ایران بامهره "گاز مایع" وارد رقابت های گازی جهان شود
ايران/ متن پيش رو در ايران منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست عطيه لباف/ ايران در رقابت هاي گازي جهان چه نقشي دارد؟ چرا در تمام اين سالها، حتي زماني که شديدترين تحريمهاي نفتي عليه ايران اعمال شد، بازهم مطالبهگري ما در مورد صادرات نفت بود تا گاز؟ اصلاً برنامهاي براي ايجاد امنيت از طريق صادرات گاز داريم؟ اينها و دهها سؤال ديگر، در مورد نقش ايران در بازار گاز جهان مطرح است. سؤالاتي که اگر به آنها سالها قبل پاسخ داده ميشد و مورد اجرا قرار ميگرفت، امروز چهره اقتصاد ايران، روابط بينالمللي آن و جايگاهي که در جهان داشت، متفاوت بود. اما بزرگترين دارنده ذخاير گاز جهان اکنون بايد چگونه خود را وارد فضاي رقابتي بازار گاز کند؟ پاسخ تمام اين سؤالها را از زبان سيد محمدحسين عادلي، سياستمدار، اقتصاددان و دبيرکل پيشين مجمع کشورهاي صادرکننده گاز بخوانيد. سهم ايران از رقابتهاي گازي جهان چقدر است؟ طبق آمارهاي جهاني ايران از بزرگترين دارندگان ذخاير گازي جهان است؛ ايران 18 درصد ذخاير گازي جهان را در اختيار دارد. علاوهبر داشتن چنين ظرفيت بيهمتايي، توليد گاز کشور نيز در رده سوم جهاني بعد از امريکا و روسيه قرار دارد؛ ولي ايران جزو صادرکنندگان مطرح و عمده نيست. صادرات گاز کشور ما محدود به ترکيه و بسيار کم به ارمنستان و در حال حاضر به عراق است. اين ميزان صادرات گاز تأثير چنداني بر بازار جهاني ندارد. چه عاملي باعث شده که بزرگترين دارنده گاز طبيعي جهان، اين چنين در رقابتهاي بينالمللي کم اثر باشد؟ اينکه ما بزرگترين ذخاير جهان را داريم و توليدکننده سوم هستيم، اما بازيگر اول بينالمللي نيستيم؛ به چند عامل بستگي دارد. عامل نخست اينکه ما رويکردمان سالهاي سال داخلي بوده است تا بينالمللي. براي ايران مصرف گاز در بخش خانگي اهميت سياسي و منطقهاي ويژه داشته و همواره بهدنبال اين بودهايم که شبکه گازرساني در داخل کشور را گسترش دهيم و هرچه توليد ميکنيم در داخل مصرف کنيم. اين مصرف بسيار بالاي انرژي در کشور خود يکي از عوامل عدم توانايي براي صادرات است. دومين دليل هم تحريم و مسائل و تبعات ناشي از آن است. به اين معنا که وقتي هم ما علاقهمند به صادرات بوديم، موانع خارجي اجازه توسعه صادرات را نداد. زماني قرار بود براي متنوع کردن منابع انرژي اروپا ايران خط لولهاي را از طريق ترکيه به اروپا بکشد و گاز خود را صادر کند. اين کار با ممانعت امريکا روبهرو و بتدريج به دست فراموشي سپرده شد. سومين عامل را ميتوان عدم وجود اجماع براي صادرات برشمرد که هميشه با چالشهاي زيادي روبهرو بوده است. در کشور ما، سياسيون بخصوص در مجلس به مقوله گاز همواره نگاهي داخلي داشتند. زماني هم که بحث صادرات مطرح ميشد، فضاسازي عليه صادرات گاز شکل ميگرفت و عدهاي آن را خام فروشي ميدانستند و ميگفتند که بايد آن را ابتدا تبديل به فرآورده و سپس صادر کنيم. آنها ميگفتند گاز کشور را نفروشيم و به پتروشيمي بدهيم؛ اما از خود نميپرسيدند چرا هيچ کشوري تمام گاز توليدي خود را