گفتوگوی تمدنها بازی برد-برد بود
شرق/ متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست «... قرن گذشته علاوه بر جلوههاي خشونت و انسانآزاري استعمار قديم و بيداد بىهمانند ميراثخواران جديد آن، قرن ظهور و سقوط حکومتهاي توتاليتر نيز بود. اميد است قرن آينده قرن نظامها و حکومتهايى باشد که باطن قدرت سياسى، محبت و عدالت باشد به گونهاي که گفتوگوي تمدنها مظهر و مجلاي آن باطن باشد. آقاي رئيس، خانمها و آقايان؛ اينک پرسش اين است که آيا سازمان ملل متحد در اين جهت چه تحولى در درون خود به اقتضاي وضعيت جديد ايجاد خواهد کرد و چه تأثيري در اين سير و صيرورت زندگى بشر خواستار رستگاري خواهد داشت؟ به نام جمهوري اسلامى ايران پيشنهاد مىکنم که به عنوان گام اول، سال ۲۰۰۱، از سوي سازمان ملل سال گفتوگوي تمدنها ناميده شود با اين اميد که با اين گفتوگو، نخستين گامهاي ضروري براي تحقق عدالت و آزادي جهانى برداشته بشود. از والاترين دستاوردهاي اين قرن پذيرش ضرورت و اهميت گفتوگو و جلوگيري از کاربرد زور، توسعه تعامل و تفاهم در زمينههاي فرهنگى، اقتصادي و سياسى و تقويت مبانى آزادي و عدالت و حقوق انسانى است. استقرار و توسعه مدنيت، چه در صحنه کشورها و چه در پهنه جهانى در گرو گفتوگو ميان جوامع و تمدنها با سلايق، آراء و نظرات متفاوت است...». اين بخشهايي از سخنراني سيدمحمد خاتمي در مجمع عمومي سازمان ملل متحد در 30 شهريور سال 77 است؛ نطقي که باعث شد نوع نگاه جهانيان به دولت ايران تغيير شگرفي کند و ايران نماد صلحطلبي شود. اين مهم تا حدي پيش رفت که طرح گفتوگوي تمدنها به بحثي محوري در عرصه جهاني تبديل شد؛ هر چند با پايان دولت خاتمي و روي کارآمدن محمود احمدينژاد اين طرح پيگيري نشد و سياستهاي تنشآفرين در دستور کار قرار گرفت.مصطفي تاجزاده، فعال سياسي اصلاحطلب، باور دارد طرح گفتوگوي تمدنها يک پيشنهاد واقعي و مبتني بر واقعيات جهان معاصر بود که اگر در عرصه عمل در ابعاد بينالمللي جدي گرفته ميشد، ميتوانست از بروز جنگهاي متعدد که در دو دهه اخير تجربه کردهايم، جلوگيري کند. او در تبيين وجوه مختلف طرح گفتوگوي تمدنها به «شرق» گفت: «آقاي خاتمي 20 سال پيش مؤثرترين و پايدارترين راهحل رفع مشکلات ايران، منطقه و جهان را تحت عنوان گفتوگوي تمدنها پيشنهاد کرد که متأسفانه در فضاي تند آنروزها بهويژه بعد از جنايت تروريستي 11 سپتامبر و لشکرکشي آمريکا به منطقه اين پيام آنطور که بايد شنيده نشد. اگرچه جهان پيام آقاي خاتمي را به رسميت شناخت و هزاره سوم ميلادي با همين نام آغاز شد اما در عمل توجه لازم به آن صورت نگرفت. امروز بعد از گذشت دو دهه راحتتر ميتوانيم قضاوت کنيم آيا پيشنهاد آقاي خاتمي پيشنهادي روشنفکرانه، انتزاعي و به دور از واقعيت بود يا آنکه واقعبينانهترين پيشنهاد آرمانخواهانه بود که ميتوانست به مثابه يک بازي برد-برد و بدون هيچ جنگ و خونريزي همه را به منافع حياتي خود برساند. پس از گذشت 20 سال از حمله آمريکا به افغانستان، هم آمريکا و هم طالبان دريافتهاند راهي جز مذاکره وجود ندارد و اگر چندين بار هم در مذاکره شکست بخورند، باز هم بايد به مذاکره ادامه دهند تا در نهايت به راهحلي منطقي دست يابند تا بر اساس آن بتوانند اهدافشان را محقق کنند. درباره سويه و يمن هم اين قاعده صادق است و امنيت پايدار در اين دو کشور محقق نميشود مگر به مذاکرات سوري-سوري و يمني-يمني. در مجموع گفتوگو ميتواند از کشته و مجروحشدن ميليونها انسان جلوگيري کند و يک زندگي باثبات و باامنيت را براي جهانيان فراهم کند؛ موضوعي که آقاي خاتمي 20 سال پيش در عرصه جهاني بهصراحت مطرح کرد».