جوکریسم در خدمت امپریالیسم
تسنيم/ متن پيش رو در تسنيم منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست يکم: «جوکر»(2019) جديدترين ساختهي «تاد فيليپس» کارگردان مشهور آمريکايي با بازي چشمگير «خواکين فينيکس» طي هفتهها و روزهاي اخير شهرت چشمگيري يافته است و مکرراً درباره آن بحث ميشود. اين فيلم ماجراي فردي به نام «آرتور فلک» را نمايش ميدهد؛ فردي با ويژگيهاي خاص که از يک بيماري روانشناختي هم رنج ميبرد و نوع بيماري او (خندههاي مکرر که گاه بيدليل و گاه به دليل استرسها و فشار عصبي است) فاکتور مهمي است در معنايي که فيلم ميخواهد منتقل کند. آرتور در وضعيت اقتصادي بسيار نامناسبي به سر ميبرد، با اين حال سرش به کار خودش است؛ او نقش يک دلقلک را بازي ميکند که توسط يک شرکت به فروشگاهها يا مراکزي فرستاده ميشود تا مشتري جذب کند و يا مردم را بخنداند. آرزويي که دنبال ميکند همين خنداندن مردم است؛ او دوست دارد کمدين معروفي شود... با اين حال روندي که آرتور طي ميکند او را آرام آرام به يک جاني بالفطره تبديل ميکند که نه تنها همکار قديمياش و افرادي که او را تمسخر ميکنند و رواندرمانگرش، بلکه مادرش را هم به قتل ميرساند. الهامبخشي او نهايتاً فضايي را توليد ميکند که مردم مشابه آرتور به خيابانها ميريزند، فروشگاهها غارت ميشود، اماکن آتش زده ميشوند و برخي مسئولان که مقصر وضع موجود شناخته ميشوند (توماس وين نامزد شهرداري گاتهام(شهري که اتفاقات در آن رخ ميدهد) و همسرش نماد آنهاست) در اين بين کشته ميشوند. دوم: «جوکر» و اتفاقاتي که در برخي کشورها بويژه در منطقه غرب آسيا رخ ميدهد خواسته يا ناخواسته به هم ارتباط پيدا کردهاند. برخي از جمله جامعهشناسي مانند آقاي حسين کچوئيان عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي ميگويد که اين فيلم در شکلگيري اعتراضات و اغتشاشات در ايران پس از اجراي يک تصميم بنزيني سهم داشته است! البته مشخصاً ادعاي آقاي کچوئيان درباره اعتراضات ايران کاملاً اغراقآميز است، چه آنکه نميتوان فکت و دادهي قابل توجهي درباره آن يافت. امّا اينکه چرا آقاي کچوئيان و برخي ديگر چنين ديدگاهي دارند قابل درک است و در بخش بعدي به آن اشاره خواهد شد. امّا از ايران که بگذريم، حضور افرادي با نقاب جوکر در اعتراضات عراق و بويژه لبنان قطعي است و اين مهم در اخبار و گزارشهايي که توسط برخي رسانهها طي روزهاي اخير منتشر شده نيز مشهود است. احمد شوقي تصويرگر عراقي طرحهاي مختلفي از حضور نمادين جوکر در اعتراضات و اغتشاشات مردم عراق کشيده و در صفحات شخصي خود در فضاي اجتماعي منتشر کرده است که با توجه بسياري روبرو شد. در نقاشيهاي او در ميان مردم معترض عراق و بويژه اغتشاشگراني که خيابانها يا اماکن را به آتش کشيدهاند، چهرهاي با شمايل جوکر به تصوير کشيده شده است. اين نقاشيها و نيز حضور برخي از افراد با نقابهايي شبيه به جوکر در اين اعتراضات نشان ميدهد که اين فيلم دستکم حدّي از تاثير را در اين وقايع دارد. سوم: تاثير «جوکر» بر اعتراضات و اغتشاشات در عراق و لبنان به اين معنا نيست که اين فيلم علتالعلل اعتراضات است. بلکه جوکر ميتواند نقشي «توجيهکننده» داشته باشد. جوکر اگر در سطح «فرد»ي ارزيابي شود، موجه کننده «شرارت» فردي است؛ چرا که نشان ميدهد چگونه يک فرد قرباني يک ساختار سرمايهداري بيروني است و اين ساختار هم او را عقب نگهداشته و هم کاملاً به او نگاه «کالايي» دارد. تا بدان حد که رواندرمانگر او هم وقتي ميبيند بودجهاي نيست و گفتار يا دارودرماني او اصطلاحاً با معادلات مالي جور در نميآيد او را ترک ميکند و به درمان ادامه نميدهد. اين مسئله دربارهي موري، کمدين معروفي که آرتور عاشق اوست هم تکرار ميشود؛ او هم به آرتور به چشم کالا مينگرد و اگر او را به برنامه معروفش دعوت ميکند نه بخاطر خود آرتور بلکه به جهت بهرهاي است که با تمسخر او ميتواند ببرد و برنامهاش را پر کند! امّا جوکر در سطح «اجتماعي» توجيه کننده اغتشاشات است. بخشي از جامعه به اين نتيجه ميرسد که وضعيت فلاکتبار و