ديپلماسي ايراني/
متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
صابر گل عنبري| يکشنبه گذشته نچيروان بارزاني، رئيس اقليم کردستان عراق و مسرور بارزاني، نخست وزير اقليم به دعوت محمد بن زايد، وليعهد ابوظبي براي حضور در مراسم اعطاي جوايز گرندپري فرمول يک به امارات رفتند. اين دومين سفر نچيروان بارزاني به ابوظبي ظرف يک ماه است. به فاصله دو روز از اين سفر نيز، ديروز سه شنبه سرکنسول امارات در اقليم کردستان با مسعود بارزاني رئيس حزب دمکرات و رئيس سابق اقليم ديدار و گفتگو کرد.
رئيس و نخست وزير کردستان عراق در ابوظبي در کنار ديدار با بن زايد و مقامات اماراتي ديگري، با محمد بن سلمان و برادرش خالد بن سلمان وزير دفاع با حضور طحنون بن زايد مشاور امنيت ملي امارات ديدار و گفتگو کردهاند.
اين سفرها و ديدارها در واقع گوياي دو واقعيت است؛ نخست اين که اقليم کردستان هر چند از منظر حقوق و روابط بينالملل يک واحد سياسي مستقل شمرده نميشود، بلکه يک فرو واحد به حساب ميآيد، اما در واقع در عرصه سياست بينالملل همان نقش و عملکرد را ايفا ميکند؛ به نحوي که با اين سطح کاربست پاراديپلماسي، بيشتر در قد و قواره يک بازيگر فراملي ظاهر ميشود تا بازيگري فروملي. البته خاورميانه از اين نمونه بازيگران زياد دارد، مثل جنبش حماس در نوار غزه.
هر چند کاهش نقش دولتهاي مرکزي و افزايش نقش بازيگران فروملي در سطح جهان از تبعات جدي جهاني شدن است، اما در حقيقت اين شکل نقشآفريني بازيگراني چون اقليم کردستان در خاورميانه زاييده تحولات ژئوپليتيکي ويژه اين منطقه است که آنها را فراتر از تعاريف معمول از فدراليسم و خودمختاري قرار ميدهد و اساسا عقبگردي از صورتبندي وستفالي دولتها و به معناي عبور از حاکميت وستفالي است.
جالب اينجاست که حتي ترکيه نيز که به شدت با تبديل شدن اقليم به يک واحد سياسي مستقل مخالفت کرده و ميکند، خيلي وقتها در سياست اعمالي خود با آن نه با عنوان يک فرو واحد بلکه يک واحد سياسي رفتار کرده و روابطي مستقل از بغداد را - در همه سطوح سياسي، اقتصادي و نظامي - با اربيل دنبال مينمايد. نمونه عيني آن در بعد نظامي تاسيس پايگاه بعشيقه بدون کسب اجازه از دولت مرکزي است.
از اين منظر هم ميتوان به سفر اخير مايک پنس به اربيل و ديدارش با رئيس اقليم بدون سفر به بغداد نگريست؛ هر چند قبل از اين که اين سفر حامي پيامي حمايتي به اربيل باشد، در واقع اعلام نوعي حمايت از معترضان عراقي و اظهار ناخشنودي از عادل عبدالمهدي بود؛ موضعي که همواره واشنگتن در طول يک سال گذشته به اشکال گوناگون بروز داده است.
واقعيت دوم، اما اين است که حکومت اقليم کردستان در بلوکبنديهاي منطقهاي اساسا متعلق به اردوگاه رياض و ابوظبي است. البته اين علقه اردوگاهي مشترک ميان اقليم و عربستان و امارات دلايل عديدهاي دارد، از مانستگي مونوپولي در ساختار قدرت گرفته تا آميختگي منافع اقتصادي و تنيدگي منافع ژئوپليتيکي. در اين راستا، نزديکي رياض و ابوظبي به اقليم در سالهاي اخير بسيار مشهود است؛ چه از لحاظ اقتصادي چه سياسي و در ديگر زمينهها و در بحث همهپرسي استقلال اقليم نيز مواضع ضمني حمايتي گرفته و حتي برخي منابع گفتهاند که امارات هزينه اجراي آن را پرداخت کرده است. امارات به ويژه در يک دهه اخير سرمايهگذاريهاي کلان اقتصادي به ويژه در دو بخش نفت و گاز در اقليم کردستان انجام داده است که بيش از 6 ميليارد دلار است و گفته ميشود بيش از 200 شرکت اماراتي در اقليم فعاليت دارند.
هر چند اين تقارب اماراتي و عربستاني با اقليم با نزاع دو طرف با ترکيه و ايران مرتبط است و به نوعي بازي در حوزه امنيتي پيراموني محسوب ميشود، اما انگيزهها فراتر از آن است.
البته مفروضات جبر جغرافيايي همسايگي با دو قدرت منطقهاي ايران و ترکيه، به حکومت اقليم کردستان اجازه نميدهد در بسط مناسبات خود با رياض و ابوظبي تا حد ائتلاف پيش رود؛ چيزي که به نظر ميرسد اين دو طرف نيز آن را پذيرفته و درک ميکنند. جبر جغرافيايي به ويژه در ارتباط با ترکيه، از آن جهت که مولفههاي روابط حزب دموکرات به عنوان حزب حاکم در اقليم با اين کشور، ديگر تابع آن صورت همپيماني راهبردي تاريخي خود نيست که در دهههاي گذشته مفروض تغيير تحولات درون اقليم بود، بلکه بيشتر متاثر از الزامات همجواري است. البته فارغ از آن، فعلا ترجمان هر دو يکي است و اقليم، نه در حال حاضر و نه در آينده هم قادر به عبور از اين الزامات نيست. از اين جهت است که مسرور بارزاني، نخست وزير اقليم چند روز قبل از عزيمت به ابوظبي، آنکارا را مقصد نخستين سفر خارجي خود انتخاب کرد. نمونه ديگر اين مواجهه عملگرايانه را ميتوان عينا در مواضع ارکان قدرت حاکم در اقليم کردستان در قبال حمله ترکيه به شرق فرات سوريه مشاهده کرد که در بيانيههاي خود کوچکترين اشارهاي به ترکيه نکردند.
بازار