khamenei.ir/ نقش و جايگاه مردم در نظام مردمسالاري اسلامي، موضوعي مهم و بنيادي در نظام انديشهي سياسي انقلاب اسلامي است. از جمله نکات و پرسشهاي قابل تأمّل در اين موضوع، اين موارد است:
۱. منشأ، خاستگاه و مبناي پذيرفتن خواست و رضايت عامهي مردم در نظام مردمسالاري اسلامي چيست؟
۲. چرا در اين نظام، به سازوکارهاي ناظر به آراء عمومي مانند انتخابات توجه ميشود؟ آيا اين توجه، منبعث از پذيرفتن ــ به اصطلاحــ يک «بدِ ضروري» و «پذيرش يک اجبار سلبي» است يا بر اساس نوعي «نگاه ايجابي» به رأي مردم است؟
پايگاه اطلاعرساني KHAMENIE.IR در اين يادداشت، به اين دو پرسش براساس انديشه و منظومهي فکري حضرت آيتالله خامنهاي در ۱۲ بند زير پاسخ ميدهد.
* خاستگاه و مبناي پذيرفتن خواست و رضايت عامهي مردم
در پاسخ به پرسش نخست، بايد در نظر داشت که در منطق و انديشهي آيتالله خامنهاي «بدون آراءِ مردم، بدون حضور مردم و بدون تحقّق خواست مردم، خيمهى نظام اسلامى، سرِپا نمىشود و نمىماند.»[۱] امّا اين سخن، مستلزم توجّه به نکاتي دقيق و مهم است.
يکم. نخستين نکته اين است که از ديدگاه اسلام حقّ حاکميّت از آنِ خداوند است و مشروعيّت نظام حکومت ولايي نيز ناشي از ارادهي الهي است: «مشروعيّت اين نظام به تفکّر اسلامي و به استواري بر پايهي اسلام است».[۲] بنابراين در اسلام دوگانهاي به نام ارادهي الهي و ارادهي مردم در عرض يکديگر نيستند؛ بلکه مشروعيّت همهچيز، از جمله ارادهي مردم در طول ارادهي الهي است: «مردمگرايي در اسلام ريشهي اسلامي دارد [...] پايه و اساس حقّ مردم در اين انتخاب خود اسلام است.»[۳] فرآيند حضور و مشارکت مردم در نظام مردمسالاري اسلامي، در چارچوب اسلام ناب محمّدي(ص) است و فراتر از اين نيز نخواهد بود. در اين نظرگاه: «بدون آراءِ مردم، بدون حضور مردم و بدون تحقّق خواست مردم، خيمهى نظام اسلامى، سرِپا نمىشود و نمىماند. البته مردم، مسلمانند و اين اراده و خواست مردم، در چارچوپ قوانين و احکام اسلامى است.» [۴]
دوم. در انديشهي سياسي اسلام، «تشکيل حکومت اسلامي» همواره يک هدف مهم و کليدي بوده است. «ائمّه (عليهم السّلام) حدّاقل از دوران امام حسن مجتبى به بعد، يک حرکت زيرزمينى همهجانبهى سياسى و انقلابى را به قصد قبضه کردن حکومت شروع کرده بودند.»[۵]
سوم. نکتهي ديگر اين است که در انديشهي شيعهي اماميّه، «حکومت و حکمراني» هم يک «حق» است و هم يک «تکليف و وظيفه». در اين انديشه: «اميرالمؤمنين حکومت را يک حق ميداند، همچنانى که يک وظيفه نيز ميداند.»[۶]
چهارم. بايد به سيره و مشي اهل بيت (عليهم السّلام) بخصوص در وجه مردمي بودن حکومت در زمان معصومين (عليهم السّلام) توجّه داشت. «در صدر اسلام حکومت پيغمبر و تا مدّتى بعد از رحلت پيغمبر، حکومت جامعهى اسلامى يک حکومت مردمى بود. در دوران اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة والسّلام) مردم در صحنهى حکومت به معناى واقعى دخالت داشتند، نظر ميدادند، رأى ميدادند، تصميم ميگرفتند و حقّ مشورت ــ که قرآن پيغمبر را به آن امر کرده است ــ متعلّق به مردم بود که: وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ؛[۷] مردم حق دارند که با آنها مشورت بشود.»[۸]
