العربی الجدید: ایران بر سرنوشت خاورمیانه حاکم شده است
انتخاب/ متن پيش رو در انتخاب منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست سياستمداران ايراني به خوبي ميتوانند نقاط ضعف و قدرت دشمنانشان را کشف کنند؛ در زمان اوباما، ايران دريافت که رئيس جمهور آمريکا تمايل زيادي به امضاي توافق هستهاي دارد، تا در مقابل، از برخي سياستهاي منطقهاي ايران چشم پوشي کند؛ در دوره ترامپ نيز تهران از نقطه ضعف دولت آمريکا آگاه است و ميداند اين دولت تمايلي به ورود به جنگهاي خارجي نداشته و خاورميانه از اهميت کمتري برايش برخوردار است.
چارهاي جز اعتراف به اين واقعيت نداريم: ايران به اين ۴ دليل بر سرنوشت خاورميانه حاکم شده
غازي دحمان در العربي الجديد نوشت: ايران بر سرنوشت خاورميانه حاکم شده است. با اينکه اقرار به اين واقعيت دشوار است، اما براي شناخت چگونگي تعامل با آن، چارهاي جز اعتراف نداريم.
به گزارش سرويس بين الملل «انتخاب»، در ادامه اين مطلب آمده است: ايران دستاوردهاي سياسي زيادي در منطقه داشته است؛ چه در مورد پايتختهايي که بر آن سيطره دارد و چه نسبت به دشمنانش و حتي سياستهاي دولتهاي بزرگ.
در اين ميان، انچه اهميت زيادي دارد، عدم تناسب بين توانايي ايران براي مانور و حجم نفوذ آن، با ظرفيتهاي تکنولوژيک و نظامي و حتي اقتصادي اين کشور، در مقايسه با ديگر بازيگران منطقهاي و بين المللي است.
بايد گفت: عوامل مختلفي در افزايش تاثير ايران در منطقه سهيم بوده است که عبارتند از:
۱-استفاده از خلأ: ايران نفوذ خود را در محيطهايي افزايش داده است که از خلأ سياسي رنج ميبرند. البته اين کشور، همواره هدف خود از گسترش دايره تاثيراتش را حفظ موجوديت دولتها معرفي ميکند.
۲-بهره برداري از جنگهاي سخت: قدرت ايران، با توانايي اش براي سازگاري با شرايط، متمايز شده است، همانطور که اين کشور از قدرت زيادي در منطقه برخوردار است که با کمک نيروهاي نيابتي و استفاده از تکنولوژيهاي جديد و سلاحهاي پيشرفته، آن را افزايش داده است.
۳- ايران بر محيطهاي شيعه تمرکز ميکند، که همواره در طول تاريخ اسلام مظلوم واقع شده اند؛ بنابراين، اين کشور حاضر است براي باز پس گرفتن حق شيعيان، هر هزينهاي را پرداخته و تبعات آن را تحمل کند.
۴- بازي با درگيريهاي بين المللي: ايران ميداند چگونه برخي طرفهاي بين المللي را در برابر دشمنان خود قرار دهد؛ همچنانکه در مورد روسيه و چين و دشمني آنها با آمريکا، موفق عمل کرد.
سياستمداران ايراني به خوبي ميتوانند نقاط ضعف و قدرت دشمنانشان را کشف کنند؛ در زمان اوباما، ايران دريافت که رئيس جمهور آمريکا تمايل زيادي به امضاي توافق هستهاي دارد، تا در مقابل، از برخي سياستهاي منطقهاي ايران چشم پوشي کند؛ در دوره ترامپ نيز تهران از نقطه ضعف دولت آمريکا آگاه است و ميداند اين دولت تمايلي به ورود به جنگهاي خارجي نداشته و خاورميانه از اهميت کمتري برايش برخوردار است؛ همين مساله، فرصت مناسبي در اختيار ايران گذاشت تا نفوذ خود در اين منطقه را افزايش دهد.
ايران در درگيري با آمريکا، طرفي است که تاثير بيشتري در منطقه دارد و بر دو اصل تکيه ميکند: ۱-استفاده از نيروهاي نيابتي در منطقه و دوري از حملات مستقيم، ۲-ضربه زدن به دشمنانش در منطقه و انجام اقدامات تحريک کننده و بازدارنده در برابر آنها.
در مقابل اين قدرت عظيم ايران و سيطره مطلق آن، دولتهاي عربي يک موضع واحد و يکپارچه ندارند و به نظر نميرسد بتوانند راه خروجي براي تنگنايي که در آن قرار دارند، بيابند؛ علاوه بر اينکه حساب کردن انها روي قدرتهاي خارجي براي مقابله با ايران، تنها باعث خسارت بيشتر براي اعراب و تحقق منافع گسترده تري براي ايران ميشود.