تبديل به محصول پتروشيمي نميکند. مثلاً نروژيها، هم پتروشيمي دارند و هم صادرات گاز. روسيه و امريکا نيز همين کار را ميکند. به هر دليل مجموعهاي از شرايط باعث شده که رويکرد ما داخلي بماند و با وجود توليد فراتر از 230 ميليارد مترمکعب در سال همچنان در داخل کار ميکنيم؛ درحالي که در دنيا موضوع صادرات گاز به مرحله استراتژيک رسيده و همه با هم رقابت ميکنند. يعني با محصولات پتروشيمي نميتوان اين اهميت استراتژيک را ايجاد کرد؟ پتروشيمي اگرچه مهم است، اما مانند گاز نيست. حضور کشورها در بازارهاي بينالمللي انرژي، اهميت استراتژيک و امنيت بينالمللي براي آن کشورها به وجود ميآورد. اما پتروشيمي اين قابليت را ندارد. الان رقابتهاي استراتژيک گازي دقيقاً بين کدام کشورهاست؟ بين تمام کشورهاي صادرکننده بزرگ گاز؛ بزرگترين توليدکنندگان امريکا، روسيه و ايران هستند اما بزرگترين صادرکنندگان امريکا و روسيه و سپس قطر هستند. کانادا، الجزاير، ترکمنستان، استراليا، مالزي و اندونزي در رتبههاي بعدي قرار ميگيرند. براي مثال، امريکا و روسيه بر سر بازار اروپا رقابت سخت انجام ميدهند. امريکا از دو سال پيش صادرات گاز را آغاز کرده و ميخواهد اروپا به روسيه از نظر انرژي وابسته نباشد. اين درحالي است که سالها پيش وقتي ميخواستيم خط لوله بکشيم و صادرات گاز به اروپا را آغاز کنيم، آن موقع اروپا زير 30 درصد به گاز روسيه وابسته بود. اما امروز حدود 40 درصد به گاز روسيه وابستگي پيدا کرده است. با همين روند تا 20 سال ديگر حداقل 45 درصد تأمين گاز اروپا از روسيه خواهد بود و اين وابستگي اهميت استراتژيک براي روسيه ايجاد ميکند. با همين نگاه، دعواهايي بر سر خط لوله «نورد استريم 2» که از روسيه به آلمان ميرود، شکل گرفته است. امريکاييها بهدنبال اين هستند که اجازه کشيده شدن اين خط لوله را ندهند. در آسيا و ديگر مناطق جهان نيز اين رقابتها وجود دارد. به طور کلي مدتي است که جنگ گاز و رقابت استراتژيک بين بزرگترين صادرکنندگان گاز جهان شکل گرفته است. امريکا روسيه، قطر، استراليا، کانادا و الجزاير همگي درگير اين جنگ هستند. در اين بازار رقابتي و سخت، هفته گذشته خط لوله گازي روسيه به ترکيه توسط رؤساي جمهور روسيه و ترکيه افتتاح شد. بهنظرتان، اين خط لوله چه تأثيري روي معادلات بينالمللي خواهد داشت؟ روسيه از سالها پيش بهدنبال اين بود که از طريق خط لوله، صادرات گاز خود را به ترکيه و اروپا عملي کند. البته هم ترکيه و هم اروپاي شرقي از طريق خط لوله اوکراين گاز روسيه را دريافت ميکردند ولي با تحولاتي که در سالهاي اخير بين روسيه و اوکراين به وجود آمد، روسيه با قيد فوريت و بهطور ويژه تصميم گرفت براي دور زدن اوکراين دو خط لوله «ترک استريم» و «نورد استريم 2» را احداث کند. اولي براي بازار ترکيه و اروپاي شرقي است و دومي براي آلمان و اروپاي غربي است. بنابراين تأثير خط لوله جديد معروف به «ترک استريم» اين است که صادرات گاز روسيه از طريق اين خط لوله تضمين شده و مسائل سياسي با اوکراين ديگر نميتواند در صادرات گاز روسيه خللي پيش بياورد. يعني بازار مطمئنتري را در اختيار روسيه قرار داده است؟ اين بازار کدام کشورها را شامل ميشود؟ بله. در درجه اول ترکيه و سپس کشورهاي بلغارستان و صربستان از آن استفاده خواهند کرد. ظرفيت اين خط لوله 31 ميليارد متر مکعب در سال است که در حال حاضر با صادرات 15 ميليارد متر مکعبي شروع شده و در مراحل بعدي افزايش خواهد يافت. اين کشورها قبلاً هم از روسيه گاز دريافت ميکردند. با افتتاح اين خط لوله چه تغيير مهمي در روابط گازي روسيه با آنها شکل گرفته است؟ براي ترکيه دريافت مستقيم گاز ارجحيت دارد. قبلاً ترکيه از طريق بلغارستان گاز دريافت ميکرد و طبيعتاً هزينه ترانزيت پرداخت ميکرد. بلغارستان اعلام کرده است که دريافت گاز از اين خط لوله منجر به صرفهجويي 81 ميليون دلار در سال در حق ترانزيت ميشود. از قرار معلوم ترکيه نيز حق ترانزيت کمتري براي ترانزيت گاز روسيه قرار داده است که هم براي بلغارستان خوبست و هم ترکيه را به يک مرکز انتقال انرژي تبديل ميکند. البته براي روسيه هم مزايايي به همراه دارد. روسيه توانسته است که در سالهاي اخير ميزان وابستگي اروپا به گاز خود را افزايش دهد. اروپا با وجود اينکه علاقه چنداني به افزايش وابستگي ندارد، ولي با توجه به برنامههاي کاهش انتشار گازهاي گلخانهاي و افزايش مصرف گاز و نيز کاهش توليد گاز در داخل اروپا بويژه در هلند، مجبور به افزايش واردات شده است. بنابراين حفظ اين وابستگي، براي روسيه امنيت استراتژيک ايجاد ميکند و البته عوايد و درآمد حاصل از آن هم بسيار مهم است. در اين شرايط امريکا چگونه ميخواهد با افزايش يا تداوم صادرات گاز روسيه به اروپا مقابله کند؟ امريکا بهطور آشکار از افزايش صادرات روسيه به اروپا خشنود نيست و همواره در صدد برآمده است تا از آن جلوگيري کند. در درجه اول از طريق فشار ديپلماتيک و اعلام موضع مخالف خودش و اصرار به کشورهاي اروپايي براي مخالفت با خط لوله «نورد استريم 2» که ظرفيتي معادل 55 ميليارد متر مکعب دارد. اين خط لوله که مراحل نهايي خود را ميگذراند، با چالشهاي سختي روبهرو شده، ولي با توجه به رايزنيهايي که بين روسيه و آلمان صورت گرفت ساخت آن شروع شد و اکنون در مراحل پاياني قرار دارد. اتحاديه اروپا بهخاطر تحولات اوکراين ابتدا مخالف بود ولي بتدريج با رايزنيهاي شديد روسيه از مواضع منفي خود دست کشيدند. اکنون فقط دانمارک باقي مانده است تا اين خط لوله را تصويب کند. روش ديگر، مبازره امريکا با روسيه در اين خصوص رقابت با گاز روسيه است. امريکا در چند سال اخير که صادرکننده ال آن جي يا گاز مايع شده است، اهتمام زيادي براي صادرات به اروپا دارد و کشورهاي اروپايي را تحت فشار گذاشته تا از آن کشور گاز خريداري کنند. ميخواهد به اين صورت جلوي صادرات روسيه به اروپا را هم بگيرد. البته منظور اين است که از افزايش وابستگي و همکاري متقابل اين دو با هم جلوگيري کند. به هرحال هر قدر روسيه و اتحاديه اروپا با يکديگر منافع مشترک بيشتري داشته باشند، امريکا آن را به نفع خود نميداند و عليه آن بهصورت مستقيم يا غير مستقيم عمل ميکند. صادرکنندگان ديگر گاز به اروپا و خطوط لولههاي رقيب در چه وضعيتي هستند؟ البته اروپا خود توليدکننده گاز است. کشورهاي نروژ و هلند که دو کشور اروپايي هستند، صادرکنندگان گاز به اتحاديه اروپا نيز هستند. ولي علاوه بر روسيه، الجزاير يکي از صادرکنندگان سنتي به اروپا محسوب ميشود. هم با خط لوله و هم بهصورت الانجي صادرات دارد. قطر يکي از صادرکنندگان الانجي است که سهم خود را بتدريج در بازار اروپا افزايش ميدهد. خط لوله جديد بهنام TAP (ترانس آدرياتيک پايپ لاين) گاز را از جمهوري آذربايجان به اروپا ميآورد. خط لوله ديگري که اين روزها دربارهاش صحبت ميشود، خط لوله مشترک بين اسرائيل و قبرس است که براي صادرات گاز از حوزههاي کشف شده گازي در درياي سرزميني به اروپا کشيده ميشود. ولي همچنان رقابت اصلي بين روسيه و امريکا برقرار است. خطوط لوله ديگر همه در رقابت با روسيه بوده و مورد حمايت امريکا قرار ميگيرد. به طور مشخص، امريکا بهعنوان صادرکننده ال ان جي با چه کشورهايي رقابت دارد و کدام يک از آنها رقابت استراتژيک است؟ امريکا با همه صادرکنندههاي بزرگ گاز جهان بر اساس منافع استراتژيک خود رقابت کرده يا با زور بهدنبال تحميل نظرات خود است. اول در اروپا که شرح آن داده شد. با وجودي که در ابتدا بهخاطر هزينه حمل ال ان جي به اروپا قيمت آن بسختي با قيمت گاز در اروپا رقابت ميکرد، ولي در حال حاضر با پايين آمدن قيمتها امريکا در موقعيت رقابت قرار دارد و برخي کشورهاي اروپايي که روابط سردي با روسيه دارند مانند لهستان ترجيح دادهاند از امريکا ال ان جي خريداري کنند. به هرحال پاي ال ان جي امريکا به بازار اروپا باز شده است. دومين بازار مهم براي امريکا که اهميت استراتژيک دارد بازار آسياي شرقي است. چين، هند، ژاپن و کره از بازارهاي بسيار مهم هستند. در اين بازار به طور سنتي توليدکنندگان آسيايي نظير مالزي و اندونزي و بعد قطر و در سالهاي اخير استراليا حضور دارند. روسيه نيز براي بازار چين اهميت دارد. قطر و استراليا، دو صادرکننده بزرگ گاز هستند. امريکا با هر دوي اين صادرکنندگان در حال رقابت است تا سهم معتنابهي از اين بازارها به دست آورد. اين کشور در چند سال اخير الانجي خود را به ژاپن، کره، چين و هند از طريق رقابت در بازار صادر کرده است ولي اخيراً با توجه به جنگ تجاري که ترامپ رئيس جمهوري فعلي امريکا به راه انداخته و موضوع موازنه تجاري با کشورها را پيش کشيده است، برخي از اين کشورها را مجبور کرده که بدون رعايت قوانين رقابت بازار از امريکا الانجي خريداري کنند. لذا همانطور که ملاحظه ميکنيد امريکا با روسيه در آسيا براي بازار چين رقابت ميکند. با استراليا و قطر و مالزي نيز براي بازارهاي ژاپن و کره و هند و چين رقابت ميکند. براي امريکا کشورهاي آسيايي نظير چين و هند از اهميت ويژهاي برخوردارند. اهميت استراتژيک ايجاد وابستگي اين کشورها به انرژي امريکا در درجه اول و بعد کاهش موازنه تجاري مهم است. در بازار گاز چين وضعيت چگونه است؟ امريکا و روسيه در اين بازار با چه کشورهايي رقيبند؟ بازار چين يکي از رشد يابندهترين بازارهاي گاز جهان است، زيرا چين سياست ويژهاي را براي کاهش گازهاي گلخانهاي و افزايش مصرف گاز طبيعي در پيش گرفته و در صدد است مصرف زغال سنگ خود را کاهش داده و گاز را جايگزين آن کند. براي محيط زيست و کاهش آلودگي برنامههاي کلان زيادي دارد. رشد مصرف گاز در سال 2020 گرچه نسبت به سال 2019 کاهش مييابد ولي همچنان حدود 8.5 درصد افزايشي است و به بيش از 330 ميليارد متر مکعب در سال ميرسد. توليد سالانه گاز در چين در همين سال در حدود 187 ميليارد متر مکعب برآورد ميشود و ميزان واردات به حدود 150 ميليارد متر مکعب ميرسد که از اين مقدار حدود 95 ميليارد متر مکعب آن بهصورت واردات ال ان جي خواهد بود. رقباي موجود در اين بازار عمدتاً قطر، استراليا، مالزي و بالاخره روسيه و امريکا هستند. رقبايي که به طور راهبردي و با رويکرد استراتژيک و سياسي رقابت را دنبال ميکنند روسيه و امريکا هستند. روسيه خط لولهاي براي صادرات گاز به چين ساخته است بهنام خط لوله سيبري. مرحله اول اين خط لوله در ماه دسامبر گذشته آغاز به کار کرد. اين خط لوله، يک پيوند استراتژيک بين روسيه و چين تلقي ميشود. ظرفيت اين خط لوله به حدود 66 ميليارد متر مکعب صادرات در سال ميرسد که 38 ميليارد متر مکعب آن براي صادرات گاز به چين اختصاص دارد. البته روسيه مقداري ال ان جي (در حدود 4 تن در سال) صادر کرده است. روسيه و چين در برابر امريکا و غرب به نحوي خود را متحد ميدانند. از طرف ديگر، امريکا در حالي که صادرات محمولههاي کوچک ال ان جي به چين دارد ولي با تحريم چين و وضع تعرفه در حال وادار کردن چين براي خريد بيشتر انرژي از امريکا است که در رأس آن ال ان جي قرار دارد. در فاز اول توافق تجاري چين و امريکا که بايد بزودي عملياتي شود چين تعهد داده است که حدود 50 ميليارد دلار انرژي بيشتر از امريکا خريداري کند. البته چين تعهدات ديگري براي خريد محصولات کشاورزي و صنعتي نيز داده است. معلوم نيست که اين توافق چگونه ميتواند عملي شود. البته چين در پاسخ به افزايش تعرفهها بر محصولات چيني در امريکا متقابلاً 25 درصد تعرفه بر ال ان جي از امريکا وضع کرده است که احتمالاً وضعيت رقابتي امريکا در چين را در اين خصوص تضعيف ميکند. به هرحال امريکا از يک طرف ميخواهد موازنه تجاري خود را با چين کاهش دهد و از طرف ديگر ميخواهد از نظر استراتژيک بر رشد چين کنترل داشته باشد، چون چين تنها کشور رقيب امريکا در عرصه اقتصادي و سياسي است. با اين اوصاف آيا ميتوان گفت که گاز جاي نفت را در رقابتهاي استراتژيک گرفته است؟ گاز از يک منبع انرژي ساده در حال تبديل شدن به يک منبع اصلي انرژي است و به همين دليل اهميت استراتژيک آن مدام در حال افزايش است؛ يعني همان اتفاقي که براي نفت در دهههاي اخير افتاد و بهعنوان مهمترين کالاي استراتژيک مورد توجه قرار گرفت به طوري که کشورهاي زيادي سياستهاي خارجي خود را بر اساس مسائل مربوط به نفت طراحي ميکردند. در اين زمينه سازمان کشورهاي صادرکننده نفت (اوپک) ايجاد شد که درباره سياستهاي نفت مذاکره و تصميمگيري ميکند و بر تحولات سياسي و استراتژيک اثر ميگذارد. اکنون اين اتفاق براي گاز در حال