حضور خانمها در تسخیر لانه «حضور واقعی» بود
khamenei.ir/ واقعهي تسخير لانهي جاسوسي آمريکا در ايران در آبان ماه ۱۳۵۸ را ميتوان يکي از نقاط عطف تاريخ معاصر ايران دانست. اهميت و عظمت اين حادثه به صورتي بود که حضرت امام خميني (ره) آن را با عنوان «انقلاب دوم» ناميدند. تعداد زيادي از دانشجويان انقلابي در اين حرکت ضداستکباري مشارکت داشتند که روايت هر يک از آنها از اين واقعه، ميتواند نکاتي جالب را پيشرو قرار دهد. خانم فائزه مصلحي يکي از دانشجويان حاضر در حرکت تسخير لانهي جاسوسي آمريکا در آبان ۵۸ در گفتگو با بخش زن و خانواده پايگاه اطلاعرساني KHAMENEI.IR «ريحانه»، روايت خود از اين واقعه را بيان کرده است. تبيين نوع نگاه مردم به حضور استعماري آمريکاييها در ايران و همچنين نوع فعاليتها و اقدامات دانشجويان خانمِ حاضر در اين ماجرا از نکات خواندني اين گفتگو است. * مهمترين دلايل تسخير سفارت آمريکا چه مواردي بودند و چطور اين انگيزه در دانشجويان شکل گرفت؟ در مورد مهمترين دلايل تسخير لانهي جاسوسي ميشود اشاره کرد به ملاقات برژينسکي با مهندس بازرگان به عنوان رئيس دولت موقت. مهمتر از آن هم پذيرش شاه از سوي آمريکا به عنوان اين که ميخواهند او را مداوا کنند و بايد از او حمايت پزشکي بشود. مشخص بود که آمريکا ميخواهد از مهرهي خودش حمايت کند؛ مهرهاي که ۲۵ سال سيطرهي کامل آمريکا بر ايران با کمک اين مهره، مردم ايران را بسيار ناراحت کرده بود و ناخشنود بودند. آمريکا با پذيرش شاه به نوعي اعلام حمايت کرده بود از کسي که سالهاي سياهي را در ايران رقم زده بود و اين براي مردم ايران قابل قبول نبود. او بايد به دست دادگاه سپرده ميشد. قبل از آن هم آقاي بازرگان در الجزاير که رفته بودند براي يک کنفرانسي، آنجا با آقاي برژينسکي مشاور امنيت ملي آمريکا ملاقات کرده بودند و اين خيلي ناراحتکننده بود که بعد از انقلاب اولين دولتي که سر کار آمده و انقلاب اسلامي را نمايندگي ميکند، با نمايندهي آمريکا ملاقات کند. متعاقب آن هم دولت بازرگان اعلام کرده بود که سياست ما سياست گام به گام است و به دنبال حفظ رابطه با آمريکا هستيم. از سويي حضرت امام تقريباً يک هفتهاي بود که در سخنرانيهايشان آمريکا را بهشدت مورد عتاب قرار ميدادند و در ملاقاتهايي که با دانشجويان و روحانيون داشتند، عنوان کردند که هر چه فرياد داريد، بر سر آمريکا بکشيد. همين اشاره دانشجويان را به اين سمت هدايت کرد که با توجه به سياستهاي استعماري آمريکا که همچنان ادامه دارد، يک تجمع اعتراضآميزي داشته باشند و سفارت آمريکا را براي چند ساعتي تسخير کنند. بعد از اين که سفارت تسخير شد، دانشجويان ديدند که آنجا اصلاً سفارتخانه نيست، بلکه مرکز جاسوسي و مرکز ضد امنيت ملي ايران است. براي همين هم اين تسخير سنگر ضد امنيتي آمريکا در ايران تا ۴۴۴ روز ادامه يافت. حضرت امام همان روز وقتي مطلع شده بودند توسط سيداحمد آقا که دانشجويان اين مرکز را گرفتهاند، فرموده بودند که خوب جايي را گرفتند و به دانشجويان بگوييد که محکم آنجا را نگهدارند. * در فضاي پيروزي انقلاب اسلامي، مردم و دانشجويان چه نگاهي به دولت آمريکا داشتند؟ بعد از جنگ جهاني دوم و اشغال ايران توسط قواي متفقين، آمريکا تنها کشوري بود که ايران را ترک نکرد. قرار شد همهي نيروها از ايران خارج شوند، ولي عليرغم نشست سهجانبهاي که روزولت و استالين و چرچيل در تهران برگزار کردند، تنها نيرويي که بعد از جنگ جهاني دوم همچنان در ايران باقي ماند تا سال ۱۳۵۷ و پيروزي انقلاب اسلامي، آمريکا بود. در حقيقت ايران پايگاه نظامي آمريکا بود. خب مردم اين را ميديدند، نظاميهاي آمريکايي را ميديدند، پايگاههاي اينها را ميديدند و اين خيلي براي مردم آزاردهنده بود که يک نيروي خارجي در ايران حضور دارد و در همهي شئونات کشور دخالت ميکند. در ۲۸ مرداد سال ۳۲ در حقيقت سقوط دولت مصدق به وسيلهي يک کودتاي آمريکايي انجام گرفت و آمريکاييها هم اعتراف کردند که ما در اين کودتا حضور داشتيم. خانم مادلين آلبرايت وزير خارجهي پيشين آمريکا چند سال پيش اين را اعتراف و تصريح کرد که اين کودتا کار آمريکا بوده است. اين از خاطرهي مردم و از حافظهي تاريخي مردم حذف نميشود. بعد از کودتاي ۲۸ مرداد، آمريکا پس از انگليس بر ايران مسلّط شد و در همهي شئون ايران دخالت ميکرد. از جمله قرارداد کاپيتولاسيون را با دولت شاه امضاء کردند. طبق اين قرارداد مردم ايران بسيار تحقير شدند و آمريکاييها حق قضاوت کنسولي را براي خودشان محفوظ دانستند. به گونهاي که اگر يک آمريکايي در ايران تخلفي را انجام ميداد، دادگاههاي ايران صلاحيت رسيدگي به تخلفات او را نداشتند. در حقيقت با اين قرارداد آمريکاييها اجازه پيدا کردند هر غلطي که ميخواهند در ايران انجام بدهند و هيچ کس نتواند جلوي آنها را بگيرد. اينها همه نشاندهندهي زورگويي، استکباري، چپاولگري و استعماري بودن حضور آمريکا در ايران بود و مردم اين را ميديدند. لذا در طول دوران انقلاب يکي از شعارهاي مردم اين بود که «بعد از شاه، نوبت آمريکا». شاه استبداد داخلي و آمريکا استعمارگرِ خارجي بود که اين مهره را در داخل کشور تقويت و حمايت ميکرد و به وسيلهي او منافع نامشروعش را در ايران ادامه ميداد. * نقش زنان و دختران دانشجو در قضيهي تسخير لانهي جاسوسي چه بود؟ خانمها در اين ماجرا چه فعاليتهايي و اقداماتي داشتند؟ چه در اقداماتي که منجر به پيروزي انقلاب اسلامي شد و چه در اين انقلاب دوم به تعبير امام خميني(ره)، يعني تسخير لانهي جاسوسي، در هر دو انقلاب زنان دوشادوش مردان حضور داشتند و اين حضور زنان يک حضور نمادين هم نبود؛ کاملاً يک حضور واقعي بود. اين حضور خانمها باعث ميشد آقايان جديتر در صحنهي مبارزه حاضر باشند. ضمن اينکه خانمها وقتي وارد مبارزه ميشدند، همسر و برادر و فرزندانشان را نيز وارد عرصه ميکردند. حضور دختران دانشجو در تسخير لانهي جاسوسي هم به همين گونه بود. يعني نشان ميداد همهي اقشار دانشجويان به نمايندگي از همهي اقشار جامعه چه زنان، چه مردان در اين نقشآفريني حضور دارند. از طرفي اين قضيه جنسيتي نبود؛ يک قضيهاي بود که هر زن و مرد آزادهاي ميتوانست در اين حرکت شرکت کند، البته دانشجو، چون اين حرکت يک حرکت دانشجويي و در حقيقت آزاديخواهانهاي بود. يکي از نقشهاي اصلي خانمهاي دانشجو، شرکت در عمليات تسخير بود. در روز تسخير لانهي جاسوسي يک قيچي خيلي بزرگ آهنبر تهيه شده بود که حمل آن به يکي از خواهران چادري سپرده شده بود که پنهاني اين را بياورند تا جلوي لانه تا آن زنجير درب اصلي را با آن باز کنند و داخل سفارت بروند. نکتهي ديگر اينکه ما خبر داشتيم که تعدادي از خانمها در لانهي جاسوسي يا کارمند محلي يا ديپلمات هستند، بنابراين حضور خانمها خيلي ضروري به نظر ميرسيد. خب يکي ديگر از نقشها و مسئوليتهاي دختران دانشجوي خط امام(ره) در تسخير لانهي جاسوسي، حفاظت از دو خانم گروگاني بود که در لانه حضور داشتند. حفاظت از اينها بر عهدهي دخترخانمهاي دانشجوي حاضر در داخل لانه بود. يک کار ديگر ترجمه بود که بخشي از آن به عهدهي خانمها بود. در بازيابي اسناد هم که نياز به حوصلهي خيلي زيادي داشت، خانمها به طور جدي مشارکت کردند. حتي پاس دادن و نگهباني در داخل خود لانهي جاسوسي هم تقسيم شده بود بين خانمها و آقايان و خانمها در اين قضيه هم مشارکت داشتند. در حقيقت ميتوان گفت که بخش قابل توجهي از فعاليتها توسط خانمها انجام ميشد و حضور خانمها در آن بخشها واقعاً لازم و ضروري بود. يعني