پنجم. توجّه به ماهيّت رابطهي ميان مردم و حاکمان است. «مردمسالارى در نظام اسلامى، مردمسالارى دينى است؛ يعنى به نظر اسلام متّکى است؛ فقط يک قرارداد عرفى نيست. مراجعه به رأى و اراده و خواست مردم، در آنجايى که اين مراجعه لازم است، نظر اسلام است؛ لذا تعهد اسلامى به وجود مىآورد. مثل کشورهاى دمکراتيک غربى نيست که يک قرارداد عرفى باشد تا بتوانند بهراحتى آن را نقض کنند. در نظام جمهورى اسلامى، مردمسالارى يک وظيفهى دينى است.»[۹]
ششم. در يک جمعبندي از آنچه بيان گرديد، اين نکته قابل توجّه است: «در اسلام به نظر مردم اعتبار داده شده؛ رأى مردم در انتخاب حاکم و در کارى که حاکم انجام ميدهد، مورد قبول و پذيرش قرار گرفته؛ لذا شما ميبينيد که اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة والسّلام) با اينکه خود را از لحاظ واقع منسوب پيغمبر و صاحب حق واقعى براى زمامدارى ميداند، آنوقتى که کار به رأى مردم و انتخاب مردم ميکشد، روى نظر مردم و رأى مردم تکيه ميکند، يعنى آن را معتبر ميشمارد و بيعت در نظام اسلامى يک شرط براى حقانيت زمامدارىِ زمامدار است. اگر يک زمامدارى بود که مردم با او بيعت نکردند، يعنى آن را قبول نکردند، آن زمامدار خانهنشين خواهد شد و مشروعيّت ولايت و حکومت به بيعت مردم وابسته است يا بگوييم فعليّت زمامدارى و حکومت به بيعت مردم وابسته است.»[۱۰] در اين مبنا است که «جمهوري اسلامي، جمهوري مؤمنين است، جمهوري مسلمينِ لِلّه است.»[۱۱]
* تبيين سازوکار تعيين سرنوشت جامعه مبتني بر آراء مردم
پاسخگويي به پرسش دوم، مستلزم توجّه به اين نکته است که در مردمسالاري اسلامي، آنچنان که موردنظر رهبر انقلاب است، مردمسالاري «معناي واقعي دارد، تعارف نيست.»[۱۲] و مردم واجد نقشي اصيل هستند. اين ديدگاه در تداوم و ادامهي خطّ امام خميني (ره) است: «امام به معناى واقعى کلمه معتقد به آراء مردم بود؛ يعنى آنچه را که مردم مىخواهند و آرائشان بر آن متمرکز مىشود.»[۱۳]
هفتم. در خصوص سازوکار تعيين سرنوشت جامعه بر اساس آراء مردم، اين فراز از رهبر انقلاب، بسيار قابل تأمّل است: «تکيهى نظام به آراء مردم، يکى از ميدانهايى است که مردم در آن نقش دارند. حضور مردم و اعتقاد به آنها بايد در اينجا خود را نشان دهد. در قانون اساسى ما و در تعاليم و راهنماييهاى امام، هميشه بر اين نکته تأکيد شده است که نظام بدون حمايت و رأى و خواست مردم، در حقيقت هيچ است. بايد با اتّکاء به رأى مردم، کسى بر سر کار بيايد. بايد با اتّکاء به ارادهى مردم، نظام حرکت کند. انتخابات رياست جمهورى، انتخابات خبرگان، انتخابات مجلس شوراى اسلامى و انتخابات ديگر، مظاهر حضور رأى و اراده و خواست مردم است. اين يکى از عرصههاست. لذا امام بزرگوار، هم در دوران حيات خود به شدّت به اين عنصر در اين عرصه پايبند باقى ماند و هم در وصيتنامهى خود آن را منعکس و به مردم و مسئولان توصيه کرد. در حقيقت انتخابات و حضور مردم در صحنهى انتخابِ رئيسجمهور، نمايندگان مجلس و يا ساير انتخابهايى که مىکنند، هم حقّ مردم است، هم تکليفى بر دوش آنها است. در نظام اسلامى، مردم تعيينکنندهاند. اين هم از اسلام سرچشمه مىگيرد. مسئلهى اساسىاى که بنده بارها بر آن تأکيد کردهام، اين است که اسلامگرايى در نظام اسلامى، از مردمگرايى جدا نيست. مردمگرايى در نظام اسلامى، ريشهى اسلامى دارد. وقتى ما مىگوييم «نظام اسلامى»، امکان ندارد که مردم ناديده گرفته شوند. پايه و اساسِ حقّ مردم در اين انتخاب، خود اسلام است؛ لذا مردمسالارى ما ــ که مردمسالارى دينى است ــ داراى فلسفه و مبنا است. چرا بايد مردم رأى دهند؟ چرا بايد رأى مردم داراى اعتبار باشد؟ اين متّکى بر احساسات توخالى و پوچ و مبتنى بر اعتبارات نيست؛ متّکى بر يک مبناى بسيار مستحکم اسلامى است. پس يکى از عرصههايى که امام همواره بر آن تأکيد مىکرد و آن را در ساخت نظام اسلامى کار گذاشت و براى هميشه آن را ماندگار کرد، مسئلهى حضور مردم در انتخاب مسئولان نظام و منتهى شدن مسئوليّتها به اراده و خواست مردم است.»[۱۴]
هشتم. در برابر اين تفسير ناب انقلاب اسلامي از نقش مردم، نگرشهاي ديگري نيز مطرح است که همواره بر «دوگانهي تقابلي» ميان جمهوريّت و اسلاميّت تأکيد ميکنند و با ايجاد يک فضاي قطبي در انتخاب يکي از اين دوگان، دو گرايش به وجود آمدهاند. رهبر انقلاب، بر منطق هر دو گرايش تاختهاند و آن را نقد کردهاند. «از طرف کسانى سعى شده که بين جمهوريت نظام و اسلاميت، رقابتى به وجود بياورند. يکجا بعضىها بگويند روى اسلاميت تکيه شد، جمهوريت تضعيف شد؛ يک عده هم بگويند روى جمهوريت تکيه شد، اسلاميت تضعيف شد. اينطورى نيست.»[۱۵]
ريشهي اين نقد و نگاه رهبر انقلاب در نگرش پيوستهاي است که به ماهيّت جمهوري اسلامي دارند: «جمهوري اسلامي يک مرکّب انضمامي نيست که ترکيبي باشد از چيزي به نام "جمهوري" و چيزي به نام "اسلامي"؛ تا يکي بگويد که من طرفدار جمهوريّتم بيشتر، يکي بگويد من طرفدار اسلاميّتم بيشتر، اين جوري نيست بلکه جمهوري اسلامي يک حقيقت است آن جمهوري است، آن اتّکاء به آراي عمومي است که خدا آن را مقرّر کرده است.»[۱۶]
نهم. در نگرش رهبر انقلاب، مردمسالاري ديني الگوي مطلوب در در همهي عرصهها است و «هر جايى که مسئولين کشور توانايىهاى مردم را شناختند و به کار گرفتند، ما موفّق شديم. هر جايىکه ناکامى هست، به خاطر اين است که ما نتوانستيم حضور مردم را در آن عرصه تأمين کنيم.»[۱۷] بنابراين حضور و مشارکت مردم، چه در شأن تأسيسي حکومت ديني و چه در تداوم و بقاء آن، برخاسته از آن نگرشي نيست که مشارکت مردم را همواره امري توأم با خطا بداند، بلکه در اين نگرش «حضور مردم، عامل اصلي موفّقيّتها» است.
دهم. افزون بر اين، بايد در نظر داشت که در اين نظرگاه، حاکميّت و مسئولان و کارگزاران نظام اسلامي، نه تنها نبايد سازوکار مردمي تعيين سرنوشت جامعه را محدود کنند، بلکه بايد همواره بر روند توسعهي تکاملي و تعميق آن در «همهي بخشهاي نظام اسلامي» اهتمام ورزند: «در همهى مسائل گوناگون کشور، مسئولين بايد بتوانند با مهارت، با دقّت و ابتکار راههايى را براى حضور مردم پيدا کنند [...] اينجا است که مسئولين بايد زمينهها را، مُدلها را، فرمولهاى عملى و قابل فهم عموم را، فرمولهاى اعتمادبخش را براى مشارکت مردم فراهم کنند. در هر بخشى ميشود اين کارها را کرد. هم قوّهى مجريّه، هم قوّهى قضائيّه، هم قوّهى مقنّنه به شيوهى خاصّ خود ميتوانند اين را تأمين کنند؛ از ابتکار مردم، از فکر مردم، از نيرو و انگيزهى مردم، از نشاط جوانىِ جوانان ما ــ که قشر عظيم و وسيعى هستند ــ ميتوانند استفاده کنند.»[۱۸]