شکلگيري است. به طوري که رقابتهاي ژئوپليتيک و استراتژيک بين بزرگترين توليدکنندگان و صادرکنندگان گاز در جهان بر اساس رقابتهاي ويژه و سياستهاي خاص صورت ميگيرد و به همين دليل گاز اهميت ويژهاي پيدا ميکند. اين وضعيت را در ميزان سهم گاز در سبد انرژي مشاهده ميکنيد. به طوري که اکنون گاز طبيعي در سبد انرژي جهاني 22 درصد، نفت خام 32 درصد و زغال سنگ 26 درصد سهم دارند، اما پيشبيني آينده اين است که در سال 2050 يعني 30 سال ديگر اين سهم 32 درصدي نفت به 27 درصد و حتي کمتر تقليل پيدا ميکند. زغال سنگ نيز از 26 درصد به 17 درصد ميرسد. اما سهم گاز از 22 درصد کنوني به 27 درصد افزايش مييابد. اين رشد فزاينده به اين خاطر است که گاز يک منبع انرژي پاک است. پيشنهادتان براي حضور پررنگتر ايران در اين رقابتهاي استراتژيک چيست؟ به عقيده من ايران داراي موقعيتي است که از نظر ذخاير و موقعيت جغرافيايي اگر اجازه ظهور پيدا بکند بازي موجود را تغيير ميدهد و به اصطلاح يک game changer ميشود. امکانات و هوش و ذکاوت ايران چنان خواهد بود که نقش بزرگي در سطح جهاني هم در اروپا و شرق آسيا بخصوص در هند، چين و پاکستان ايفا کند. اگر مسائل تحريم حل شود، نخست مناسب است که سه طرح الانجي سابق را که يکي از آنها باقي مانده است، احيا کنيم و در عين حال طرحهاي جديد الانجي را تعريف کنيم. بايد بتوانيم 50 ميليون تن در سال الانجي براي صادرات هدفگذاري کنيم. تمرکز روي الانجي ايران را زودتر وارد رقابت جهاني خواهد کرد يا خط لوله؟ استفاده از الانجي مانند فروش نفت بهصورت تک محمولهاي است که در دشوارترين شرايط تاريخي کشور دولت موفق به انجام آن شده است؛ اگرچه از طريق رسمي و سنتي آن را انجام نميدهد. الانجي هم انعطافي شبيه آن دارد که گاز بهصورت مايع و روي کشتي ميتواند به دنيا فرستاده شود. در حال حاضر وضعيت کشور ما بهگونهاي است که ممکن است خط لوله با موانع سياسي روبهرو شود. بههمين دليل من از طرفداران توسعه ال ان جي هستم؛ چراکه الانجي احتمالاً ميزان مانور ايران براي صادرات و بازاريابي را بيشتر خواهد کرد. در دنيا شرکتهايي وجود دارند که خريدار و فروشنده الانجي هستند. مثلاً اسپانيا با وجود اينکه واردکننده الانجي است، مرکزي براي خريد و فروش شده است. سنگاپور، ژاپن و چين در حال درست کردن چنين مراکزي هستند. ما در رقابتهاي موجود کارمان سخت خواهد بود اما به نظر ميرسد که ايران توانمندي گرفتن سهم قابل توجهي از بازار را دارد و بايد سرمايهگذاري جدي روي الانجي انجام دهد. اما اگر مصرف داخلي انرژي کاهش پيدا نکند، نه تنها نميتوانيم بازيگر بينالمللي باشيم، بلکه در بازار داخلي هم با بحرانهاي جدي مواجه ميشويم و کم ميآوريم. بهنظر ميرسد که در تمام اين سالها که دنيا در حال رقابت گازي بوده، بيشتر مطالبه گري ما در ارتباط با صادرات نفت است تا گاز. چرا؟ در حال حاضر صنعت نفت و گاز هر دو تحريم است، اما براي صادرات گاز چون خط لوله و الانجي نداريم بههمين دليل قدرت مانور ما در دوران تحريم کم و ايجاد آن هم در اين شرايط غيرممکن است. چراکه براي ساخت الانجي تکنولوژيهايي لازم است که تحريم اجازه وارد کردن آنها را نميدهد. خوشبختانه ايران تا حدي به تکنولوژي الانجي رسيده است، اما باز هم مسير طولاني براي طي شدن دارد. اگر در اين سالها صادرات گاز داشتيم، ميتوانستيم در اين زمينه دغدغهمند شويم. اما چون صادرات نفت داشتيم، اکنون در اين زمينه دغدغه داريم. آنچه که در مجلس در ارتباط با گاز عنوان ميشود اين است که به شهر و روستاهاي کشور گازرساني شود. مطالبه اصلي سياسي داخل کشور گازرساني به همه جاي ايران است. 95 درصد خانوارهاي ايران دسترسي به شبکه گاز دارند که اصلاً به اين شيوه پر هزينه اتفاق خوبي نيست. همه دنيا اين کار را ميتوانند انجام دهند اما نميکنند. در ايران اين مسأله مطرح نيست که به چه قيمتي برخي کارها انجام شود. اگر با ديد کلان، از دريچه منافع کلان مردم و کشور به گازرساني نگاه ميکرديم، ديگر نگاه ما به گاز فردي، قبيلهاي و خرد نبود. يعني معتقديد که شرايط کنوني نتيجه نوع مطالبه گري نمايندگان مجلس از وزير نفت است؟ بيتأثير نبوده است. اما بايد از اين نگاه بخشي و کوچک، فردي و روستايي و شهري دور شويم و با يک نگاه ملي اين سؤال را مطرح کنيم که چگونه ميشود در ايران اين نگاه بخشي را به رويکرد ملي تغيير داد؛ رويکردي که مردم به فعاليت ملي افتخار کنند. اين يک اقدام زمانبر و نسلي است و اين حرکت از خود مردم آغاز ميشود. بايد به اين نکته توجه کنيم که گاز در جهان فرصت محدودي براي ظهور دارد و اگر اين فرصت از دست برود، معلوم نيست که ميزان گازي که داريم، خريداري داشته باشد يا خير. 11 نکته از مصاحبه 1 ايران از بزرگترين دارندگان ذخاير گازي جهان است ولي جزو صادر کنندگان مطرح و عمده نيست 2 حضور کشورها در بازار هاي بينالمللي انرژي، اهميت استراتژيک و امنيت بينالمللي براي آن کشورها به وجود ميآورد 3 مدتي است که جنگ گاز و رقابت استراتژيک بين بزرگترين صادرکنندگان گاز جهان شکل گرفته است 4 امريکا به طور آشکار از افزايش صادرات روسيه به اروپا خوشنود نيست و همواره در صدد برآمده است تا از آن جلوگيري کند 5 امريکا با همه صادر کننده هاي بزرگ گاز جهان بر اساس منافع استراتژيک خود رقابت کرده و يا با زور به دنبال تحميل نظرات خود است 6 گاز از يک منبع انرژي ساده در حال تبديل شدن به يک منبع اصلي انرژي است و به همين دليل اهميت استراتژيک آن مدام در حال افزايش است؛ يعني همان اتفاقي که براي نفت در دهههاي اخير افتاد 7 ايران داراي موقعيتي است که از نظر ذخاير و موقعيت جغرافيايي اگر اجازه ظهور پيدا بکند بازي موجود را تغيير مي دهد 8 بايد بتوانيم 50 ميليون تن در سال ال ان جي براي صادرات هدفگذاري کنيم 9 ما در رقابت هاي موجود کارمان سخت خواهد بود اما به نظر مي رسد که ايران توانمندي گرفتن سهم قابل توجهي از بازار را دارد 10 اگر با ديد کلان، از دريچه منافع کلان مردم و کشور به گازرساني نگاه ميکرديم، ديگر نگاه ما به گاز فردي، قبيله اي و خرد نبود 11 گاز در جهان فرصت محدودي براي ظهور دارد و اگر اين فرصت از دست برود، معلوم نيست که ميزان گازي که داريم، خريداري داشته باشد يا خير