حضور خانمها يک حضور ويتريني نبود و مفصل کار ميکردند. خانمهاي حاضر در لانه از صبح زود که بلند ميشدند، مشغول کار بودند تا پاسي از شب و تازه شب که ميشد، به نوبت بايد نگهباني و پاس ميدادند و نگهباني از مناطقي از لانهي جاسوسي بر عهدهي خانمها بود. من در لانهي جاسوسي در بخش تبليغات فعاليت ميکردم. دانشجويان يک نمايشگاهي را ترتيب داده بودند که سير تسخير لانهي جاسوسي و افشاگري فعاليتهاي نامشروع و خلاف عرف ديپلماتيک آمريکا در ايران را نمايش ميداد. مجموعهي عکسهاي اين نمايشگاه در اختيار واحد تبليغات بود و پوسترهاي بزرگ و تراکتهاي کوچکي چاپ شده بود که توزيع ميشد و نيز جلسات پرسش و پاسخ که برگزار ميشد. محل استقرار من در چادر تبليغات و در کنار درب اصلي جاسوسخانهي آمريکا در خيابان طالقاني بود. در آن چادر ما تا حدود دوازده شب اين اقلام تبليغاتي را به مراجعين ميداديم و پرسشهاي آنها را پاسخ ميگفتيم. * بعد از اتمام ماجراي لانهي جاسوسي ارتباط بين دختران دانشجو فعال در اين قضيه به چه صورتي شد؟ بعد از اين که گروگانها تحويل داده شدند، قرار بر اين شد که ديگر با نام دانشجوي مسلمان پيرو خط امام(ره) هيچ فعاليتي صورت نگيرد. البته بخش اعظمي از دانشجويان بر اين پيمان باقي ماندند، ولي خب متأسفانه بخشي خلاف آن پيماننامهي شفاهي عمل کردند که دانشجويان با هم بسته بودند. بعد از تحويل گروگانها به دولت، خانمها هم مثل آقايان بهسرعت سراغ کارهاي ضروري انقلاب رفتند. بخشي از خانمها به وزارت خارجه، برخي به آموزش و پرورش يا جهاد سازندگي رفتند، بخشي هم جذب سپاه شدند. خانمها نوعاً مشغول کارهاي بخش فرهنگي شدند، چون بعدش بايد ادامهي تحصيل ميدادند. حدود يک سال بود که دانشجويان از درس منفک شده بودند و بايد برميگشتند دانشگاه و تحصيلاتشان را کامل ميکردند. خب اينها درسشان که تمام ميشد، فعاليتشان شروع ميشد. اغلب هم ازدواج کردند و نوعاً مشغول بچهداري شدند و در کنارش هم فعاليتهاي اجتماعي. ارتباط خانمها با هم حفظ شد، ولي نه خيلي منسجم. الان هم جسته و گريخته با هم مرتبط هستند، ولي مشغلههاي زياد باعث شده که اين ارتباط شان چندان تشکيلاتي و منسجم نباشد. تعدادي از اين خانمها پزشک و مشغول طبابت يا استاد دانشگاه و به نوعي سرگرم فعاليتهاي علمي، فرهنگي و اجتماعي خودشان هستند. * در پايان اگر نکتهاي دربارهي موضوع تسخير لانهي جاسوسي داريد بفرماييد. در انتها من اين را تأکيد کنم که اسناد بسيار مهمي در لانهي جاسوسي به دست آمد که کتاب شد، اما جاي اين کتابها متأسفانه الان در آرشيوها است. يک زماني هست که ما دشمنمان ديگر از بين رفته و حالا اسنادش آرشيو هم اگر بشود، شايد خيلي ايرادي نباشد؛ هر چند که يک ملت بايد دشمنش را بشناسد. با راههاي دشمني او آشنا باشد و بداند که چه کار بايد بکند که اگر دشمن ديگري هم مجدد به سراغ او آمد، بتواند دفاع کند. ولي اين دشمن ما هنوز هست و دارد نقشه ميکشد و برنامهريزي ميکند، اعلام دشمني و اعلام موضع ميکند و متأسفانه نسل امروز ما خيلي آشنا نيست با سابقهي جنايتکارانهي آمريکا. اين هم متوجه دولتمردان و خصوصاً وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم است که بايد در قالب کتب درسي متناسب با سنّ دانشجويان و دانشآموزان اسناد را قابل فهم کنند و براي اينها ترويج کنند. متأسفانه اما اين اسناد و اين کتابها در دسترس دانشجويان نيست. جوانان ما بايد آشنا بشوند با نحوهي دشمنيهاي آمريکا. خصوصاً در مراکز استراتژيک و براي رشتههايي مثل علوم سياسي، روابط بين الملل، علوم اجتماعي و اقتصاد بايد سياستهاي آمريکا در ايران را از اين کتب استفاده کنند و از اين افشاگريهايي که حدوداً نزديک به صد جلد کتاب اسناد است، بهره بگيرند.