يازدهم. نقش و جايگاه آراء مردم و رضايت جامعه از حکومت مردمسالاري، از جنبهي ديگري نيز مهم و قابل اعتنا است و آن، «حفظ اصل نظام اسلامي»[۱۹] است. در سخن رهبر انقلاب: «[...] عامل ديگرى که نگذاشت دشمن موفّق شود، زيربناى محکم و متين نظام اسلامى ــ يعنى قانون اساسى ــ بود. در قانون اساسى ترتيبى داده شده است که حضور و اراده و رأى و خواست مردم را با جهتگيرى اسلامى، در همهى ارکان نظام، ظهور و بروز مىدهد. اين نظامِ مستحکم، انتخاب مردمى، مجلس مردمى و دولت مردمى که بر پايهى اسلام بود، مانع نفوذ دشمن شد.»[۲۰]
دوازدهم. افزون بر رهيافتهاي ناظر به درون نظام و جامعهي اسلامي، الگوي نظام مردمسالاري اسلامي، يک «الگوي جهاني» است که ميتواند در کشورهاي گوناگون به اقتضاء شرايط آن جامعه و با کاربست شيوههايي حکيمانه، تحقق يابد؛ از همينروي رهبر انقلاب در پي انقلابهاي بيداري اسلامي، آن را به مثابه يک «الگوي مطلوب» به «ملّتهاي انقلاب کرده» پيشنهاد دادهاند.[۲۱] رهبر انقلاب، چنين استدلال کردهاند که اين مهم، بر نقش پيشبرندهي مردم در جامعه و تاريخ استوار است: «[...] ما هم از اوّل انقلاب تا امروز هر وقتى هر کارى را محوّل به مردم کرديم، آن کار پيش رفته است؛ هر کارى را انحصارى در اختيار مسئولان و رؤسا و مانند اينها قرار داديم، کار متوقّف مانده است. نمىگوييم حالا هميشه هم متوقّف مانده امّا غالباً يا متوقّف يا کُند [شده]؛ اگر متوقّف نمانده است، کُند پيش رفته است. امّا کار دست مردم که افتاد، مردم کار را خوب پيش مىبرند. اين مخصوص ما هم نيست؛ اين را هم عرض بکنم که اين مخصوص ما ايرانىها نيست. در هر نقطهاى اگر کار دست مردم قرار گرفت و مردم داراى هدف بودند- [نه] آدمهاى بىهدف، آدمهاى سرگردان در امور زندگى، گرفتار امور روزمرّهى شخصى، آنها نه- هرجور کارى، سختترين کارها، کارهاى نظامى، کارهاى امنيتى، دست مردم وقتى افتاد، صحنه وقتى در اختيار مردم قرار گرفت، پيش خواهد رفت.»[۲۲]
*سعيد اشيري
پينوشتها:
[۱]. (۱۴/ ۰۳/ ۱۳۷۸) خطبههاى نماز جمعهى تهران
[۲]. (۷/۳/۱۳۸۲) بيانات در ديدار نمايندگان مجلس
[۳]. (۱۴/۳/۱۳۸۰) بيانات در مرقد امام خميني (ره)
[۴] (۱۴/ ۰۳/ ۱۳۷۸) خطبههاى نماز جمعهى تهران
[۵] (۲۳/ ۰۱/ ۱۳۶۴) خطبههاى نماز جمعه تهران
[۶] (۲۹/ ۰۲/ ۱۳۶۰) بيانات در اولين کنگرهى بينالمللى نهجالبلاغه
[۷] سورهى آل عمران، بخشى از آيهى ۱۵۹
[۸] آيتالله خامنهاي، ۱۴/ ۵/ ۱۳۶۲؛ خطبههاى نماز جمعه تهران
[۹] (۱۴/ ۰۳/ ۱۳۸۱) بيانات در اجتماع بزرگ زايران حرم امام خمينى(ره)
[۱۰] (۲۲/ ۰۳/ ۱۳۶۶) خطبههاى نماز جمعه تهران
[۱۱]. (۲۶/۶/۹۸) بيانات در ابتداي درس خارج فقه
[۱۲] (۲۱/ ۰۷/ ۱۳۹۰)
[۱۳] (۱۴/ ۰۳/ ۱۳۷۸) خطبههاى نماز جمعهى تهران
[۱۴] (۱۴/ ۰۳/ ۱۳۸۰) بيانات در اجتماع زائران مرقد مطهر امام خمينى(ره)
[۱۵] (۱۰/ ۰۵/ ۱۳۸۴)
[۱۶] (۲۳/ ۱۲/ ۱۳۸۰)
[۱۷] (۲۰/ ۰۷/ ۱۳۹۰)
[۱۸] (۲۰/ ۰۷/ ۱۳۹۰)
[۱۹] از نظر امام خميني (ره): «حفظ جمهوري اسلامي از حفظ يک نفر ـ ولو امام عصر باشد ـ اهميتش بيشتر است؛ براي اينکه امام عصر هم خودش را فدا ميکند براي اسلام.» (صحيفهي امام خميني (ره)، ۱۵ / ۳۶۵)
[۲۰] (۱۹/ ۱۰/ ۱۳۸۰) بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم، به مناسبت ۱۹ دىماه، سالروز قيام مردم قم
[۲۱] (۲۶/ ۰۶/ ۱۳۹۰)
[۲۲] (۲۹/ ۱۱/ ۱۳۹۳) بيانات در ديدار مردم آذربايجان به مناسبت سالگرد قيام بيستونهم بهمن سال ۱۳۵۶ در حسينيه امام خمينى(ره)
بازار