخابات براي گروههاي سياسي معجزه نميکند و 7+8 و 5+6 صرفا ابزارهاي اين جريان براي رقابت هستند. سروري با بيان اينکه مدلهاي اصولگرايان براي حضور در انتخابات در برخي ادوار پاسخگو نبوده است، انتخابات دومين دوره شوراي اسلامي شهر تهران، انتخابات مجالس هفتم و هشتم و انتخابات رياستجمهوري نهم و دهم را نمونههايي از موفقيت ساختارهاي نهايي اين جريان در انتخابات دانست. وي با بيان اينکه برخي مواقع شرايط بر ساختار تحميل ميشود و ساختار را عملا ناکارآمد ميکند، گفت: «اين به آن معنا نيست که محتواي ساختار ناکارآمد است، بلکه گاهي عوامل بيروني آن را ناکارآمد ميکنند.» نماينده ادوار مجلس شوراي اسلامي درباره انتخابات رياستجمهوري دوازدهم و شکست اصولگرايان توضيحاتي داد و گفت: «در دوره قبل وحدت که شرط لازم است تحقق يافت اما شرط کافي محقق نشد. اين اتفاق به اين معنا بود که وحدت نميتواند همه نيازهاي ما را برطرف کند، البته بايد اين را هم در نظر بگيريم که در سال 96 ما در مقابل رئيسجمهور مستقر رقابت کرديم؛ جايي که تجربه ادوار گذشته گويا بود که هميشه روسايجمهور مستقر ظرفيت راي بالفعلي دارند که ميتواند خيلي تاثيرگذار باشد، از اينرو هم نتوانستيم توفيق لازم را کسب کنيم.» او شکست اصولگرايان در انتخابات مجلس دهم را متفاوت از نوع رقابت و شکست در انتخابات رياستجمهوري دانست و با بيان اينکه حداقل موفقيت اصولگرايان اين بود که نگذاشتند مجلسي مانند مثل مجلس ششم متولد شود، تاکيد کرد: «با وجود همه تلاشهاي ما مجلس دهم نتوانست مجلس کارآمدي باشد، در آن فراکسيونهاي غيرغالبي شکل گرفت و عملا مجلس را از کارآمدي انداخت.» پرويز سروري با بيان اينکه شکست ليست اصولگرايان تهران در مجلس دهم به علت «عدم ارتباطگيري آنها با بدنه مردم» نبود، تاکيد کرد: «ليست پيروز تهران هم داراي چنين ويژگي مثبتي نبود و دلايل ديگري باعث پيروزي اصلاحطلبان و شکست اصولگرايان شد.» او در توضيح اين عوامل، يک مورد را از ديگر موارد مهمتر توصيف کرد و ابراز داشت: «ايجاد دوقطبيهاي کاذب که تحليل غلطي را به جامعه منتقل ميکردند باعث شد موجي در کشور ايجاد شود و ليست رقيب در انتخابات با سوارشدن روي آن موج به پيروزي برسد. براي مثال يکي از اين دوقطبيها جنگ-صلح بود که رقيب توانست طوري به مردم القا کند که گويي او مبادي صلح است و رقيبش فراهمکننده زمينه جنگ. دوقطبي ديگري هم ايجاد کردند، دو قطبي کاذب مدافعان برجام- منتقدان برجام بود. يعني از برجام چهرهاي ساختند که حلال تمام مشکلات کشور است و کساني که در مقابل آن قرار ميگيرند کساني هستند که ميخواهند مشکلات جامعه حل نشود.» وي در پاسخ به اين سوال که چرا اصولگرايان نتوانستند اين دوقطبيها را بشکنند، گفت: «اينکه نتوانستيم بر اين دوقطبيها غلبه کنيم نکته درستي است که بايد به آن بهعنوان يک آسيب نگاه کنيم. بالاخره بايد جريان انقلاب بتواند دوقطبيهاي اصلي را ايجاد کند و اجازه ندهد دوقطبيهاي کاذب و حاشيهاي جاي دوقطبيهاي اصلي را بگيرند.» پرويز سروري در ادامه اين گفتوگو با بيان اينکه «مردم از اصولگرا و اصلاحطلب حرف شنيدند و عمل نديدند و حالا به دنبال کسي هستند که توان اجرايي بيشتري داشته باشد»، تحليل درستي دانست و تاکيد کرد: «مردم بهنوعي به کارآمدي امروز نگاه ميکنند و منتظرند گروهي وارد انتخابات شده و راي بياورد که قادر است مشکلات آنها را حل کند و شرايط برونرفت از وضعيت کنوني را به وجود بياورد. من فکر ميکنم مردم به شکل قاطع و جدي به اين جمعبندي رسيدند وعدههايي که از سوي جريان اعتدال و اصلاحطلب اعلام شده، مسبب شرايط سخت امروز بوده و آنها بايد جوابگو باشند و از طرفي اگر جرياني از انقلاب بتواند اين کارآمدي را ارائه کند، ميتواند در انتخابات آتي به پيروزي برسد.» وي در پايان گفت: «به احتمال فراوان جبهه پايداري نيز به ديگر اصولگرايان خواهد پيوست.»