نابهنجارش نه آنچنانکه ليبرالها و نئوليبرالها تبليغ ميکنند نتيجهي «تنبلي» و «بيعرضگي» يا «بياستعدادي» خودش، بلکه «تماماً» محصول ساختار وحشيانه و ناعادلانهاي است که در جامعه و سازمان سياسي-اجتماعي حاکم بر آن جامعه وجود دارد، لذا خود را کاملاً محق ميداند که عليه اين ساختار و سيستم شورش کند و از آن «انتقام» بگيرد. آنچه موجب ميشود بخشي از معترضان در عراق و لبنان با اين فيلم همذات پنداري کنند و با نقاب جوکر به خيابانها بيايند و يا برخي هنرمندان در عراق براي توصيف اعتراضات از نماد جوکر بهره بگيرند، نتيجهي چنين برداشتي از جوکر است. چهارم: تصويري که پنجشنبه هفته گذشته از کشتار وحشتناک هيثم علي اسماعيل نوجوان 16 ساله عراقي و آويزان کردن او از يک تير چراغ برق در ميدان الوثبه بغداد منتشر شد قابل تأملترين صحنهاي است که از ابتداي اعتراضات و اغتشاشات دور اخير عراق منتشر شده است. فيلمي که از اين واقعه منتشر شده نشان ميدهد که چگونه اين نوجوان به بدترين شکل کشته و به هولناکترين شکل آويخته ميشود اما جماعتي که در اطراف او ايستادهاند نه تنها از اين موضوع اندوه و تاثري ندارند، بلکه شادمان هم هستند! اين صحنه نمادي است از آنچه اين روزها در اغتشاشات عراق ميگذرد؛ و مهمتر اينکه نشانهاي است از آنچه برخي قدرتها دوست دارند نه تنها بر عراق که بر ايران و لبنان و باقي کشورها نيز بگذرد. پنجم: اما دوباره ميتوان به اين سوال بازگشت: آيا ارتباطي ميان جوکر و اغتشاشات در عراق وجود دارد؟ به عقيده نگارنده آري؛ امّا اين ارتباط فراتر از آنچيزي است که در بند دوم همين نوشته به آن اشاره شد. ممکن است که اغتشاشگران از اين فيلم الهام بگيرند و همچون «آرتور» خود را بازنده و قرباني يک ساختار سياسي-اجتماعي کاملاً ظالمانه بدانند و بر عليه آن شورش کنند، اما نکتهاي که معمولاً درباره فيلم جوکر از آن غفلت ميشود، لايه سوم آن است که از قضا نه آنچنان که در ظاهر تصور ميشود، عليه نظم موجود در غرب، بلکه موافق آن است! چگونه؟ فيلم جوکر در واقع در لايه دومي که به آن در بند دوم اشاره شد ظاهراً منتقد نظام سرمايهداري است؛ چه آنکه اين نظام سرمايهداري است که در آن همه چيز از افراد و اشياء تا مناسبات و روابط «کالايي» و از هرگونه فاکتور «انساني» بيرون ميشود. فيلم نشان ميدهد که نظام سرمايهداري چه وضعيت ناعادلانه و دهشتناکي را توليد کرده است، با اين حال جوکر در لايه سوم حاوي يک پيام بسيار مهم است و آن اينکه سرمايهداري آلترناتيوي جز «آنارشي» و هرج و مرجي که منجر به قتل و غارت و آتش ميشود ندارد؛ لذا ايستادن در مقابل سرمايهداري چنان عاقبتي خواهد داشت، بنابراين مخاطب نهايتاً ميتواند به اين تأمل برسد که تحمل نظام سرمايهداري و تن دادن به آن دستکم از اين وضعيت وحشتناک بهتر است. امّا اين مسائل چه ارتباطي به امپرياليسم و سلطهي آمريکايي دارد؟ تقريباً بر کسي پوشيده نيست که چه در اغتشاشات ايران و چه در لبنان و چه آنچه به صورت بسيار عميقتري در عراق رخ داد، آمريکا نقش غيرقابل انکاري در پشت صحنه داشته است. دربارهي وقايع ايران شواهد بسياري در دست است که چنين مسئلهاي را گواهي ميدهد و طي روزهاي اخير کارشناسان و تحليلگران مختلفي از آمريکا و بعضي افسران سابق نهادهاي امنيتي اين کشور در گفتگو با تسنيم اذعان کردند که دخالت آمريکا در اين اغتشاشات غيرقابل انکار است؛ در عراق و لبنان نيز وضعيت به همين ترتيب است و دربارهي شواهد آن در تسنيم گزارشهاي مختلفي منتشر شده است. در واقع در مقياسي بزرگتر از يک جامعه، و در صورتي که «جامعه بينالملل» را در نظر بگيريم، آمريکا از طريق پشتيابي از اغتشاشات و توليد هرنوع مانع سنگين و خرابکاري در سيستمهاي سياسي-اجتماعي نظامهايي که زير سلطهي او قرار نميگيرند به دنبال ديکتهکردن اين مفهوم است که هرچند پذيرفتن امپرياليسم آمريکايي چندان خوشايند نيست، امّا اين مهم هيچ آلترناتيوي غير از آنکه با کودتا سرنگون شود و يا با تحريم مواجه و يا اغتشاشات و هرج و مرجها و کشتارهاي سنگيني را پذيرا باشد ندارد!