سرمقاله شرق/ کشف میدان نفتی کافی نیست
شرق/ « کشف ميدان نفتي کافي نيست » عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم عليرضا سلطاني است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: کشف يک ميدان جديد نفتي در کشور با ذخيره تقريبي 22 ميليارد بشکه نفت، جايگاه ايران را در نقشه ذخاير نفتي جهان به رتبه سوم افزايش داده و موقعيت ايران را بهعنوان دارنده بالاترين ذخاير هيدروکربوري (مجموع نفت و گاز) در دنيا تثبيت ميکند. حجم ذخاير اثباتشده ايران بر اساس گزارشهاي معتبر بينالمللي بهويژه گزارش چشمانداز انرژي 2019 بي پي (بريتيش پتروليوم) در حدود 155.6 ميليارد بشکه برآورد شده است که بعد از ونزوئلا (303 ميليارد بشکه)، عربستان (297 ميليارد بشکه) و کانادا (167 ميليارد بشکه)، چهارمين کشور دارنده ذخاير بزرگ نفتي جهان است. درصورتيکه حجم ميدان کشفشده جديد (22 ميليارد بشکه) به حجم ذخاير کنوني اضافه شود، مجموع ذخاير نفتي کشور به 177.6 ميليارد بشکه خواهد رسيد که از مجموع ذخاير نفتي کانادا بيشتر خواهد شد و ايران به رتبه سوم ارتقا خواهد يافت که البته شناسايي اين جايگاه مستلزم راستيآزمايي از سوي مراجع معتبر بينالمللي انرژي است.بهطور طبيعي کشف ميدانهاي جديد نفت و گاز در هر کشوري ازجمله ايران با توجه به اهميت راهبردي انرژي در فرايند توسعهاي و ثروتآفريني آن، بر جايگاه آن کشور در عرصه بينالمللي خواهد افزود. درحالحاضر حوزه اکتشاف نفت و گاز، يکي از فعالترين، پوياترين و علميترين حوزههاي اقتصادي و فني به شمار ميرود و کشورهاي مختلف اعم از توسعهيافته و درحالتوسعه سرمايهگذاري گستردهاي براي کشف ميدانهاي جديد دارند. وجود ذخاير بالاي نفت و گاز از منظر اقتصادي و توسعهاي به دليل اميد به دسترسي آسان و کمهزينه به منابع انرژي، ريسک سرمايهگذاري در هر کشوري را به ميزان بالايي کاهش ميدهد و درعينحال زمينهاي بزرگ براي جذب سرمايهگذاري خارجي در کشور خواهد بود. در واقع ذخاير بزرگ نفت و گاز در شرايط کنوني علاوه بر قابليت ثروتآفريني براي هر کشور (به شرط استفاده بهينه از سرمايههاي توليدي)، پشتوانه اعتمادساز بزرگي براي هر اقتصادي است. پشتوانهاي که صرفا در بعد اقتصادي و مالي خلاصه نميشود و ابعاد اجتماعي و سياسي– امنيتي را نيز در بر ميگيرد. اين شرايط براي ايران بهعنوان يک کشور پيشرو به لحاظ تاريخي در صنعت نفت نيز از اهميت زيادي برخوردار است. طبيعتا اقتصاد جهاني و نظام بينالملل نسبت به اين ظرفيت بزرگ نميتواند بيتفاوت باشد و براي هميشه در تقابل با آن قرار گيرد. ايران و ظرفيت بزرگ انرژي آن دهههاي متمادي است که خود را به اقتصاد جهاني و سياست بينالمللي تحميل کرده و شايد يکي از دلايل بالابودن حساسيتهاي سياسي و امنيتي به ايران، به ظرفيت بيرقيب انرژي آن بازگردد. خوشبختانه ايران در سالهاي اخير باوجود همه محدوديتها و تحريمها، به دانش و فناوري مناسب اکتشاف ميدانهاي نفت و گاز دست يافته و موفق شده است در يکي از حساسترين شرايط سياسي، به موفقيتهاي خوبي در زمينه کشف ميدانهاي نفت و گاز دست يابد. اما واقعيت اين است که در شرايط کنوني آنچه بهصورت بالفعل زمينه اقتدار و تأثيرگذاري کشورهاي دارنده ذخاير نفتي را فراهم ميکند، بشکههاي توليدي نفت در سطح بازارهاي جهاني است. تبديل ظرفيت بالقوه (ذخاير نفت و گاز) به ظرفيت بالفعل (بشکهها و محمولههاي نفت و گاز) و به دنبال آن تأمين سرمايه و تبديل آن به ثروتي پايدار، فرايندي سخت است. صرف وجود ذخاير نفت و گاز براي هيچ کشوري قدرت، توسعه و رفاه ايجاد نميکند. ونزوئلا بهعنوان بزرگترين دارنده ذخاير اثباتشده نفت (17.5 درصد نفت جهان)، تنها 1.5 ميليون بشکه در روز (1.6 درصد توليد جهاني) توليد ميکند. اين سطح پايين از توليد، عملا تأثيري در اقتدار بالفعل اين کشور در عرصه جهاني ندارد؛ ضمن اينکه ونزوئلا درحالحاضر يکي از بدترين شرايط اقتصادي دنيا را تجربه ميکند. ايران نيز باوجود برخورداري از حجم بالايي از ذخاير، به دلايل مختلف از توان و ظرفيت توليدي بالا و متناسب با ذخاير و نيازهاي مالي برخوردار نيست. شايد عدهاي بر اين باور باشند که باوجود مديريت ضعيف منابع حاصل از توليد و صادرات نفت و بهاصطلاح هدرروي اين منابع در طول يک قرن گذشته، همان بهتر است که ميزان توليد نفت کشور باوجود ذخاير بالا، در همين ميزان باقي بماند اما نکته آن است که نبايد اهميت و منطق يک موضوع را ناديده گرفت. منطق حکم ميکند با توجه به گرايش به انرژيهاي تجديدپذير و کاهش شدت آهنگ مصرف انرژيهاي فسيلي در آينده که منجر به کاهش ارزش اقتصادي آنها خواهد شد، ذخاير نفت کشور با سرعت و شدت بالايي استخراجشده و به سرمايه نقدي مناسب براي سرمايهگذاري و ثروتآفريني پايدار تبديل شود. علاوه بر اين ذخاير نفت ايران بهعنوان سومين يا چهارمين ذخاير نفتي جهان، نتوانست مانع از تحميل تحريمها در دو دوره اخير شود؛ درحاليکه اگر توليد نفت ايران در حد بالايي قرار داشت، به لحاظ اقتصادي و امنيتي، تحريمکنندگان بهراحتي نميتوانستند ايران را تحريم کنند. از سوي ديگر تبديل اين ظرفيت بالقوه (ذخاير نفت) به ذخاير بالفعل و قدرتآفرين، نيازمند سرمايهگذاري کلان و گستردهاي است (حداقل 200 ميليارد دلار در يک برهه 5 ساله). تأمين 10 درصد اين ميزان سرمايه از منابع داخلي درحالحاضر امکانپذير نيست چه رسد بهکل آن؛ بنابراين رجوع به منابع خارجي و جذب حداکثري آن، يک امر راهبردي است. امري که صرفا در منابع مالي خلاصه نميشود و ميتواند بخش ديگري از خلأهاي صنعت نفت يعني فناوري را جبران کند. آنچه درحالحاضر از نان شب براي صنعت نفت ايران واجبتر است، افزايش ضريب برداشت نفت از ميدانهاي نفتي است. پايينبودن سطح فناوري، باعث شده متوسط برداشت ايران از ميدانهاي نفتي بهطور متوسط 10 درصد باشد. سطحي که در بسياري از کشورها، به بالاي 50 درصد رسيده است. به گفته مقامات نفتي، يک درصد برداشت بيشتر از ميدان تازه کشفشده يادآوران، درآمد نفت ايران به قيمت فعلي نفت را در حدود 32 ميليارد دلار افزايش ميدهد. اين ميزان در حدود 70 درصد کل درآمد نفت ايران در يک سال است. مسئوليت بزرگ حاکميت در قبال مردم و نسلهاي آينده کمک به ارتقاي ضريب برداشت از ميدانهاي نفت است که اين مهم نيز نيازمند برخورداري از دانش و فناوري روز دنياست. خوابيدن در پوست ذخاير نفت و برداشت پايين از چاههاي نفت به هر دليلي افتخار نيست. بايد از هدرروي بيش از اين منابع و ثروتهاي خدادادي جلوگيري شود.