2019-11-12T10:39:00+03:30
(۱۰:۳۹) ۱۳۹۸/۰۸/۲۱
اعتماد
لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد!
http://akhr.ir/5801687
اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
هادي اعلمي فريمان/ هرچقدر هم بخواهيم مباحث بوليوي را به شکل دقيق مورد بررسي قرار دهيم، قطعا از بيرون نميتوان به ديدگاه دقيق و قطعي رسيد. اما آنچه مشخص است نشان ميدهد اوو مورالس، رييسجمهور بوليوي تحت فشار ارتش از سمت خود استعفا داده است و به نظر ميرسد يک جنبش تغيير بدون رهبر شکل گرفته که ارتش به نحوي در حال هدايت آن است. اما اينکه بگوييم کودتا به شکل سنتي در بوليوي رخ داده به اين شکل نيست. بلکه به نظر ميرسد يک نوع فشار روي ايشان وجود داشته و با يک نوع دورانديشي که قابل احترام است استعفا را پذيرفته تا جلوي خونريزي و هرج و مرج بيشتر را در کشور بگيرد. به نظر ميرسد فشارهاي چندجانبهاي روي ايشان براي استعفا وجود داشته که در نهايت اين تصميم را اتخاذ کردند. مورالس از سمت اپوزيسيون، نيروهاي مسلح و ديگر کشورهاي امريکاي لاتين تحت فشار بود. همه اينها موجب شد که ايشان کنارهگيري کند.
در حال حاضر بوليوي شرايط خاصي را سپري ميکند. بوليوي از جمله کشورهاي فقير امريکاي لاتين به شمار ميآيد و نابرابري بسيار زيادي در اين کشور وجود دارد. در گذشته نسخههاي نئوليبرالي که براي بوليوي تجويز شد پس از تظاهرات و شورشهاي مکرر پس زده شد. نکته ديگر اينکه در بوليوي دو دستگي قومي بسيار مشهود است. يک طبقه اليگارشي در اين کشور وجود داشت که اکثرا اسپانياييتبار بودند که بيشتر در نقاط شرق بوليوي و سانتاکروز حضور دارند که بيشتر منابع گازي بوليوي نيز در اين منطقه است که نخبگان غيربومي در اين منطقه ساکن بودند. گسل نابرابري طبقاتي نيز در اين کشور از همين جا شکل گرفته است. بوميهاي بوليوي نيز اکثرا در مناطق محروم حضور داشتند. از همين رو اين اختلاف طبقاتي و شکست سياستهاي تجويزي صندوق بينالمللي پول موجب شد که در سال 2005 آقاي مورالس پيروز انتخابات شود. او با حمايت حداکثري مردم قدرت را به دست گرفت و بيش از يک دهه تصدي امور را در دست داشت. اپوزيسيون نيز همواره تلاش ميکرد به شيوههاي مختلف کارشکني کند و اکنون نيز به نظر ميرسد چند عامل جديد وارد معادلات بوليوي شده است. يکي از اين عوامل، تغيير نسل در بوليوي است. مطالباتي که مردم 15 يا 20 سال قبل داشتند اکنون با تغيير نسل اين مطالبات نيز تغيير کرده است و...
وقايع و اتفاقات گذشته نيز تا حد زيادي در حافظه مردم باقي نمانده است و اين عملکرد مورالس است که پيش روي آنها قرار دارد. کماکان مشکلات نابرابري در اين کشور حل نشده است. بسياري از مشکلات اقتصادي کماکان پابرجاست و شاهد چندين مورد تنش در بحث کاهش يارانهها و افزايش قيمت حاملهاي انرژي بوديم. ولي نکته اصلي تغيير نسل در بوليوي است. مردم هم نيازمند تغيير بودند و اين تحولات را بايد با پديدههاي جديد مورد بررسي قرار داد و نميتوان به راحتي از کنار آن گذشت. اکنون جنبش تغيير در همه جاي دنيا فعال شده است و بيشترين آسيب را به افرادي وارد ميکند که بيشترين چسبندگي را به قدرت دارند. در هر جايي حزب يا فردي فارغ از اينکه راست يا چپ است به قدرت چسبيده، مردم تمايل دارند اين فرد را کنار بگذارند. به خصوص اينکه آگاهي و بلوغ اجتماعي در حال شکلگيري است که اين آگاهي را همه ميفهمند. وقتي که مردم اختلاف طبقاتي افرادي که در راس قدرت هستند را احساس ميکنند يکي از مهمترين دلايل آن وجود شبکههاي اجتماعي و رسانههاي امروزي است. اين موضوعات باعث شده که شرايط در مجموع به اين شکل در بيايد.
در حال حاضر بحث کارآمدي برخي دولتها مطرح است. به نظر ميرسد در برخي کشورهاي امريکاي لاتين کارآمدي دولتها به بنبست رسيده است و عملا تبديل به دولتهاي شکست خورده شدهاند. اکنون بيشترين نگاه مردم به دستاورد يک دولت است. مردم وقتي که ميبينند که دولتها ديگر کارآمدي ندارند و کارنامه خوب اقتصادي در يک مدت زمان مشخص نداشتند و در حال ايجاد يک نوع تنش براي کسب اختيارات بيشتر هستند و وقتي که اختيارات بيشتر را کسب ميکنند بازهم کارآمدي ندارند و در برنامههاي اقتصادي ناموفق هستند و فشارهاي بينالمللي نيز پابرجاست. مردم بيشتر به کارآمدي اهميت ميدهند و به دنبال تغيير هستند. ما اکنون شاهد يک نوع راست ناسيوناليستي در امريکاي لاتين هستيم که فراگير شده است. اما در ميان کشورهاي امريکاي لاتين و رهبران آن نيز تجانس وجود ندارد. در جايي مانند ونزوئلا شاهد آن هستيم فردي مانند آقاي مادورو به دنبال آن است که به هر نحو ممکن در قدرت باقي بماند. در سوي ديگر فردي مانند مورالس قرار دارد که وقتي فشار و اعتراضها را احساس کرد تصميم به کنارهگيري گرفت. در بيشتر کشورهاي امريکا لاتين يک نوع دموکراسي ريشهاي و پايدار شکل گرفته است از همين رو مورد به مورد کشورها کاملا متفاوت از يکديگر هستند. در مجموع روند کلي اين است که رهبران در حوزه امريکاي لاتين جابهجايي دموکراتيک را پذيرفتهاند و وقتي که مشاهده کنند مردم آنها را نميخواهند به راحتي از سمت خود کنارهگيري ميکنند. البته اين موضوع در هر کشور به شکل متفاوتي اجرايي ميشود. به طور مثال در آرژانتين شاهد آن هستيم که پرونيستها بار ديگر در حال بازگشت به قدرت هستند. در حال حاضر براي مردم کارآمدي و کارنامه اقتصادي موفق بسيار حايز اهميت است. البته هر چند آقاي مورالس براي ماندن در قدرت حمايت ارتش را نداشت، اما نميتوان او را با آقاي مادورو در ونزوئلا مقايسه کرد، زيرا به لحاظ شخصيتي بسيار با يکديگر متفاوت هستند. زيرا مورالس کشاورزي بوده که در کنار مردم رشد کرده و وجهه بسيار مردميتري نسبت به مادورو داشت و به لحاظ روانشناسي فردي نيز موضوع کنارهگيري از قدرت را راحتتر از مادورو پذيرفت. بايد گفت که ايشان بسيار کار عاقلانهاي را انجام داده زيرا مقاومت او چيزي جز بيثباني و کشتار بيشتر براي بوليوي نداشت.
بازار