لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد!http://akhr.ir/5886095
۱.۹K
۰
وطن امروز/ متن پيش رو در وطن امروز منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
فاز اول انتخابات يازدهمين دوره مجلس شوراي اسلامي با پايان ثبتنام متقاضيان شرکت در اين انتخابات به پايان رسيد تا نمايي کلي از رقباي حاضر در اين عرصه مشخص شود. حضور چهرههاي متعدد از جريان اصولگرايي که شامل نيروهاي باسابقه و شناختهشده و نيروهاي جوانتري که در سالهاي اخير موفق به کسب وجههاي اجتماعي شده بودند از يک سو و يکنواختي ترکيب اصلاحطلبان که به جز چند مورد شخصيت برجسته جديدي را رونمايي نکردند، باعث شد حتي برخي در اردوگاه اصلاحات پيش از آغاز رسمي رقابتها خبر از شکست همقطاران سياسي خود داده و شکست را امري اجتنابناپذير براي خود تصور کنند. براي نمونه محمد قوچاني با انتشار پستي در صفحه اينستاگرام خود که روکشي انتقادي به عملکرد محمدرضا عارف، رئيس شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان و رئيس فراکسيون اميد داشت، نوشت: «اين روزها آنقدر عليه نهاد انتخابات و اصلاحات حرف زدند که خودشان هم ظاهرا از اصلاحات و انتخابات پشيمان شدند و توبه کردند و از سر بيخيالي و بيبرنامگي و به نظرم بريدگي، ما را مقابل اصولگرايان جوان رها کردند. حتي اگر فکر کنيم مردم راي نميدهند حق نداشتيم در برابر آرمانهاي اصلاحطلبي اينقدر بيمسؤوليت و باري به هر جهت باشيم. نميشود هم حرفهاي انقلابي زد و هم حرفهاي انتخاباتي. نميتوان هم اپوزيسيون بود و هم چشمي به حاکميت داشت. اين «آغاز يک پايان» است؛ «آغاز پايان اصلاحطلبان» خسته و نااستواري که فقط در زمين هموار ميتوانند سياستورزي کنند. ما به يک شکست نياز داريم تا به خود آييم و اصلاحطلبي را اصلاح کنيم... ما اصلاحطلب ميمانيم، حتي اگر در اقليت باشيم... اين بيتدبيري است که ما را اقليت ميکند، نه راي اکثريت».
اما آنچه قوچاني از آن به عنوان «آغاز يک پايان» براي اصلاحطلبان ياد کرده بود، گزارهاي جديد است که در ماههاي اخير نيز بارها از سوي اصلاحطلبان به شکل مستقيم و غيرمستقيم اعلام شده بود. صادق زيباکلام از نخستين چهرههاي شناختهشده اصلاحطلبان بود که سال گذشته پيرامون سرخوردگي مردم از عملکرد ليست اميد گفته بود: «۲ بار که سهل است حتي اگر آقاي خاتمي ۲۰ مرتبه هم بگويد تکرار ميکنم، آن اتفاق ۹۴ نخواهد افتاد چون ميزان سرخوردگي از فراکسيون اميد مجلس اگر بيشتر از آقاي روحاني نباشد کمتر نيست.»، اما اين محدود به تحليل زيباکلام نماند تا عبدالله ناصري از ديگر فعالان اصلاحطلب نيز لب به انتقاد بگشايد و بگويد: «عملکرد دولت آنقدر نگاه مردم به اصلاحطلبان را تغيير داده که فکر نميکنم براحتي بتوان اين شرايط را تغيير داد. اين عملکرد و ناکارآمدي باعث شده تا جامعه هدف «تکرار ميکنم» را هم تحت تاثير قرار دهد و دوري از اصلاحطلبان را بيشتر کند». با اين همه دامنه بياعتمادي به اعتبار سياسي اصلاحطلبان تا جايي رفت که رئيس دولت اصلاحات نيز چندي پيش در ديدار با دانشجويان مجبور شد اقرار کند که «با تکرار ميکنمهاي من هم مردم راي ندهند».
با تمام اين تفاسير اما حکم به پايان يافتن رقابت انتخاباتي و مشخص بودن پيشاپيش نتايج، انگارهاي دور از ذهن است که گرفتار شدن به آن ميتواند تبعاتي بلندمدت داشته باشد.
* از «انتصابات خاتمي» تا «انتخابات يازدهم»
شايد اگر فرداي انتخابات هفتم اسفند 94 که در اقدامي قابل تامل ليست اصلاحطلبان در تهران به پيروزي مطلق رسيد و يکونيم سال بعد آنها موفق شدند اين پيروزي مطلق را در انتخابات شوراي شهر تهران نيز تکرار کنند، به کسي پيرامون سرنوشت قريبالوقوع آنها و سقوط اعتبار اجتماعيشان سخني گفته ميشد با خنده تمسخرآميز مواجه ميشد. يقين حداکثري به اعتبار اجتماعي بالاي اصلاحطلبان کار را به جايي رساند که مصطفي تاجزاده از فعالان تندروي اصلاحطلب در توئيتي انتخابات را واژهاي غلط دانست و آن را با عبارت «انتصابات خاتمي» توصيف کرد. با اين حال عمر اين انتصابات به قدري کوتاه شد که حتي براي تکرار شدن اين انتصابات، غالب چهرههاي اصلاحطلب رنج ثبتنام و به آزمون گذاشتن احتمال پيروزي را به خود ندادند تا عمده چهرههاي اصلاحطلبي که در انتخابات ثبتنام ميکنند را نمايندگان فعلي اين جريان در مجلس شوراي اسلامي تشکيل دهند و حتي باقي اشخاص برجسته با نيت ردصلاحيت شدن نيز پا به وزارت کشور نگذارند.
«بيعملي» و در مواردي «بدعملي» دستهجمعي را ميتوان نخستين عامل افول نمايندگان اصلاحطلب در فضاي مجلس شوراي اسلامي ترسيم کرد. اين بيعملي تا جايي امتداد يافت که به جز تعدادي اندک از 30 نماينده تهران، فضاي عمومي حتي اسم باقي نمايندگان را نتوانست به خاطر بسپارد. نمايندگان فراکسيون اميد تقريبا در هيچ موضوعي که معطوف به مسائل معيشتي مردم باشد فعاليت پارلماني نکردند و در اکثر موارد تبديل به «جاده صاف کن» وزرايي شدند که براي استيضاح راهي بهارستان ميشدند. از سوي ديگر همسويي با دولت روحاني و بالا گرفتن نارضايتيها از عملکرد دولت وي، قضاوت عمومي نسبت به اين نمايندگان را تحت تاثير قرار داد تا اصلاحطلبان که سالها نمايندگان پيشين را «وکيلالدوله» توصيف ميکردند اين بار خود بيش از هرچيز چوب عدم استقلال عمل مقابل فعاليت دولتمردان را بخورند. کارنامه منفي دولت در سياستهاي اقتصادي و عدم مقابله فراکسيون اميد با اين اقدامات باعث شد ظرفيت اجتماعي منفي دولت سرريز خود را به سمت نمايندگان حامي خود در مجلس روانه سازد. از ديگر عواملي که موقعيت سياسي و اجتماعي اصلاحطلبان را در اين زمينه تحت تاثير قرار داد ميتوان به بالا گرفتن دعواهاي درونحزبي اشاره کرد. شکل گرفتن دوگانهاي حول محور نيروهاي اصلاحطلب حامي شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان با نيروهاي حامي حزب کارگزاران باعث شد حتي اصلاحطلبان با سياستي منسجم نيز پا به ميدان انتخابات نگذارند. عدم ثبتنام محمدرضا عارف و تقويت فرضيه تلاشش براي شرکت در انتخابات رياستجمهوري نيز مويد اين نکته شد که حتي رئيس شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان نيز خود اعتقاد چنداني به شانس موفقيت در انتخابات اسفندماه ندارد.
* فرار از پاسخگويي با تبليغ منفي
تنوع و تکثر کانديداهاي اصولگرايي که براي شرکت در انتخابات اسفندماه ثبتنام کردهاند و فضاي ازهمگسيخته اردوگاه اصلاحطلبان آنچنان که پيش از اين نيز گفته شد، براي برخي اين تلقي را ايجاد کرد که انتخابات اسفندماه تبديل به زميني هموار براي پيروزي اصولگرايان خواهد شد. با همه اينها اما اين خوشبيني و عدم احتمال تکرار اقدامات لحظه آخري براي تغيير زمين بازي انتخابات دور از ذهن به نظر ميآيد. ظرفيت مثبت «اجرايي» عمده کانديداهاي جريان اصولگرا در مقابل «بيعملي» کانديداهاي اصلاحطلب اين احتمال را بهوجود ميآورد که زمين بازي به سمت کليدواژههايي همچون «کارآمدي» رفته و با دوري جستن از فضاي سياستزده مطلوب اصلاحطلبان راه را براي پيروزي جبهه اصولگرا هموار کند. در چنين فضايي طبيعيترين و محتملترين سناريوي انتخاباتي اصلاحطلبان براي تغيير زمين بازي و وارد کردن شوک اجتماعي به فضاي سرخورده حاميان خود و باقي مردم را ميتوان تلاش براي «تبليغ منفي» يا به عبارتي مشهورتر «رقيبهراسي» دانست. دست خالي اصلاحطلبان در زمينه ايجابي، آنان را ناگزير خواهد کرد تا با در پيش گرفتن ادبيات سلبي فضاي سياسي را به سمت تخريب رقباي خود ببرند. سرمايهگذاري روي کانديداهاي خاموش و کمترشناخته شدهاي که در روزهاي نزديک به انتخابات از آنان رونمايي خواهد شد را ميتوان يکي از اقدامات احتمالي در 80 روز آينده دانست. برجستهسازي کليشههاي سياسي براي به حاشيه راندن برنامههاي ايجابي اقتصادي و اجتماعي از جهاتي آشناترين احتمال براي تغيير اين فضا محسوب ميشود. يقينا تمرکز اصولگرايان بر گزارههاي اقتصادي و ملموس ساختن برنامههاي خود جهت اصلاح وضعيت موجود معيشتي را ميتوان مهمترين واکنش مهارکننده نسبت به اين استراتژي دانست. تجربه انتخاباتهاي پيشين گوياي اين امر است که عمده برنامههاي اقتصادي در صورت تبديل نشدن به مصاديق و نمادهاي عيني در مواجهه با افکار عمومي به چالش کشيده شده و حاشيههاي انتخاباتي توانايي بايکوت کردن آن را داشته است.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد